اردوغان و مُرسي آيا ممكن است؟
اين حد از تغييرات در نتايج انتخابات تركيه از يك نظر موضوع عجيب و غريبي نيست، حتي نتايجي متفاوتتر از اين هم نميتواند منشا تغييرات شديد شود، همچنان كه در يونان شاهد روي كار آمدن نيروهاي چپ به جاي راست بوديم ولي گمان نميرود كه اين تحول را در يونان بتوان سرآغاز مرحله نويني شمرد يا منشا تغييرات بنيادين معرفي كرد ولي قضيه تركيه مقداري فرق ميكند. علت هم در نحوه رفتار اردوغان و حزب عدالت و توسعه است كه اگرچه از طريق انتخابات و كسب اكثريت كرسيها به قدرت رسيدند ولي به گونهاي رفتار كردند كه جايي براي سايرين باقي نميگذاشت و گويي تا ابد اكثريت را خواهند داشت. از اين رو احتمال زيادي نميدادند كه روزي از روزهاي نه چندان دور مجبور شوند قدرت را به كلي واگذار كنند يا با ديگران شريك شوند. اردوغان بازي سياست را به سمت بازي بردـ باخت حركت داد و حتي همپيمانان اوليه خود را نيز آزردهخاطر كرد و در برابر آنان نيز جبهه جديدي باز كرد. اكنون مشخص شده كه اين حزب قادر به تشكيل دولت تمام عيار حزب عدالت و توسعه و غيرائتلافي نيست و به ناچار بايد با احزاب ديگر ائتلاف كند. همچنين امكان دارد كه احزاب ديگر موتلف هم شوند و دولت را از اردوغان بگيرند و در ادامه ارتش، نيروهاي امنيتي و دادگستري را هم به حمايت خود درآورند. اكنون اين پرسش پيش ميآيد كه سرنوشت حزب اردوغان و تركيه چه خواهد شد؟ آيا دولت ائتلافي اردوغان و حزب كردي تشكيل خواهد شد؟ در صورت ائتلاف با كردها چه تغييراتي در سياستهاي دولت تركيه به ويژه سياست منطقهاي آن پديد خواهد آمد؟ آيا چنين دولتي دوام خواهد داشت؟ با توجه به روحيات اردوغان ، او چگونه ميتواند دوام بياورد؟ از همه مهمتر اثرات اين انتخابات در جامعه مدني و فعاليت سياسي مردم و احزاب چگونه خواهد بود؟ آيا فشارها را بر حزب و دولت اردوغان بيشتر نميكند؟
حالت ديگر اين است كه احزاب مخالف دولت ائتلافي تشكيل دهند. در اين صورت واكنش حزب اردوغان چيست؟ آيا تركيه به سمت نوعي بيثباتي شديد نخواهد رفت؟
حالت سوم اين است كه در موعد مقرر نتوانند دولت ائتلافي تشكيل دهند، در اين صورت آيا تجديد انتخابات به يك دوئل اساسي ميان طرفين نميانجامد؟ آيا احتمال اين حالت بيش از ساير موارد نيست؟با وجود سه احتمال فوق، يك احتمال چهارم را هم نبايد از نظر دور داشت؛ شكافي كه ميان اسلامگرايان از يك سو و ليبرالها و چپهاي لاييك تركيه و حتي بخش مهمي از اسلاميون ديگر كه طرفدار فتحالله گولن هستند، از سوي ديگر به گونهاي است كه نفرت و خشم را ميان آنان دامن زده است و از آنجا كه نسبت رايدهندگان به احزاب و گروههاي رقيب اردوغان بيشتر از نصف مردم تركيه است كه در شهرها هم اين نسبت بيشتر است، زمينه فراهم ميشود تا اگر بيثباتي در فضاي سياسي ايجاد شود، ارتش دست به كار شود و با حمايت ساير نيروهاي سياسي اردوغان را با سرنوشت محمد مرسي در مصر روبهرو كند، به ويژه آنكه اردوغان به اندازه كافي بهانه و زمينه براي برخورد با خود را از سوي مخالفانش فراهم كرده است. اگرچه تجربه دموكراتيك در تركيه و نيز رفتار حزب عدالت و توسعه اردوغان با مرسي و اخوانالمسلمين مصر تفاوت دارد و بيش از يك دهه تجربهاندوزي كردهاند و ستونهاي سياسي خود را به نسبت برافراشتهاند ولي وجود مشابهتهاي فراوان ميان دو كشور، چنين احتمالي را دور از ذهن نميكند. اقتصاد تركيه به دليل ارتباط وثيقي كه با اقتصاد جهاني پيدا كرده و نيز به دليل بدهيهاي خارجي فراواني كه اين اقتصاد دارد، آن را در برابر فشارهاي غربيها و شكلگيري چنين احتمالاتي ضربهپذير خواهد كرد. در اين ميان آنچه براي ايران اهميت دارد، تاثير اين تحول بر روابط دوجانبه به ويژه در موضوعات عراق و سوريه و روابط اقتصادي است. گمان ميرود اين تحولات در روابط اقتصادي ميان دو كشور تاثير منفي نگذارد ولي سياستهاي منطقهاي تركيه و هزينههايي كه بابت آن ميپردازد، محل سوال خواهد بود و در مجموع باعث كمرنگتر شدن محور مصر، عربستان و تركيه و تضعيف نقش آنها در سوريه خواهد شد؛ محوري كه عربستان در سياستهاي منطقهاي خود روي آن حساب باز كرده است. علويون تركيه نسبت به سياستهاي اردوغان در سوريه مشكل دارند و با توجه به شكنندگي ائتلافهاي احتمالي در تركيه، اثرگذاري آنان را در سياست منطقهاي اين كشور بيشتر خواهد كرد و از اين نظر به نفع سياستهاي منطقهاي ايران خواهد بود. آنچه در نهايت ميتوان از انتخابات تركيه نتيجه گرفت اين است كه براي تحليل آينده منطقه، حتي نميتوان بر عوامل مهم ثبات آن نيز حساب كرد، چون با ثباتترينهاي اين منطقه نيز هر آن آبستن حوادثي هستند كه پيشبيني نميشود!