اروپا و امريكاي پسا ترامپ
علياكبر فرازي
روابط كشورهاي اروپايي و ايالات متحده روابطي در هم تنيده وگسترده است كه حاصل نگاه و همكاريهاي مشترك در بسياري از حوزههاست؛ روابطي كه در سايه جنگ جهاني دوم عميقتر و استراتژيكتر شد و دو سوي آتلانتيك را به هم نزديكتر كرد. طبيعي است كه در دورههايي اين روابط متأثر از سياستهاي مقطعي در كشورهاي اروپايي يا در امريكا تحت تأثير قرار گرفت اما تاريخ نشان ميدهد كه هيچگاه پايههاي مناسبات متزلزل نشد و گرهخوردگي منافع اروپا و ايالات متحده پا بر جا باقي ماند. در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ شرايط كمي متفاوت شد؛ حركتهاي يكجانبهگرايانه دولت امريكا باعث شد كشورهاي اروپايي احساس نگراني كنند و اين وضعيت در روابط ميان اروپا و ايالات متحده آثاري برجاي گذاشت. ترامپ با طرح شعار «اول امريكا» معتقد بود كه همه مناسبات بايد در قالب سود تجاري براي ايالات متحده تعريف شود و اصولا نگاهي تجاري به مناسبات سياسي داشت. او توجهي به اتحادها و دوستيهاي ديرينه نميكرد و صرفا ميكوشيد به هر نحو ممكن سود يا دستاوردي آني و كوتاهمدت به دست آورد.
رييسجمهور امريكا با تضعيف چندجانبهگرايي و هدف قرار دادن نهادهاي بينالمللي، باعث شد سياستهاي اروپا از امريكاي ترامپ فاصله بگيرد. اروپا چندجانبهگرايي را كه حاصل باز تعريف نظم جهاني پس از جنگ جهاني دوم بود عاملي براي وحدت دو سوي آتلانتيك و ابزاري براي كسب منافع دراز مدت براي بلوك غرب ميديد و عقيده داشت رفتارهاي ترامپ به اين وحدت و منافع آسيب ميرساند. ترامپ اما ديدگاه ديگري داشت. او با اصرار بر سياستهاي يكجانبهگرايانه، شكاف ميان اروپا و امريكا را بيشتر كرد و باعث شد كه متحدان اروپايي به فكر كاهش اتكا به امريكا بيفتند. نشانههاي اين ميل به استقلال خيلي زود نمايان شد. در اتحاديه اروپا موضوع ارتش اروپايي مطرح شد و كشورهاي آلمان و فرانسه در پي بروز برخي اختلافات با ناتو از ضرورت اصلاح برخي ساختارها در راستاي اتكاي بيشتر اروپا به خود براي تأمين امنيت سخن گفتند. در حقيقت كشورهاي اروپايي به اين فكر افتادند كه موضوع صرفا دونالد ترامپ و نگاه او به مناسبات جهاني نيست و در آينده هم اين امكان وجود دارد كه افرادي با نگاهي مشابه در امريكا به قدرت برسند. به همين دليل اين تفكر شكل گرفت كه اروپا بايد به تقويت ساختارهاي دروني خود بينديشد و تلاش كند تا از سطح اتكا به امريكا بكاهد. با پيروزي جو بايدن در انتخابات رياستجمهوري امريكا و وعدههاي رييسجمهور منتخب اين كشور مبني بر بازگشت به چندجانبهگرايي و تقويت همكاري با متحدان اروپايي انتظار اين است كه فاصله ميان دو سوي آتلانتيك مجددا كاهش يابد. از جمله وعدههاي جو بايدن بازگشت به توافق آب و هوايي پاريس و بازگشت به توافق هستهاي ايران است كه هر دوي اينها موضوعاتي مهم براي اروپا به حساب ميآيد و ميتواند در راستاي بهبود روابط موثر باشد. بهطور كلي پيشبيني اين است كه با روي كار آمدن دولت جديد در امريكا، به مرور زمان شكاف ايجاد شده ميان اروپا و ايالات متحده در دوره رياستجمهوري ترامپ ترميم شود اما اين ترميم به هيچوجه به معناي بازگشت روابط به دوره پيشا ترامپ نيست. رفتارهاي دولت كنوني امريكا ايدهاي را در ذهن اروپاييها و انديشمندان قاره سبز به وجود آورد كه ممكن است به هر دليلي ايالات متحده تصميم بگيرد سطح همكاريها با اروپا را كاهش دهد و در نتيجه نياز است كه كشورهاي اروپايي طرحي نو در راستاي اتكا به خود در اندازند. از جمله ابتكارهايي كه ممكن است اروپا به سوي اجراي آن گام بردارد، پايهگذاري نهادهايي با محوريت كشورهاي اروپايي است كه در مواقع لزوم بتوانند از امنيت، اقتصاد و منافع اروپا محافظت كند. شايد اين ايده در سالهاي ابتدايي دولت آقاي جو بايدن بروز و ظهوري نداشته باشد اما تجربه دوران ترامپ باعث ميشود كه كشورهاي اروپايي در رابطه با امريكا محافظهكارانهتر عمل كنند و اين نكته را مدنظر داشته باشند كه براي هميشه نميتوان روي ايالات متحده و حمايتهايش حساب كرد. همين امر باعث ميشود به مرور ايدههاي استقلالخواهي در اروپا گسترش يابد و كشورهاي اروپايي بهطور جدي به فكر كاهش اتكا به امريكا باشند. يكي از مواردي كه در ميان مدت ممكن است تحت تأثير قرار گيرد همكاري كشورهاي اروپايي و امريكا در چارچوب ناتو است و احتمال جدايي اروپاييها از ناتو در آينده دور از ذهن نيست. دونالد ترامپ و سياستهاي او در قبال اروپا و نهادهاي بينالمللي ضربهاي جبرانناپذير به مناسبات جهاني امريكا وارد آورد و اين آسيب به اندازهاي است كه دولت بايدن قادر به ترميم كامل آن نباشد.