اصلاحطلبان هر روز در توييتر كتك ميخورند!
محمد رهبري
با نزديك شدن به انتخابات رياستجمهوري سال 1400 بحث بر سر نحوه شركت اصلاحطلبان در محافل سياسي مختلف داغ شده است؛ گمانهزني در مورد كانديداهاي انتخاباتي افزايش يافته، ايدهها در مورد سازوكار اجماع ميان اصلاحطلبان در دست بررسي است و ارزيابي وضعيت سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان محل مناقشه است. برخي با استناد به رفتار كاربران شبكههاي اجتماعي مجازي معتقدند كه اقبال به اصلاحطلبان در جامعه كم شده و امكان پيروزي آنها در انتخابات بسيار پايين است. اما واقعا شانس پيروزي اصلاحطلبان در انتخابات چگونه است؟ كلاندادههاي موجود در شبكههاي اجتماعي در اين خصوص چه ميگويند؟ تا پيش از سال 96 شبكههاي اجتماعي مجازي نقطه قوت و مزيت اصلاحطلبان بود. آنها با وجود آنكه به صداوسيما دسترسي نداشتند و حتي آنجا مورد تهاجم قرار ميگرفتند در شبكههاي اجتماعي توان اقناعسازي و بسيج افكار عمومي را داشتند و يكي از دلايل پيروزي كانديداي مورد حمايتشان در انتخابات رياستجمهوري سالهاي 92 و 96 نيز ناشي از همين اثرگذاري در فضاي مجازي بود. اما پس از انتخابات سال 96 اصولگرايان با عبرتگيري از دلايل شكست خود در شبكههاي اجتماعي سرمايهگذاري سنگيني كردند كه از جمله نتايج آن راهاندازي 144 گردان سايبري در فضاي مجازي بود كه اخيرا در سخنان مقامات مسوول انعكاس يافته است. دادهها نيز نشان ميدهد كه ارتش سايبري وابسته به اصولگراياني كه خود را انقلابي ميخوانند يك پاي ثابت ترندهاي توييتري است و بسياري از هشتگهاي توييتري از طريق سازماندهي آنها ترند ميشود. به دنبال اين اتفاقات، روزبهروز اصلاحطلبان در شبكههاي مجازي بيشتر مورد حمله قرار گرفتند؛ درحالي كه توان دفاع از خود را نيز نداشتند. اين شرايط ناشي از حضور با برنامه اصولگرايان در فضاي مجازي، حملات براندازان به اصلاحطلبان و ضعف عملكرد دولت و مسوولان اصلاحطلب در مناصب اجرايي كشور بود. در نتيجه شبكههاي اجتماعي مجازي كه روزگاري نقطه قوت اصلاحطلبان بود، امروز به نقطه ضعف و پاشنه آشيل آنها تبديل شده است. شبكههاي اجتماعي كه روزگاري به جاي صداوسيما، نقش رسانه را براي اصلاحطلبان بازي ميكرد و ابزاري براي رساندن پيام آنها به مردم بود حالا به ابزاري عليه اصلاحطلبان تبديل شده بود كه در برخي مواقع حتي مانع از شنيدن صداي آنان ميشد. تحليل دادههاي توييتري در 9 ماه اول سال جاري نيز مويد همين امر است كه اصلاحطلبان در توييتر، جايي كه جريانات سياسي و رسانهاي بيشترين تحرك را در آن دارند، شرايط اسفناكي را تجربه ميكنند. يافتههاي حاصل از بررسي توييتهاي پرلايك منتشر شده راجع به چهرههاي شناخته شده اصلاحطلب نشان ميدهد كه انتقادها از اين چهرهها در طول 9 ماه گذشته به مراتب بيش از حمايتهاي صورت گرفته از آنان بوده است. همانگونه كه در نمودار نيز قابل مشاهده است، نرخ انتقادات مطرح شده عليه چهرههاي مطرح اصلاحطلب چندين برابر بيشتر از توييتهاي حمايتي از آنهاست و اين درحالي است كه تعداد لايكها در حمايت از آنها بسيار كم است. يعني در توييتر افراد كمي حاضرند از اصلاحطلبان دفاع كنند اما از سوي ديگر حملات بسياري عليه آنها انجام ميشود. در بررسي اين نمودار، نكته حائز اهميت آن است كه پس پيروزي بايدن در انتخابات امريكا در آبان ماه سال جاري، نرخ انتقادها عليه اصلاحطلبان نيز سير نزولي طي كرده كه در تحليل دليل وقوع اين امر احتمالا بايد سردرگمي براندازان را پس از پيروزي بايدن دخيل دانست. هر چند براي نتيجهگيري كلي در مورد تغيير ميزان انتقادها عليه اصلاحطلبان نيز بايد دادههاي ماههاي آتي را نيز مطالعه كرد. تداوم اين وضعيت براي اصلاحطلبان و عدم دفاع كاربران شبكههاي اجتماعي مجازي از آنها در سال منتهي به انتخابات رياستجمهوري ميتواند نتايج نااميدكنندهاي براي آنها به دنبال داشته باشد. اصلاحطلبان هر روز در توييتر كتك ميخورند و كسي نيست كه از آنها دفاع كند. اگر همين وضعيت در اينستاگرام و ساير رسانههاي آنلاين نيز تداوم داشته باشد، امكان توفيق آنها در جريان انتخابات بسيار دشوار خواهد شد. نيروهاي اصلاحطلب امروز و با يك تاخير چند ساله متوجه شدهاند كه در فضاي آنلاين وضعيت بحراني دارند. اما براي عبور از اين بحران هيچ تلاش و اقدامي نكردهاند. تداوم اين وضعيت ميتواند بيش از پيش باعث افول سرمايه اجتماعي آنان شود و حتي اگر بهترين عملكرد را از خود ارايه دهند به دليل جدا افتادگي از مردم و جوانان و نداشتن ابزار ارتباطي مناسب با آنها نميتوانند عملكرد خود را تبيين كنند. به تعبير كاستلز، سياست در جامعه شبكهاي بر بال رسانهها ميچرخد و امروزه رسانههاي آنلاين مهمترين رسانهها در دنياي مدرن هستند. غفلت از اين رسانهها به اندازه غفلت از سياستورزي مناسب، پيامدهاي مهلكي براي اصلاحطلبان خواهد داشت كه نتايج آن را امروز و در دادههاي ارايه شده از توييتر فارسي ميتوان ديد.