اقدامي مثبت براي موسيقي اصيل ايراني
روز گذشته نامهيي از سوي آقاي حسين عليزاده موسيقيدان و هنرمند معتبر ايراني منتشر شد كه شايسته توجه و بررسي است. ايشان در اين نامه ضمن تشكر از مسوولان فرانسه و سفارت آن كشور در ايران از پذيرش نشان شواليه كه نشان بالاي هنري فرانسه است عذرخواهي كرد. جايزهيي كه ممكن است براي بسياري مطلوب بوده و خواهان به دست آوردن آن باشند، هر چند قصد تخطئه كسي در ميان نيست ولي تحليل اين ماجرا به ما كمك ميكند كه درك بهتري از اين پديده پيدا كنيم. آقاي عليزاده در نامه خود نوشتهاند كه: «شايد اگر در ديار ما توجه و درك از هنر والاي موسيقي همانطور كه نزد مردم است، نزد مسوولان – كه بايد خدمتگزاران تاريخ و فرهنگ و هنر باشند- ميبود، يك هديه و عنوان غير خودي اين همه انعكاس نداشت. وقتي در فضاي هنري نور كافي نباشد، چراغي كوچك خورشيد ميشود. من ضمن قدرداني از مسوولان كشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست ايران، به نام حسين عليزاده قناعت كرده و تا آخر عمر به آن پيشوند يا پسوندي نخواهم افزود. در آخر ضمن تبريك به تمام بزرگان ايران و جهان كه نشان با ارزش شواليه را دريافت كردهاند، خود را بينياز از دريافت هر نشاني دانسته، همچنان اندر خم كوي دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ايستاد. با سپاس از تمام مردم هنردوست ايران و جهان». در واقع بايد نتيجه گرفت كه دو نارسايي مهم در اين ميان به وجود آمده است كه موجب چنين واكنشهايي ميشود. مشكل اصلي به جامعه خودمان برميگردد كه هنر و به ويژه موسيقي جايگاه بايسته و شايسته خود را در ميان مديريت جامعه پيدا نكرده است و به همين دليل هم هنرمندان ايراني كه برخي از آنان حتي با معيارهاي جهاني هم در مراتب بالا هستند قدرشان شناخته نميشود و در پي همين مشكل جوايز و نشانهاي هنري ناب كه فارغ از ملاحظات سياسي باشد در جامعه ما وجود ندارد. يك نمونه مويد بخش نخست ادعاي فوق را ميتوان شكاف ميان واكنش مردم و صاحبان قدرت در جريان فوت آقاي پاشايي ديد. نمونه ديگر در تاييد بخش اخير ادعاي فوق، فقدان جوايز هنري و ادبي كه به گرايشهاي سياسي آلوده نباشد از جمله جايزه جلال آل احمد و تا حدودي هم جشنواره فيلم فجر است كه نميتوانند با جوايز ناب هنري رقابت كنند و بيشتر به محلي براي توزيع جوايز ميان دوستان همفكر تبديل شدهاند. بنابر اين تا وقتي كه نشانها و جوايز داخلي از اعتبار حرفهيي برخوردار نشوند گرايش به جوايز خارجي زياد خواهد بود .
ولي هميشه اين خطر وجود دارد كه با شرايط فعلي جوايز خارجي نيز معناي سياسي هم پيدا كنند. در طرف ديگر ماجرا يعني جايزهدهندگان خارجي هم مشكل سياستزدگي وجود دارد. البته نه در همه موارد. براي نمونه تعلق گرفتن جايزه اسكار به فيلم آقاي فرهادي معناي خاصي جز بالا بودن كيفيت فيلم نداشت يا پيدا نكرد. ولي برخي از جوايز ممكن است به گونه ديگري تعبير شوند حتي اگر به افراد شايسته داده شوند. يا آنكه در برخي از موارد با اعمال نظرهاي سياسي معناي جايزه را بهكلي دگرگون ميكنند كه آخرين نمونه آن جايزهيي است كه به نمايشگاه عكس خانم نيوشا توكليان تعلق گرفت، كه اين هنرمند ايراني به دليل دخالتهاي غير حرفهيي در كارهايش از پذيرش جايزه معتبر 200 ميليون توماني بنياد فتو ژورناليسم كارمينيك اجتناب كردند كه نشانه اقدام حرفهيي و نيز ميهن دوستانه اين خانم هنرمند بود كه در همين جا بايد از ايشان تشكر كرد. اين نوع رفتار بهطور قطع هنرمند را از برخي امتيازات محروم ميكند ولي دو نتيجه بسيار مهم دارد. اول اينكه جايگاه هنرمند را در جامعه و نزد مردم ارتقا ميدهد و معناي روشني از تعهد هنري را در عمل معرفي ميكند. دستاورد مهمتر آن، همراه و همدل كردن بخشهاي مهمي از مخالفان يا بيتفاوتها نسبت به هنر است و موجب ميشود كه هنر جايگاهي را كه از آن محروم شده است به دست آورد.