• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3294 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۵ تير

تئاتر قساوت «ما»

بازنگري «عشق سال‌هاي وبا» به كارگرداني فرزاد اميني

روزبه صدرآرا

كيست كه سخن مي‌گويد؟يك ديوانگي. اين تئاتري درباب «عشق سال‌هاي وبا»ي گابريل گارسيا ماركز نيست بلكه جولان دادن ديوانگي‌اي است كه لاي سطرها و كنش‌ها و ايده‌هاي متن ماركز جا خوش كرده و فرزاد اميني در مقام دراماتورژ و كارگردان، اين ديوانگي را در سراسر رمان به دقت خوانده و بازخوانده و به همت بازيگرانش، تناني كرده است. تمامي پرسوناها و كاراكترها به واقع سوژه‌هايي شرحه شرحه هستند كه پيكره يك ديوانگي را بر مي‌سازند: تن شهر و مردمي كه در تب وبا مي‌سوزد و خودش به دست خودش بركنده مي‌شود. اين سوژه‌ها چون شقه‌هاي گوشت بر هر كوي و برزن روانند درست مثل كشتارگاهي به وسعت يك شهر.

عشق يك اپيدمي است، يك شيوع و شايد يك هاري: سگ‌هايي كه بايد به لبه تخت بسته شوند!اميني متن ماركز را بدل به يك ماشين كشتار كرده است كه همه‌چيز را چرخ و له مي‌كند، و حتي اين يقين را باز پس مي‌گيرد كه هيچ سوژه بشري (بوي بشري؟) گويي در كار نيست؛ باز انگار تمام آنچه مي‌بينيم اندامان همان ماشين هيولاوار كشتارند. من سنخي از برش‌هاي آرتو را در اين كار مي‌بينم همان ديوانه شدن سوژه كه آرتو نام «سوبژكتيل» را بر آن مي‌نهد: سوژه‌اي كه تا مرز فروپاشي و انهدام پيش مي‌رود اما همچنان سوژگي‌اش را با تمام حفره‌هايش حفظ مي‌كند مثل تني كه با ضربات كارد پاره پاره مي‌شود اما همچنان تن بودنش را با شدت و صراحت بيشتر به رخ مي‌كشد.

«تخيل وقوع يافته» در كار اميني برخلاف آنچه پنداشته مي‌شود به هيچ‌وجه فانتاستيك نيست بلكه تخيل، افزوده و مازاد واقعيت هولناك و سهمگيني است كه بر مهابت و درشتي‌اش مي‌افزايد؛ تخيل، واقعيت را كاناليزه و تسهيل نمي‌كند بلكه راديكاليزه مي‌كند. اينجاست كه حاشيه بر متن يورش مي‌برد و بازخوانش اميني از متن ماركز كار خودش را مي‌كند؛ اگر متن ماركز را به مثابه فاكت در نظر بگيريم اين تخيل و عاطفه اكسپرسيونيستي اميني است كه با خواندن و تقطيع دقيق و سختگيرانه رمان ماركز، آن را با همان كلمات و جملات و روايت‌ها بدل به ماشيني مي‌كند كه پيش‌تر ذكرش رفت: اين جنس از تخيل و عاطفه به مراتب تناني است و از اين حيث، هيولايي است.

رابطه كار اميني با برشت پيچيده است؛ او فاصله‌گذاري برشت را چون عايق عواطف در نظر نمي‌گيرد بلكه به مثابه جنبش عواطف غيرشخصي شده، مد نظر مي‌آورد از همين رو او از مرز روانشناسي‌گري‌ها و فرديت‌يابي‌هاي رايج در درام تن مي‌زند، بعبارت ديگر او به سوژه و جنبش آن به منزله سوم شخص مفرد نظر مي‌كند: كاراكتر خودش را نه چون «من» بلكه چون «او» مي‌انگارد. اميني به خاطر مطالعه سيستماتيك و مجدانه‌اش بر فلسفه كلاسيك آلمان از يكسو و سنت اكسپرسيونيسم آلمان در تئاتر از سوي ديگر، به بازيگرانش دو وجه متقاطع مي‌بخشد: نخست به مثابه پرسوناهاي مفهومي و دوم به عنوان كاراكترهاي تناني. او بدن آنها را در دو وجه رو به سوي تماشاگرانش مي‌گشايد؛ بدني كه با مفاهيم آموخته است و بدني كه با كاراكترها درآميخته، به عبارت رساتر اگر در وجه نخست اميني بخواهد ديوانگي را پيكره‌بندي كند نه از طريق كنش‌ها و ژست‌هاي رئاليستي بلكه به واقع فرم بدن را درگير مفهوم ديوانگي مي‌كند و اين به راستي بدن ديوانگي است نه بدن يك ديوانه. در وجه دوم، ما في‌المثل كاراكتر دكتر اوربينو را داريم كه در بازگشت از پاريس به شهر زادگاهش با شبيخون وبا مواجه و متاثر مي‌شود اما آنچه روايت اميني را از دكتر اوربينوي ماركز متمايز مي‌سازد كودكانگي‌اي است كه در پي كنش‌هاي شتابناك و پيوسته بدن بازيگر زنش شكل مي‌گيرد؛ اين يك دكتر اوربينوي زن-كودك است و به عبارت دقيق‌تر يك چيدمان دقيق تناني. يا بازيگر زني كه چيدمان بدني يك سگ است و البته تمامي بازيگرانش به همين سياق و با همين شتاب و دقت، عمل مي‌كنند.

كار اميني سخت ياب است و از لحاظ جسمي، ديدنش طاقت بسياري مي‌طلبد. اين از آن دست تئاترهايي نيست كه انگ و رنگ آوانگارد به آنها خورده باشد و بخواهد نوعي فضاي سكرآور و خلسه وار را به مخاطبانش هديه دهد بلكه آماج چنين تئاتري، دامن برچيدن از تئاتر باصطلاح آرتيستيك آوانگارد از يكسو و تئاتر رئاليستيك روانشناسيگرا از سوي ديگر است و ارايه تعريف و تبييني سنت‌مند از كار تن در «تئاتر پرومته» (كه مولف آن فرزاد اميني است) است كه ريشه‌هايش را پيش‌تر بازگفتيم. تئاتر «عشق سال‌هاي وبا» با تمام عصبيت و فشردگي و شتابش رو به سوي قساوتي دارد كه سنخي سرسختي و مبارزه‌جويي مولفش را با خود يدك مي‌كشد و اين مولف علاوه بر اينكه يك «او» است يك «ما» هم هست و ما را دعوت مي‌كند تا تئاترش و تئاترمان را ببينيم چرا كه نوعي ديوانگي بايد نگرنده تفكر باشد كه همين، عين تئاتر است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها