شعر حافظ و قیمت روزنامه
بهروز بهزادی
ناچاريم 5 هزار تومان به قیمت روزنامه بيفزاييم و آن را از امروز 15 هزار تومان تقديم عزيزان كنيم
روزي كه حافظ در غزل معروف خود، از خوف تاريكي و موج و گرداب دريا سخن ميگفت و تاكيد ميكرد كه «كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها» هيچگاه به ذهنش خطور نميكرد كه روزي روزنامهنگاران از آن براي تشريح حال مطبوعات كاغذي استفاده كنند. با خضوع و خشوع بايد عرض كنم آن گردابي كه حافظ از آن گفته است اينك مطبوعات به ويژه كاغذي ما را از نظر مالي آنچنان دربر گرفته است كه با انواع و اقسام صرفهجوييها باز هم ناچاريم 5 هزار تومان به فروش تك شماره روزنامه بيفزاييم و آن را از امروز به قيمت 15 هزار تومان تقديم خوانندگان عزيز كنيم و تازه همين قيمت هم هزينههاي روزنامه را جواب نميدهد. هزينههايي كه كاغذ و چاپ در راس آن است كه حتما بايد بدون معطلي پرداخت كرد و بقيه پرسنل از مدير گرفته تا خبرنگاران، نويسندگان و كارهاي اداري و مالي و خدماتي بايد صورت سرخ كنند كه ما در يك واحد مطبوعاتي كار ميكنيم و نشان دهند كه حالشان خوب است. ولي اين گراني و تورم بيامان در كنار جامعهاي كه تا كم ميآورد از هزينههاي فرهنگي خود ميزند، دستبردار نيست و هر روز بر موج افزايش مايحتاج روزنامه كه برق و تلفن و آب و حمل و نقل و... نيز كمتر به حساب ميآمدند، افزوده ميشود و خلاصه اينكه بايد گفت ما هم مانند جناب حافظ در دريايي از مشكلات مالي غوطهوريم و ميدانيم سبكبالاني هم هستند كه حاضرند چند برابر پول خريد يك شماره روزنامه هزينه خريد اينترنت كنند ولي حاضر نيستند يك شخصيت كاغذي به نام روزنامه را از كيوسكها بخرند. در واقع ميلياردها تومان از پول خريد روزنامه خريد اينترنتي را همراهي ميكند ولي يك ريال آن نصيب توليدكنندگان اين كاغذهاي كاهي سودمند و زيبا نميشود. چرا چنين است؟ باور داريم كه در تمام دنيا تيراژ روزنامههاي كاغذي كاهش يافته است ولي نه به اندازه كشور ما ايران. اميدواريم اين درددل كوتاه را از ما بپذيريد و اگر روزنامه را با قيمت جديد ميخريد، لبخند بزنيد و از فردا هم به همسايگان خود بگوييد كه روزنامه بخرند.
شعار ما خدمت به شماست.
براي شما مينويسيم و با زحمت ميخواهيم با خبر و نظر و تحليل و انواع و اقسام ژانرهاي ژورناليستي مرجعيت خود را حفظ كنيم.
البته اين حفظ مرجعيت بدون كمك شما امكانناپذير است.