دوران ژلهاي روابط بينالملل
نصرتالله تاجيك
اگر بدنه كارشناسي وزارت امور خارجه بدون توجه به نظم ديناميكي روابط بينالملل و تحولاتي كه در نظريههاي اين علم و مآلا صحنه تعاملات جهاني و موقعيت ويژه ايران در اين صحنه پيش آمده، مديريت محتوايي مذاكرات ايران و 1+5 را به عهده گرفته باشد يقينا دچار اشتباه فاحشي شده است. متاسفانه دانشگاه و مراكز علمي و مطالعاتي همچنان كه از صنعت دور هستند از صحنه ارتباط نظريه با اجرا يا طراحيهاي عملياتي يا اقدام سياست خارجي نيز غايبند. شرايط پيچيدهاي بر روابط بينالملل حاكم شده است. هم فرمولهاي سنتي قابل اعمال نيست و هم هنوز روابط جديد شكل نگرفته و حالت ژلهاي دارد. زماني در دوران جنگ سرد و ماقبل آن اگر كشوري امكان بازي با كارت يكي از قدرتها را براي كسب حداكثري منافع ملي پيدا ميكرد، لحظهاي درنگ نميكرد. اما تحولات جهاني به سمت و سويي رفت كه باعث پيچيده شدن و چندجانبه شدن منافع قدرتهاي منطقهاي و جهاني و همچنين تنيده شدن اين منافع در يكديگر شده كه جداسازي آنها از همديگر و ايجاد رخنه در اين شبكه پيچ در پيچ كه تونل اصلي آن منافع اقتصادي است اگر كاري شدني نباشد، امري مشكل و تا حدي غيرعملي و شايد غيرضروري است. در دنياي جديد استراتژيستها و نظريه پردازان سعي كردهاند از طريق نهادهاي بينالمللي كه سازمانها و مجامع بينالمللي بخشي از آنها هستند و تهيه دستورالعمل و فرمولبندي نحوه تعاملات كشورها كه قوانين بازي بينالمللي هستند، سياست جهاني را تنظيم و تعيين كنند تا بتوانند كنترل روند امور را در دست داشته باشند. لذا سيطره قدرتهاي بزرگ در طراحي شكلگيري اين وضعيت نياز به توضيح يا استدلال ندارد، فقط قوانين بازي ايجاب ميكند كه منافع همه ذينفعان حفظ و بازيگران به ميزان توانمندي و مسووليتپذيريشان سهم و نقش پيدا كنند، زيرا دوران طلايي روند و نظريههاي سنتي در روابط بينالملل و تئوريهايي كه فقط در دستگاه مختصات ثابت و دكارتي پاسخگو بودند گذشته است و به طور مثال ديگر نميتوان از تئوريهاي رقابتگونه جنگ سردي در تحولات منطقهاي و جهاني بهرهبرداري كرد. يا اگر چه تئوري قدرت در روابط بينالملل همچنان زنده است ولي عناصر قدرت ساز در صحنه جهاني تغيير كردهاند. مهمترين بستر تحولات دوران كنوني شدت، شتاب، نرخ و ميزان رشد يابنده تغييرات سياسي، اجتماعي و فناوري است كه حتي تئوري نسبيت اينشتيني كه زمان و فضا را به يكديگر ارتباط ميدهد نيز ممكن است به دليل سرعت تحولات در توجيه بعضي از آنها به تدريج و در آينده دچار مشكل شود. در دنياي كنوني روابط بينالملل از طرفي با وسعت يافتن ارتباطات انساني و كوچك شدن جهان، نظم كهن جهاني فروپاشيده ولي هنوز دوران نظم نوين جهاني و تثبيت اين نظم فرا نرسيده است و شايد همين بينظمي منافع حداكثري براي قدرتهاي بزرگ به همراه دارد. يكي از ويژگيهاي اين دوران ژلهاي، عدم نياز به ثبات مكانيكي و منافع ثابت و لايتغير است. حاصل اين نظم ديناميكي يا دگرگون شونده، بازتوليد شرايط دايمي بحران زي و بحرانزا بودن تحولات سياسي، اجتماعي و امنيتي است كه خود زمينه مستعدي براي فعال شدن گسلهاي موجود در سرزمينها و مناطق گوناگون است. نحوه تعامل با ذينفعان اين گسلها و مديريت تحولات آنها از مهمترين وظايف محافل علمي، دانشگاهي و مطالعاتي كشور است و سياست خارجي كشور نيازمند بهرهبرداري از دستاورد اين مراكز در اين زمينههاست، زيرا مدلسازي يا نظريهپردازي براي تنظيم روابط بينالمللي يا روابط دوجانبه در سياست خارجي در اين اوضاع ژلهاي پر از گسل و در حال گذار، نيازمند توجه به دانش روابط بينالملل و سير تحولات و موقعيت كنوني آن، مقتضيات شرايط كنوني جهاني و صد البته استفاده از كارشناسان با فهم سياسي و اذهان پيچيده است كه از سادهانگاري دوري كنند و قدرت درك معادلات پيچيده چند مجهولي و از درجه چندم كنوني جهان را داشته باشند. نگاهي به صحنه شطرنج جهاني نشان از سيطره بلامنازع اقتصاد، سياست و البته زورگويي و زيادهخواهي كشورهاي قوي از جمله امريكا در روابط بينالملل داشته و سوءاستفاده اين كشور از اين قدرت سياسي- اقتصاديش جاي شك و شبهه نيست. مهم اما نحوه تنظيم روابط، بيخطر كردن اين سلطه و ريلگذاري مملكت براي قطار توسعه است. اين امر ممكن نميشود مگر با بيشينهسازي تعامل دروني و بيروني از طريق به صفر نزديك كردن تنش داخلي و خارجي.