اين «آينده» چرا آنقدر گران است؟
نازنين متيننيا / اين روزها در اطراف من، آدمهاي زيادي يا به دنبال جمع كردن پول خريد سربازي هستند يا در حال پس دادن قرضها و وامهايي كه براي جمعكردن اين پول گرفتهاند. آنقدر اين آدمها زياد شدهاند كه حساب و كتابش از دستم دررفته است، اما يكي از آنها كه معلم رياضي هم هست و حسابي در كار خودش وارد، حساب كرده: «كساني كه مشمول طرح ميشوند بين 26 تا 40 سال سن دارد كه ميزان غيبتشان ميشود 14 تا 15 سال ميانگين. اگر مدرك اين ميانگين را بين ديپلم و ليسانس در نظر بگيريم با جريمه اضافه ميشود تقريبا 35 ميليون تومان. اعلام كرده بودند 250 هزارنفر در آمار سازمان نظام وظيفه است، حالا اگر در نظر بگيريم كه 400 هزار نفر، كه احتمالا خيلي هم بيشتر است، سربازي را بخرند، يعني 14 هزار ميليارد تومان خرج سربازي ميشود». رقمي كه مقابلم گذاشته شده، رقم بزرگي است؛ 14 هزار ميليارد تومان، وقتي كه ميبيني چطور با قرض و وام و فروش ماشين و حتي زمين تهيه شده، حسابي زياد است و شبيه همان رقم 67 هزار ميلياردي كه بيكارهاي ايراني بلوكه كردهاند، شوكهكننده است. خانوادههاي ايراني براي آينده فرزندانشان هركاري ميكنند؛ در دوران پيش از دانشگاه هزار و يكجور خرج و مخارج مدرسه و كلاس كنكور و معلم خصوصي را تامين ميكنند و بعد حتي با قبولي در دانشگاه آزاد هم خم به ابرو نميآورند و مردانه در ميدان ميايستند. براساس آمار ميانگين خرج هر ليسانسه در ايران 10 ميليون تومان است و جمعيت شش ميليون و هفتصد هزار نفره بيكاران تحصيلكرده، آن رقم 67 هزار ميلياردي بلوكه شده را ميسازند. رقمي كه ميگويد؛ تمام آن زحمتها، قسطها، خرجها و اميدواريهاي پدران و مادران براي آينده امن تحصيلي و شغلي فرزندان، يك هيچ بزرگ بوده. حالا بعد از تحصيل هم ماجراهاي سربازي پيش ميآيد و غيبتهاي بيست و چند سالهاي كه بازهم به خرج و مخارج «آينده» آدمها اضافه ميكند و همين الان و با فرض اينكه اكثريت سربازان غايب توان خريد سربازي را داشته باشند (كه ندارند) رقمي 14 هزار ميلياردي، براي «آينده» آدمها خرج ميشود؛ آدمهايي كه احتمالا در ميان آنها ليسانسههاي بيكار هم زياد است. ليسانسههايي كه به اميد خريد سربازي به «آينده» برسند. ميبينيد؛ چرخه ميليون ميليون تومان پول روي هم گذاشتن براي داشتن آينده بهتر، هيچوقت تمام نميشود و حساب و كتابش هم چون آمار مشخصي ندارد، هيچوقت كامل و واضح به دست نميرسد. اما اگر همين اعداد و ارقام را جدي بگيريم، آن وقت سوال اصلي خودش را نشان ميدهد؛ چرا اين «آينده» آنقدر گران است و چه كسي جوابگوي اين سرمايه از دست رفته است كه تنها مادي نيست و از نظر معنوي، نيروي انساني و پتانسيل واقعي يك جامعه ناميده ميشود؟ سوال خيلي كلي است. چون چرخه اين داستان از خانوادههايي شروع ميشود كه به هر قيمتي خوشبختي چارچوب شده فرزندان را ميخواهند و ميرسد به مديراني كه هنوز موفق نشدهاند بيكاري را از بين ببرند، ميخ تخصصگرايي را محكم بكوبند و جمعيت جوان را آنطور كه شايسته است
مديريت كنند.