توافق قدرتها براي توزيع قدرت: از مورگنتا تا كاستلز
ديپلماسي شبكهاي
مجيد رضاييان٭
يكم: يكي از ويژگيهاي پيش بيني مانوئل كاستلز براي آينده جهان ارتباطات و روابط بينالملل در «مفهوم قدرت» خلاصه ميشد؛ مفهومي كه با نظريه «شبكهاي شدن قدرت» آموزه ديگري را در برابر همه ما فرا نهاد: «توزيع قدرت». توافق 1+5 با ايران از اين جهت حايزاهميت است كه قدرتهاي جهاني به هر اندازه كه از «مولفههاي سنتي و متمركزقدرت» برخوردار باشند ديگر قادر نيستند مانع «توزيع قدرت و شبكهاي شدن آن» باشند. امروز در جهان هر اقدام و توافقي، چونان آيينهاي در برابر شبكه توزيع شده قدرت، قرار ميگيرد و شهروندان در شبكههاي اجتماعي در كسري از ثانيه در برابر آن واكنش نشان ميدهند و سپس به داوري مينشينند. شايد اين امر، يكي از لايههاي پنهان است كه در ارزيابي تحقق اين توافق تاريخي، كمتر به آن توجه ميشود. امروزه امريكا، اروپا و ديگر قدرتهاي جهاني، خود را نميتوانند از «معرض ديد شهروندان شبكهاي شده»- كه چندي است از آنان به «شبكه وندان» ياد ميشود- پنهان سازند. شايد يكي از مصاديق استفاده از قدرت شبكهاي كاستلز، توييتهاي انفجاري دكتر محمد جواد ظريف در طول مذاكرات باشد كه توانست جو مذاكرات را تحتالشعاع قرار دهد. به همين دليل است كه امروزه ميتوان تعبير ديپلماسي شبكهاي را به ميان آورد تا مشخص شود، قدرت به شكل سابق چندان متمركز نيست.
دوم: ديپلماسي از منظر علوم سياسي و روابط بينالملل، تحليل تخصصي و مستقل خود را دارد؛ اما از «منظر ارتباطات» به گونهاي ديگر قابل ارزيابي است. ديپلماسي موفق از منظر انديشمندان ارتباطي جهان، به آن ديپلماسي گفته ميشود كه؛ از همه ظرفيتهاي ارتباطي دروني و بيروني- براي پيشبرد هدفهاي سياسي- سود جويد. اين همان رازي است كه در موفقيت ديپلماسي امروز ايران - در طول 23 ماه گذشته- به خوبي قابل تشخيص و مشاهده است. دكتر حسن روحاني رييس دولت تدبير و اميد، به همراه دكتر محمد جواد ظريف و ديپلماتهاي ورزيده و فرهيخته، بيش و پيش از آنكه هنر ديپلماسي را تنها در چارچوب تخصصهاي سياسي و چانهزني خلاصه كنند...
از همه ظرفيتها و توانهاي ارتباطي بهره بردهاند تا امروزه، شاهد اعلام تعهدآميز توافقي تاريخي باشيم. بديهي است كه در نگاه افرادي چون مورگنتا كه مفهوم «سياست» را به «قدرت» تعبير كردند و قدرت را با عنصر «نفوذ» يكسان دانستند؛ ميتوان اينگونه فهميد كه ديپلماسي ارتباطي حرفهاي، يعني استفاده از همان «عنصر نفوذ» كه از قضا قدرتآفرين است و ميتواند دست سياستمدار را در موضعي مستحكم پاي ميز مذاكره بالا ببرد و در نتيجه يك توافق تاريخي تحت عنوان بازي برد- برد را تحقق بخشد. نقطه اشتراك ديدگاه افرادي چون مورگنتا در روابط بينالملل با انديشمنداني چون مك لوهان و كاستلز، اين تقارن را پيدا ميكند كه «آن نفوذ» همين تعبيرِ «توان ارتباطي» امروز است. تقارني كه عملا سبب ميشود قدرتها در جهان ارتباطي و شبكهاي امروز توافق كنند تا بهطور متوازن قدرت ميان بازيگران توزيع شود، شايد از اين منظر پر بيراه نباشد اگر بگوييم، قدرتهاي جهاني توافق كردند تا بازيگر قدرتمند منطقهاي چون ايران را بيش از گذشته به رسميت بشناسند و به توزيع قدرت رضايت دهند. سوم: فرداي اجراي برنامه جامع اقدام مشترك – برجام- مهمتر از دستيابي به توافق است. ترديد نبايد كرد كه يكي از پشتوانههاي جدي موفقيت ديپلماسي هوشمندانه دولت يازدهم، در استفاده از توان ارتباطي پيش گفته خواهد بود. رسانههاي ارتباط جمعي، امروزه در امريكا با تمام قدرت براي كمك به اهداف ايالات متحده به ميدان آمدهاند. با همه تكثر صداها و نيز موافقتها و مخالفتها در امريكا با توافق يادشده، اين نكته را نميتوان ناديده انگاشت كه يك «اجماع رسانهاي» براي پوشش هدفهاي واشنگتن حاصل شده و در جريان است. در كشورهاي توسعهيافته، رسانهها آموختهاند كه هرگاه پاي منافع ملي كشورشان در ميان باشد از هر گونه پوشش خبري، تبييني و تحليلي فروگذار نكنند. آخر: اگر دكتر محمد جواد ظريف، وزير امور خارجه ايران، به همراه تيم مذاكرهكننده تا اين جا، در نهايت هوشمندي پروسه دستيابي به توافق را پيش بردهاند؛ از امروز نقش رسانهها و هرگونه توان ارتباطي اهميتي روزافزون براي نيل به موفقيتهاي بعدي پيدا ميكند. طبيعتا رسانههاي ارتباط جمعي ايران نه تنها در سطح داخلي كه در سطح منطقهاي و بينالمللي نيز بايد خود را به خوبي نشان دهند و تنها مخاطبان در داخل ايران را هدف نگيرند، بلكه كانونهاي تصميمگير و تصميم ساز در سطوح يادشده منطقهاي و بينالمللي را نشانه بگيرند. اينجاست كه نبايد جاي «روزنامهنگاري تحليلي» خالي بماند. اين ژانر به خوبي روزنامهنگاران را قادر خواهد كرد تا با رفتن به سراغ دو عنصر «چگونگي» و «چرايي»، رويدادهاي مربوط به اجراي برنامه اقدام مشترك هستهاي را واكاوي كنند و به هدفهاي پيش گفته با موفقيت دست يابند. واقعيت آن است كه با حضور حرفهاي و گستردهتر روزنامهنگاران - با اتكا به ژانر روزنامهنگاري تحليلي- در عمل ميتوان خستگي را از تيم مذاكرهكننده هستهاي خارج كرد؛ تيمي كه با نهايت تدبير توانست تفاوت ديپلماسي بيست و سه ماهه را با دوران تاسف بار هشت ساله ديپلماسي دولتهاي نهم و دهم در عمل نشان دهد.