گروه سياسي
پس از آغاز عمليات طوفانالاقصي شبكههاي مجازي پر شدند از تصاويري كه در آنها تصاوير فرار صهيونيستها با لباس شخصي، كشته شدن سربازان مرزي، غنيمت گرفته شدن ماشين و حتي تانكهاي اسراييلي در پاسگاههاي مرزي منعكس شده بود. مقامات اسراييلي در پاسخ به اين حمله غافلگيرانه اعلام كردند واكنشهايي تند به اين حمله حماس خواهند داشت. كنعاني، سخنگوي وزارت امور خارجه ايران اما با تبريك عمليات توفانالاقصي به ملت فلسطين و تمام گروهها و جريانهاي مقاومت تصريح كرد: «عمليات امروز صفحه جديدي را در عرصه مقاومت و عمليات مسلحانه عليه اشغالگران در اراضي اشغالي ايجاد كرد. اين موضوع بار ديگر اثبات كرد كه در چارچوب يك اقدام جدي عملياتي صهيونيستها به چه ميزان شكننده هستند و از روحيه لازم براي مقاومت برخوردار نيستند.»
پيرمحمد ملازهي، تحليلگر مسائل خاورميانه در گفتوگو با «اعتماد» ضمن بررسي عمليات توفانالاقصي پيامدها و خروجي اين حمله را مورد ارزيابي قرار ميدهد. ملازهي با اشاره به تاثير اين عمليات در پروژه ابراهيم اعلام ميكند: در ميانمدت و كوتاهمدت، پروژه ابراهيم از موضوعيت خارج خواهد شد اما در بلندمدت بايد منتظر برنامهريزي امريكا و اسراييل براي احياي اين پروژه باشيم.
حماس در شرايطي تصميم به حمله همهجانبه عليه اسراييل را برنامهريزي كرد كه نتانياهو سالها در برابر تلاشها براي صلح مقاومت كرده بود. ريشههاي بروز اين مشكلات را چطور ارزيابي ميكنيد؟
مسائل مهمي در اين رخداد وجود دارد؛ ريشه اصلي مشكلات نخست اينكه اسراييل هنوز در حال ادامه دادن مجموعه ظلمهايي است كه از زمان اشغال فلسطين تا به امروز داشته است. اسراييل حتي حاضر نيست حداقل مطالبات موجود كه حتي مورد قبول كشورهاي جهان است را هم بپذيرد. يعني اسراييل حتي حاضر نشد تشكيل دو كشور مستقل در كنار هم شامل يك كشور يهودي و يك كشور مسلمان فلسطيني در نوار غزه و كرانه باختري رود اردن را به رسميت بشناسد. مقاومتي كه اسراييل در برابر اين طرح صلح دارد، باعث شده گفتمان حماس و جهاد اسلامي تقويت شده و شرايط مطلوبتري را پيدا كنند. در واقع محافظهكاري محمود عباس ديگر براي فلسطينيان جذابيت نداشته و تحولات به سمت و سويي سوق پيدا كردهاند كه نسلهاي جديد فلسطيني به دنبال تحقق اهدافشان از طرق روشهاي مقاومت و فتوحات ميداني هستند. اين بخشي از موضوع است، بخش ديگر ماجرا هم مرتبط به نوع خاصي از نااميدي است كه در جامعه فلسطيني نسبت به روند صلح و... شكل گرفته است؛ وضعيتي كه باعث شده نيروهاي جوان به طرف خط فكري حماس و نيروهاي جهاد اسلامي كشيده شوند.
سهم نظام تصميمسازيهاي اسراييل در بروز اين رخدادها چه بوده است؟
ميدانيم در داخل اسراييل با خط فكري افراطي نتانياهو حوادثي در حال وقوع است كه دامنههاي بحران را شعلهورتر ميسازد. نتانياهو به دنبال اعمال تغييراتي در قوه قضاييه اسراييل است تا قدرت دولت را افزونتر ساخته و منويات خود را مسلط سازد. خروجي اين افزايش قدرت در برخورد با فلسطينيان هم اثرات خاص خود را خواهد داشت؛ اين روند باعث ايجاد اختلافنظرهايي در دورن جامعه اسراييلي شده و اين انديشه را ميان فلسطينيها تقويت كرده كه قادر به زدن ضربات كاري به طرف مقابل هستند. اما اينكه نتيجه اين حمله چه خواهد بود، هنوز نميتوان با قاطعيت درباره آن صحبت كرد. حتي ممكن است نبرد به فراتر از اسراييل كشيده شود و كشورهايي چون لبنان و... هم درگير شوند. حتي برخي به دنبال ايجاد يك خط خبري هستند تا ايران را هم وارد اين منازعه كنند. به نظرم بايد هرچه سريعتر اين جريانات خبري را متوقف كرد و نسبت به آنها واكنش نشان داد تا دامنه بحران فراگيرتر نشود.
در اين ميان موضوع عاديسازي روابط كشورهاي عرب با اسراييل هم مطرح است. برخي تحليلگران اعلام ميكنند حماس اين واكنش را در واكنش به تلاشهاي برخي افراد و جريانات در كشورهاي عربي براي عاديسازي روابط با اسراييل برنامهريزي كرده است. تا چه اندازه اين مساله را در شكلگيري اين بحران اثرگذار ميدانيد؟
بدون شك، مساله عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اسراييل در رخدادهاي اخير بيتاثير نيست، اما بايد به اين واقعيت توجه داشت كه اين اثرات بلندمدت نخواهند بود. احتمال دارد عربستان پس از رخدادهاي روز شنبه تحت فشار افكار عمومي مردم خود قرار بگيرد و ناچار شود بيانيهاي عليه اسراييل و به نفع فلسطينيان دهد. همانطور كه بيانيهاي هم صادر و در آن از اشغال فلسطين صحبت كردند. در شرايطي كه عربستان در حال مذاكره با اسراييل است و دو وزير اسراييلي اخيرا راهي عربستان شدهاند، استفاده از واژه اشغالگري براي رفتار اسراييليها غيرمنتظره است. عربستانيها در حال حاضر چارهاي ندارند و تحت فشار افكار عمومي مردم خود قرار ميگيرند. اما معتقدم اين اثرگذاري بلندمدت نخواهد بود.
يعني ممكن است در اثر رخدادهاي روز گذشته، پروژه ابراهيم از دستور كار خارج شود؟
در كوتاهمدت و ميانمدت اثرگذار است و پروژه ابراهيم را به تاخير مياندازد. اما واقع آن است كه اين پروژه، پروژهاي است كه امريكاييها با جديت به دنبال اجراي آن هستند. اين پروژه بخشي از رقابتي است كه ميان چين و امريكا در منطقه خاورميانه و اقيانوس هند در جريان است. هند هم به دل اين منازعه وارد شده است. راه ترانزيتي جديد با مشاركت اسراييل و امريكا و هند در برابر ابر پروژه يك جاده، يك كمربند چيني ايجاد شده است كه 110كشور را در آسيا، آفريقا و اروپا به چين متصل ميكند. طرح ابراهيم بخشي از رقابت امريكا و چين را شامل ميشود. بنابراين هرچند نميتوان نتايج كوتاهمدت و ميانمدت رخدادهاي روز گذشته را انكار كرد اما در بلندمدت احتمالا شرايط متفاوتي شكل ميگيرد.
شما به نحوه كنشگري امريكا در منطقه اشاره كرديد؛ به نظر ميرسد يكي از دلايل وقوع رخدادهاي روز گذشته به چالشي باز ميگردد كه ميان بايدن و نتانياهو شكل گرفته است. در واقع مبتني بر اين فرضيه كارشناسان عنوان ميكنند حماس از شكاف ميان دموكراتها و دولت بايدن بهره برده و به اسراييل ضربه وارد ساخته است؟
به نظر ميرسد اين ديدگاه درست باشد. در شرايط فعلي، بايدن رييسجمهور قدرتمندي حتي در امريكا به شمار نميرود. دولت امريكا در رابطه با چالش روز گذشته بيانيهاي را صادر كرده و در آن خواهان خويشتنداري دو طرف شده است. اين واكنش بسيار عجيب است. موضعي كه شبيه موضعگيري مقامات روسي است و تفاوت عمدهاي با آن ندارد. ميتوان گفت وضعيتي كه امريكا با نزديك شدن به انتخابات رياستجمهوري با آن مواجه شده در كنار چالشهاي دموكراتها و جمهوريخواهان كه در بركناري رييس كنگره امريكا به اوج رسيد همچنين حاشيهسازيهاي ترامپ و... مجموعا نشان ميدهد كه تاثيرات اختلافات ميان دو حزب اصلي در امريكا، نه فقط در ايالات متحده بلكه در منطقه خاورميانه هم منشأ تحولاتي بوده است. بنابراين تحليلي كه در پرسش شما وجود داشت تا حد زيادي قابل قبول است. البته برنامههاي حماس موضوعي كوتاهمدت نيست و زمان قابل توجهي براي آن صرف شده است. انتخاب زمان عمليات روز گذشته هم بسيار هوشمندانه است. اين تهاجمات در سالگرد تهاجم اعراب و اسراييل و حماس از طريق آن به دنبال ارسال پالس خاصي بوده است.
حماس اينبار از طريق نيروهاي زميني، دريا و... وارد اسراييل شده است. نيروهاي حماس خطوط دفاع و مرزي اسراييل را شكسته است. اين تحولات تازه را چطور ارزيابي ميكنيد؟
حماس هم از انگيزه قوي جهادي برخوردار است و هم سازماندهي خوبي دارد. حماس پيشبيني كرده بود كه اصل غافلگيري در راس برنامهها قرار بگيرد. جالب اينجاست اسراييليها امروز اعتراف ميكنند كه كاملا غافلگير شدهاند. از سوي ديگر حماس به دنبال وارد ساختن ضربات عميق از داخل خاك اسراييل بودهاند. ورود فلسطينيها بسيار پيچيده و مهم است. مشخص شد حفرههاي زيادي در راهبردهاي امنيتي اسراييل وجود دارد، ضمن اينكه تبليغات و سرمايهگذاريهايي كه درباره گنبد آهنين ميشد بياثر شد، چرا كه راكدهاي زيادي به سمت اسراييل پرتاب شد و اسراييل نتوانست واكنش مناسب به آن نشان دهد. از منظر رواني، موضوع كاملا به ضرر اسراييل و به نفع حماس بوده است. حماس همچنين خود را به عنوان محور مقاومت فلسطينيها در برابر اسراييل معرفي كرده و اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. ضمن اينكه قدرت سازماندهي خود را هم به رخ كشيد. حماس هم از دريا عمليات انجام داد؛ هم از هوا و هم از زمين. اين ميزان از توانايي براي اسراييل در آينده بسيار خطرناك خواهد بود. ضمن اينكه به سازمان ملل، روسيه و... كمك ميكند كه طرحهاي صلح مورد نظر را عملياتي سازند. البته بايد توجه داشت كه اسراييليها از اين پس در گارد مظلوميت فرو ميروند. تبليغات بسياري خواهند كرد و از اين فضا براي ضربه زدن به حماس و محور مقاومت استفاده ميكنند. ادامه جنگ و برقرار نشدن آتشبس حتي براي ساير كشورها ميتواند خطراتي به دنبال داشته باشد. لبنان، سوريه، عراق و حتي ايران بايد نهايت آمادگي را براي هر نوع ماجراجويي اسراييل داشته باشند.
ايران در اين ماجرا چگونه بايد عمل كند؟
پاسخ به اين پرسش بسيار دشوار است. موضعگيريهاي اخير مقامات ايراني نشانههايي در خود دارد كه تحليل را دشوار ميسازد. از اين زاويه تحقق منافع ملي ايران به تدبير و هوشمندي بسياري نياز دارد. افكار عمومي ايران بهطور كلي حامي مردم مظلوم فلسطين است. اما اين هدف بايد به گونهاي محقق شود كه به منافع ملي كشور خدشهاي وارد نشود.