در شيپور جامعه دو قطبي ندميد
جواد دليري
در چند روز گذشته ابرازنظرهايي مشابه با دستمايه هشدار به مذاكرهكنندگان هستهاي و توصيه بر اينكه «بازرسي از مراكز نظامي منطقي نيست» در يك خبرگزاري اصولگرا منتشر شد. آنچه آنها منتشر ميكنند، جملات يك ديپلمات يا ديدگاه يك سردار نظامي نبود كه براساس قاعده حوزه نظر آنها به شمار ميرود، توصيه يك مقام دولتي و حكومتي هم نيست، حتي اين موج ابرازنظر ربطي به دلنگراني يك دلواپس هستهاي هم نداشت. خلاصه ماجرا اين است كه خبرگزاري مزبور جستوجويي داشته در ميان اهالي سينما و تلويزيون و همان بازيگراني كه اتفاقا اصلا اهل سياست نيستند، آنها را به گفتوگو درباره مساله هستهاي كشانده و به نقل از آنها يك جمله و برداشت مشترك را منتشر كرده است. البته بدون شك، همه ما ايرانيان بر داشتن انرژي هستهاي صلحآميز در كشورمان اصرار داريم و بر آن پافشاري ميكنيم. صداي واحد ملت براساس آيينمان هم اين است كه ما ملتي صلحطلبيم و سلاح هستهاي نميخواهيم. تاكيد هم داريم كه در برابر تجاوز احتمالي بيگانگان يا زيادهخواهيها و فشارها و تهديدهاي آنان بايد ايستاد. براساس همين چارچوبها و براي استيفاي حقوق ملي بود كه مردم و دولت، همه ما روش مذاكره را انتخاب كردهايم و هر يك به دليلهاي مختلف و با انگيزههاي متفاوت از مسوولان تا مردم عادي، از مذاكره استقبال و حمايت ميكنيم.
اكنون گروه چشمگيري از مردم درخواست مذاكره براي رفع تحريمها دارند و از هر پيشرفتي براي گشودن اين گره در مذاكرات به ابراز شادماني ميپردازند؛ همانند شاديهاي خياباني پس از بيانيه لوزان. پس به دست آوردن اين امتياز و استيفاي حقوق ملت كه براساس تحريمها در انزوا قرار گرفته، يك اصل مورد توافق عمومي است. هرچند در كنار آن بايد گوشزد شود كه مشكلات و مسائل جامعه ايران تنها با اتمام موفق مذاكرات هستهاي پايان نميگيرد و هرچند بدون شك پرونده برنامه هستهاي ايران تاثير بسيار گستردهاي در زندگي روزمره مردم داشته اما رويكرد درستي نخواهد بود كه تمام مسالهها، بحرانها، مشكلها، ناكارآمديها و بيكفايتيها يا همه بيتدبيريها تنها به اين مساله فرو كاسته شود. با اين وجود مساله هستهاي همچنان بزرگترين گره موجود در كشور بهشمار ميرود و در روبهرو شدن با آن، جامعه بهشدت متنوع ايراني از نظر فرهنگي، مذهبي، قومي و... ديدگاههاي متفاوتي هم دارد. اين موزاييك رنگارنگ سالهاست كه با حفظ اختلاف سلايق و باورهاي خود در كنارهم زندگي ميكنند و در زمينه گرايشهاي سياسي خود نيز از تنوع قابلتوجهي برخوردارند. همين ويژگي اكثريت افكار عمومي نيز موجب شده در سالهاي گذشته سرنوشت انتخاباتهاي گوناگون به اشكال مختلفي درآيد. مورد مذاكرات و نتيجه آن نيز نميتواند يك استثنا از اين قاعده باشد و بسياري از مردم و گروههاي اجتماعي مختلف بر اساس درك و برداشت خود از آنچه رخ داده، نگاه مثبت يا منفي دارند، انتقادها و تمجيدهايي درباره عملكرد تيم مذاكرهكننده بيان ميكنند اما اين تنوع نبايد به مبنايي براي ايجاد نوعي شكاف و گسست در جامعه بر مبناي نوع نگاه به موضوع هستهاي شود. اينكه يك طرف ماجرا جبهه مقاومت خوانده شود و سوي ديگر، بزدلها و سازشكار، نتيجه اين رويكرد چه خواهد بود جز يك جامعه شكسته. به جز اين، بايد دقت كرد با همان نسبتي كه به آزادي بيان در همه زمينهها پافشاري ميشود، درباره به سطح كشاندن بحثهاي تخصصي نيز دقت و نكتهسنجي داشته باشيم. ريختن جزييات مسائل ملي و اساسي در يك ظرف شيشهاي مانند اينكه چگونه مذاكره كنيم، در مذاكرات بخنديم يا دعوا كنيم، پيادهروي كنيم يا در اتاق بمانيم، كاري بهشدت بيهوده و خطاست. ياركشي خياباني و كشاندن مسائل تخصصي مثل بازرسي از مراكز نظامي كه رهبري نظام آن را خط قرمز دانستهاند به كف جامعه و مدد گرفتن از شهرت يك گروه هنرمند و نويسنده و شاعر، نهتنها اجحاف به مسائل كلان كشور است كه واللهوباللهوتالله دردي را دوا نميكند. نخستين نتيجه آن اين است كه جامعه ما به يك جامعه دو قطبي تبديل و بحثي ملي و تخصصي به يك دعواي سطحي سياسي به سبك دوئل هواداران استقلال و پرسپوليس فرو كاسته ميشود. مگر رهبري انقلاب نگفتند: «جناحبنديهاي سياسي اشكالي ندارد اما نبايد جامعه را به دو قطب تبديل كرد زيرا اين كار موجب دلزدگي و خستگي مردم و شكننده شدن محيط جامعه ميشود.» (پايگاه اطلاعرساني دفتر مقام معظم رهبري، ۵ شهريور ۱۳۹۳) اين رهنمود به خوبي نشان ميدهد، طرفي كه در حال استفاده از تمامي ابزارهاي رسانهاي و پروپاگانداي شديد براي نشان دادن «خيانت» يا «حماقت» تيم مذاكرهكننده است، ناخودآگاه جو كاذبي را براي دفاع تمامقد از مذاكرات ايجاد ميكند كه نتيجهاش فقدان حقيقت است؛ ستيز يك تصوير آرماني و سراب وعده داده شده از سوي موافقان مذاكرات پس از توافق در برابر تصوير منفي «تركمانچاي هستهاي» مخالفان مذاكرات؛ در اين دوگانه، طيف نخست در ميانمدت صبرشان لبريز و از آشكار نبودن الطاف خفيه توافق هستهاي دلزده ميشود و گروه دوم پس از ديدن امضاي نظام جمهوري اسلامي پاي توافق هستهاي با يك سرخوردگي در قبال سياستهاي كلان نظام روبهرو خواهند بود. پس دميدن در شيپور دوقطبي جامعه با استفاده از المانهاي بهشدت بيربط و نمادين و سطحي از هر دو سو، مددي به كشور نيست، كه كمكي به پررنگ شدن زنگهاي خطر تفرقه در مملكت است.