بارسلونا قهرمان ليگقهرمانان اروپا شد
يكشنبه سياه تورين
علي كربلايي / بارسلونا با پيروزي سه بر يك مقابل يونتوس قهرمان ليگ قهرمانان شد و سهگانه را به خانه برد. شاگردان لوييس انريكه بعد از قهرماني در لاليگا و كوپا دل ري، توانستند در المپيا اشتاديون برلين، با نمايشي برتر، يووه را شكست بدهند و به يك سهگانه تاريخي برسند. انريكه كه در ابتداي فصل با انتقادات جدي مواجه بود، در خصوص پيروزي و قهرماني تيمش گفت: «من تيم بينظيري دارم. آنها قهرمانند، سربازند و از كاري كه ميكنند لذت ميبرند و باعث لذت ما ميشوند. اين شصتمين بازي اين فصل ما بود و ما در 50 بازي برنده شديم. سال سختي بود. از كساني كه به من ايمان داشتند ممنونم. فكر نميكردم سه گانه را ببريم، اما ما هميشه سعي ميكنيم همه توانمان را به كار ببريم. اين بازيكنان نشان دادند كه از پيروزي خسته نميشوند. » همه اينها در حالي است كه مثلث آبي-اناريها در خط حمله، تيم محبوبشان را شايسته قهرماني در اروپا ميدانند. نيمار يكي از بهترين بازيكنان بارسلونا در اين ديدار بود. او توانست گل سوم تيمش را به ثمر برساند تا زمينه براي قهرماني آبي-اناريها فراهم شود. ستاره برزيلي بارسلونا از قهرماني با اين تيم در ليگ قهرمانان بسيار خوشحال است. او پس از بازي گفت: يوونتوس ستارههاي بزرگي در اختيار دارد. اين تيم نشان داد كه تيم بزرگي است و با شايستگي به فينال راه يافته است، اما ما هم نشان داديم كه بايد قهرمان شويم. بارسلونا در اين ديدار سبك هميشگي خود را به نمايش گذاشت و شايسته پيروزي بود. ميخواهم از كادر فني و هم تيميهايم تشكر كنم و اين پيروزي را به خانوادهمان هديه ميكنم. سوآرز هم كه از قهرماني با آبي-اناريها در ليگ قهرمانان اروپا بسيار خوشحال است، گفت: من در تيم روياهايم بازي ميكنم. قهرماني در ليگ قهرمانان اروپا رويايي بود كه به آن دست يافتم. من بازيكني هستم كه همواره به دنبال مصلحت باشگاهم هستم. هدف من قهرماني با بارسلونا در جامهاي معتبر است.
بسيار خوشحالم كه براي تيم بزرگي چون بارسلونا بازي ميكنم. ليونل مسي ديگر ضلع مثلث آبي-اناريها واكنش بسيار كوتاهي به قهرماني تيمش در معتبرترين رقابت اروپايي داشت. او بعد از بازي عكس خود را با جام در كنار پسرش تياگو منتشر كرد و زير آن نوشت: ما قهرمان هستيم. جام قهرماني در كنار تياگو.
اما يكي از تلخ و شيرينترين روزهاي فوتبالي، شنبه شب در برلين رقم خورد؛ شبي كه مثل هر فينال ديگري، با اشكها و لبخندها همراه بود. اين بار اما، اشكها از چشماني ميآمد كه پيش از اين خون به دل حريفان مينشاندند. ديروز، غمانگيزترين يكشنبه تورين در سالهاي گذشته بود. روزي كه احتمالا خيلي از اهالي تورين با گوش دادن به موسيقي «يكشنبه غمانگيز» روز خودشان را سپري كردند. تورينيها عادت ندارند اسطورههاي خود را گريان ببينند. مردهايي كه طي ساليان متمادي، افتخاراتي بينظير براي بانوي پير ايتاليا كسب كردهاند. شنبهشب، مردان راهراهپوش بودند و روياي فتح سهگانه؛ اتفاقي كه ميتوانست براي اولين بار در تاريخ اين مردان ايتاليايي رخ بدهد. اما فقط چهار دقيقه كافي بود. چهار دقيقه تا اينكه تصاحب اين رويا، كيلومترها از دستان بانوي پير فاصله بگيرد. سومين گل سريع تاريخ فينالهاي ليگ قهرمانان، به تور دروازه بوفون بوسه زده بود. شبيه فيلمهاي كلاسيك ايتاليايي نبود كه همهچيز طبق نقشه پيش برود. اين سناريو يك عقده داشت. ميخواست قهرمان را در انتهاي فيلم بكشد. قهرمان ايتالياييها كه فينال جام جهاني ٢٠٠۶ را در همين ورزشگاه به نفع تيمش و با جادوي دستان خودش به پايان برده بود، اين مرتبه وداعي تلخ با المپيا اشناديوم برلين داشت...
جام نقرهاي ليگ قهرمانان، توفيق رسيدن به بوسه كاپيتان را نداشت. تنها حسرت فوتبالي مرد ٣٧ ساله خوشتيپ، شنبهشب از دستانش پر كشيد.
جان لوييجي اشك ميريخت و خيال ميكرد كه يك بازنده است. كاپيتان اما خبر نداشت كه در دل مردم تورين او قهرماني ابدي است. لحظاتي كه بارساييهاي سرمست از پنجمين قهرمان اشك شوق ميريختند، اين بلندبالاي ايتاليايي دستانش را بر صورتش گذاشته بود و ميگريست.
شايد اين پايان قصه كاپيتان باشد؛ جنتلمني كه بانوي پير خود را - مانند الكس دلپيرو - هيچگاه تنها نگذاشت...
تلخي يكشنبه غمانگيز مردم تورين به خاطر از دست رفتن جام نبود. شايد به اين خاطر بود كه آنها ميدانستند به احتمال قريب به يقين اين آخرين شانس بوفون براي در آغوش كشيدن جام زيباي ليگ قهرمانان بود كه از دست رفت...آنها غصه مردي را ميخوردند كه غصه تيمشان را خورده بود، پستي و بلنديها را با يووه پشت سر گذاشته و تبديل به نماد جديد باشگاه بعد از الكس شده بود.
يوونتوس، شنبهشب سياه و سفيدتر از هميشه بود. اميد در دل مردم زبانه كشيده بود و با درخشش مردان بارسا خاموش شده بود. يوونتوس در فينال برلين، يك فيلم سياه و سفيد بود و بوفون بازيگر نقش اول آن. سخت ميشود كارگرداني به آن زيبايي بتواند اشك يك مرد سي و هفت ساله را دربياورد، اما فوتبال اين كار را كرد.فينال غمانگيز برلين تمام شد. دوران ژاوي و پيرلو هم با آن. فوتبال، بايد منتظر روزهاي شيرينش باشد. كسي چه ميداند؟ شايد فصلي ديگر.