هزينه افتخار به هنرمندان را بدهيم
محمد سرير
هنرمنداني كه به ميانسالي ميرسنـــد، مفـــــــاخر روزگــــارند. شرط مروت و انــصــاف نيـســت با آنها شبيه انسانهايي از كارافتاده و نيازمند رفتار شود. اينكه هنرمندان ميانسال و بيمار را به سرتيتر خبرها بياوريم، درباره ناتواني، بيپولي و مشكلات آنها مرثيهسرايي كنيم و بعد چند مديرمسوول وارد ميدان شوند، به ملاقات و عيادت آنها بروند و خريدن قرصها و رسيدگي به آنها را دوباره سرتيتر خبرها كنند، در شأن هنرمندان نيست.
در سالهاي گذشته، از اين دست رفتارها درباره هنرمندان پيشكسوت يا بيمار زياد ديدهايم.
رفتاري كه تنها در مقطعي مشكلات هنرمند را حل ميكند و بعد دوباره او را از يادها و خاطرهها ميبرد و او ميماند و مشكلاتش. مشكلاتي كه از يك سيستم معيوب و مديريت نشده ميآيد، كه اگر وجود داشت، هنرمند را در روزهاي پيري و سالخوردگي و بيماري به اين سرنوشت دچار نميكرد. حالا نه اينكه اين رسيدگيها درست نباشد، نه. اما حرف اصلي اين است كه بايد تداوم داشته باشد تا مرتبه و منزلت هنرمند رعايت شود. اين رسيدگيهاي مقطعي كافي نيست و بايد به صورت دائمي و اصولي فكري به حال هنرمندان
پيشكسوت كرد.
در تمام كشورهاي دنيا، دولت وظيفه دستگيري از هنرمند را ندارد، چون پيش از آنكه هنرمند به نيازمندي و سالخوردگي برسد، قوانين آنقدر در حمايت از حقوق مادي و معنوي هنرمند محكم و تاثيرگذار هستند كه باعث ميشود آنها در طول سالهاي فعاليت خود، بتوانند به اندازه كافي درآمد داشته باشند و با همان درآمد بيمههاي محكم و درستي براي روزهاي پيري و بيماري خود تهيه كنند. اما در ايران، حقوق مولف رعايت نميشود. صدا و سيما به عنوان يك رسانه بزرگ و مهم كه بارها و بارها آثار هنرمندان را استفاده ميكند، بابت هيچكدام از آنها درصدي حق و درآمد در
نظر نميگيرد.
هنرمندان قديمي در طول دوران كاري خود آنقدر به فكر پيشرفت و اعتلاي هنر خود بودهاند كه وقتي براي آيندهنگري و البته درآمدي هم براي آن نداشتهاند. همين است كه اينروزها، تعداد اين هنرمندان نيازمند و بيمار زياد شده و به جاي آنكه ببينيم راهحلي منطقي، كاربردي و اصولي براي آنها درنظر گرفته ميشود، كار به عيادت و كمكهاي ناچيز ميرسد و از طرف ديگر صندوق هنرمندان پيشكسوت كه تازگي تشكيل شده هم به دليل نداشتن اعتبارهاي مادي كافي نميتواند جوابگوي نياز هنرمندان باشد و بايد به اين صندوق توجه كرد و اعتباري در اختيارش قرار داد كه بتواند متولي اصلي هنرمندان بازنشسته و
پيشكسوت باشد.
شأنيت هنرمند، شأنيت هنر يك كشور و شأنيت آن سرزمين است. هنرمندان افتخارات دولتند و اين دولت است كه وظيفه دارد، هزينه اين افتخار را بپردازد. كمك به هنرمند و حمايت از او نبايد به صورت صدقه و دستگيري خود را نشان دهد، اين رفتار عدالت نيست و عدالت اصلي وقتي است كه برنامهريزيها، مديريتها و پشتيبانيها به شكلي باشد كه در نهايت احترام و ارزشگذاري، زندگي هنرمندان تامين شود و قوانين به نفع هنرمند و جايگاهش
تعيين شود.