كمرنگسازي پررنگ!
روزبه علمداري
كمرنگ ساختن نام امام(ره) را نميتوان اتفاقي دانست
معمولا هر انقلاب و جنبش اجتماعي و هر جريان و نظام سياسي براي تداوم وجود خود نيازمند حفظ عناصر هويتي خويش است و حتي اگر فاقد چنين عناصري باشد، دست به ايجاد آنها ميزند، چراكه بدون چنين مولفههايي امكان بسيج اجتماعي و ايجاد/توليد مشروعيت ندارد. اين عناصر هويتي يا در قالب شخصيتهاي بزرگ يا به شكل نمادها، نشانهها، مناسبتها و... متبلور ميشوند. در انقلاب اسلامي و سپس جمهوري اسلامي، شخص امام خميني از عناصر اصلي هويتي محسوب ميشود تا جايي كه مثلا چهرهها و جريانها براي ايجاد اعتبار نزد مخاطب، از خاطرات خود با ايشان يا احكام و فرامين و دستورات و توصيههايي كه از جانب امام خطاب به ايشان صادر شده استفاده ميكنند. تعابيري چون «شاگرد امام»، «منصوب امام»، «يار امام»، «خط امام» و... گواه اين اعتبار اين شناسه مهم در جامعه سياسي ايران در دهههاي اخير است. وليكن در سالهاي اخير به موازات تخريب روزافزون امام توسط جريان اپوزيسيون خارج از كشور و رسانههاي فارسيزبان، در داخل نيز شاهد كمرنگسازي اين عنصر هويتبخش مهم هستيم. اين كمرنگسازي معمولا در دو جريان موازي رخ ميدهد:
1- طيفي از تحولخواهان كه تصور ميكنند نام امام توان جذب قشر خاكستري را ندارد. 2-اصولگراياني كه پس از كمتوجهي به برخي محكمات انديشه امام مثل راي مردم، عدم دخالت نظاميان در سياست و آگاهانه و برنامهريزي شده يا ناآگاهانه و تدريجي، نسبت به تكرار نام امام احساس بينيازي ميكنند.
نتيجه مشترك هر دو طيف يادشده، جايگزين كردن عناصري جديد به جاي عنصر گرمابخش پيشين يعني امام خميني است. گروه اول، با استعمال مفاهيم و كليدواژههاي مدرنتر كه حساسيتي در مخاطبان احتماليشان ايجاد نميكند، بهرغم خويش به دنبال بازسازي گفتماني است و گروه بعد هم با جايگزين كردن نامها و عنوانهاي تازهتر و دمدستتر، رندانه ميخواهد نسلهاي جديد مخاطب خود را با روشهاي آسانتر جذب كند و با تكيه بر روشهاي تبليغاتي سرمايهدارانه، خود را بهروز كند!
اما واقعيت اين است كه مخالف مشترك هر دو جريان ياد شده هنوز بيشترين هجمه تبليغاتي خود را متمركز روي امام ميگذارد، چراكه به خوبي از پتانسيل بالقوه و بالفعل تفكر و شخصيت او در نظام و جامعه ايراني آگاه است.
از جمله مصاديق مهم اين غفلت از نام امام را ميتوان در سرود سلام فرمانده ديد كه بهرغم اعتراضات مكرر، در دومين ورژن آن كه نيمه شعبان امسال منتشر شد نيز به چشم ميخورد و تعجبآورتر آنكه، در هر دو نسخه اسامي شخصيتهاي مختلفي برده ميشود كه تمام هستي و هويت خود را مديون شخص امام هستند و نام بردن از آنها بدون ياد امام بيمعناست. توصيفات پرشمار رهبري و وصيتنامه شهدايي چون سرداران سليماني و همت در اين زمينه به اندازه كافي گوياست و نميتوان نام آنها را تعارف و تشريفات ناميد.
عجيبتر اينكه، در هر دو سرود بعضا نام اشخاصي برده ميشود كه هيچ نسبتي با نهضت اسلامي امام ندارند و ترويج آنها در اثري كه مورد حمايت دستگاههاي رسانهاي رسمي جمهوري اسلامي ايران است بسيار جاي تعجب دارد؛ به خصوص آنكه جامعه هدف اين كارها نسلهاي دهه 80 و 90 هستند و شناساندن مفهوم انتظار و شيعه بدون احياگر اين مفاهيم در دوره حاضر يعني امام خميني، بيمعناست و تكرار آن تأملبرانگيز. اينجاست كه تئوريهاي بدبيانه درخصوص نفوذ برخي رگههاي فكري اسلامي متضاد با قرائت ديني امام و انقلاب اسلامي جاي بحث پيدا ميكند.
همين فراموشكاريها در سطوح مختلف ديگر نيز خود را جلوهگر ميسازند تا جايي كه مثلا معاونت زنان و خانواده رييسجمهور هم در نطق ويديويي خود براي مخاطبان خارجي، تصوير امام را فراموش ميكند. اتفاقي كه در جلسات مختلف ديگر بعضا رخ داده است.
ميتوان به جرات گفت كه يك وجه تخريب بيامان ميراث انقلاب اسلامي توسط دشمنان خارجي، همين غفلت از ريشهها توسط داخليهاست. كمرنگ ساختن نام امام را نميتوان اتفاقي دانست، اگرچه لزوما نميتوان «عامدانه»اش خواند. ولي در هر حالت، نقطه خوبي براي تأمل در انحرافي است كه تدريجا رخ داده و امروز به اين شكل خود را نمايان ميكند.