درگذشتگان ايرانشناس سال 1399
از قعرِ شرق تا قلبِ غرب
حميدرضا محمدي
همه عمر كوشيدند و پوييدند تا ايران را بشناسند؛ از ادبيات فارسي كهن و معاصر گرفته تا باستانشناسي و زبانپژوهي. لحظهاي عدول نكردند از نيل به هدفي كه نيتش را در ذهن و ضمير پرورده بودند. كاري نداشتند ايران، سرزمين مادريشان نيست كه بل ايران را وطنِ دومِ خود ميپنداشتند. اما حالا در پايانِ سال 1399، سوگوارِ 9 تن از آنان هستيم كه جايگاه و پايگاهِ علمي و عمليشان اگرچه خالي شده اما نامشان و يادشان تا هميشه بر تارك جهانِ ايرانشناسي ميدرخشد.
گلچهره اعظمآوا، (ازبكستان،2020 - 1952)
در رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه خاورشناسي تاشكند ازبكستان درس خوانده بود. او كه در اينسالها در مراكز و موسسات مختلف آموزشي و دانشگاهي ازبكستان تدريس ميكرد، ضمنا دو عنوان كتاب آموزش زبان فارسي و چند رساله از خود به يادگار گذاشته است.
جورهبيك نذري، (تاجيكستان، 2020-1946)
سه سال پايان عمر خود را در جايگاه مديريتِ موسسه ميراث خطي پژوهشگاه شرقشناسي وابسته به فرهنگستان علوم ملي تاجيكستان گذراند. او همچنين سالها رييس پژوهشگاه شرقشناسي را هم برعهده داشت. از او دو عنوان كتاب در ايران به چاپ رسيده است؛ «نامه و نامهنگاري در شاهنامه» و «ليلي و مجنونِ مكتبي شيرازي». او ازجمله ايرانشناساني بود كه نه فقط در حوزه ادبيات كه در موسيقي هم يد طولايي داشت.
ديويد استروناخ ، (اسكاتلند،2020 - 1931)
در دهه پنجاه خورشيدي، مديرعامل موسسه ايرانشناسي بريتانيا بود و سالها در نويسندگان دانشنامه ايرانيكا مينوشت. او در عرصه باستانشناسي، از نخستين كساني بود كه از سال 1346، به مدت يكدهه درباره ارگ باستاني نوشيجان ملاير مطالعه كرد. همچنين در دو سال نخست دهه چهل، پژوهشهايي درباره كاركرد تلتخت پاسارگاد صورت داد. ازجمله ديگر تجربههاي فعاليت او در ايران، شهر اشكاني صددروازه و برجهاي سلجوقي همچون برج شبلي دماوند قابل اشاره است.
ژنويو دولفوس، (فرانسه 2020 - 1938)
او در ايران، به كاوش در تپههاي جعفرآباد، جوي و بندبال در خوزستان شهره است كه به دوران نوسنگي برميگردد. در سيسالگي و پس از به عضويت در مركز ملي پژوهشهاي علمي فرانسه (CNRS)، در كنار ژان پرو، يكي از اعضاي كاوشگري شوش بود و حتي كتاب «اشغال شوشان در هزاره پنجم و آغاز هزاره چهارم ق. م، در شوش و جنوب غرب ايران» را در كنار او نوشت.
بيانكاماريا اسكارچا آمورِتي ، (ايتاليا، 2020 - 1938)
او كه همسر جان روبرتو اسكارچيا، ايرانشناس ايتاليايي بود، بيشتر با پژوهشهاي شيعهشناسانهاش شناخته ميشود. او سالها استاد اسلامشناسي در دانشگاه ساپينزا رُم بود و او تحقيقات بسياري درباره ارج و اجر زن در اسلام بالاعم و شيعه بالاخص صورت داد و حتي روي امامزادههاي زن مطالعه كرد. يازدهمقاله او، ازجمله «چگونگي شكلگيري امامزاده» و «اجتهاد: وسيلهاي براي تداوم يا عاملي براي استحاله؟» در كتابي با عنوان «مطالعات شيعهشناسي در ايتاليا» در ايران منتشر شده است.
محمد رهنورد زرياب ، (افغانستان،2020 - 1944)
سالهاي سال مينوشت؛ از داستاننويسي تا روزنامهنگاري. چه سالهاي تحصيل در لندن و تبعيد در پاريس و چه سالهاي زندگي در وطن، در كابل. از سرآمدترين نويسندگان افغانستان بود و حتي دوسال پاياني دهه هفتاد خورشيدي، رياست اتحاديه نويسندگان اين كشور را عهدهدار بود. او كه ترجمه هم ميكرد و مقاله پژوهشي هم مينوشت، در اين سالهاي اخير، موسسهاي انتشاراتي به نامش ايجاد شده بود و آثارش را طبع ميكرد.
ولفرام كلايس ، (آلمان،2020 – 1930)
كاوشهاي باستانشناسي در تخت سليمان، مسجد سليمان، بسطام و بيستون زير نظرش انجام شد. اما ارتباط او با فضاي باستانشناسي ايران بسيار بيش از اينهاست؛ نخستينبار، وقتي 29 ساله بود به ايران سفر كرد، دو سال بعد، مدير دوم موسسه باستانشناسي آلمان در تهران شد و يكسال بعد، مدير اصلي آن شد. عنواني كه تا سال 1986 يدك ميكشيد. كتابهاي بسطام ۱و۲، كاروانسراهاي ايران و تاريخ معماري ايران، از او در ايران ترجمه شده است.
ميشل كازانوا ، (فرانسه، 2020 – 1960)
يكي از كساني است كه شناخت شهر سوخته مديون و مرهونِ اوست. سالها، ابتدا در دانشگاه ليون 2 و بعد، دانشگاه سوربن، ازجمله صاحبنظران باستانشناسي ايران بود. او در حوزه سنگهاي قيمتي عصر باستان متخصص بود و حتي مقالاتي درباره توليد و تجارت ظروف مرمري و زيورآلات سنگهاي نيمهقيمتي در عصر مفرغ ايران منتشر كرد. او قرار بود فصل تازهاي از مطالعات درباره ترنگ تپه در جلگه گرگان را سامان دهد كه عمرش كفاف نداد.
آنا وانزان، (ايتاليا، 2020 -1955)
ادبيات فارسي معاصر را خوب ميشناخت و از اين رو، شناختهشدن ايران در ايتاليا و ادبيات فارسي در ادبيات ايتاليايي وامدارِ اوست. با «كلمات بيپرده»، جهان داستاني ۱۵ نويسنده زن ايراني را در آنجا شناساند و در ادامه، آثار داستاننويساني چون صادق هدايت، ايرج پزشكزاد، سيمين دانشور و شهرنوش پارسيپور را به زبان مردم كشور خود بازگرداند. او كه در دانشگاه كا-فوسكاري ونيز، زبانها و فرهنگهاي شرقي خوانده بود، دكتراي مطالعات خاورنزديك را هم از دانشگاه نيويورك دريافت كرد.