کسب و کار هنرمندان
حسن لطفی
بالگردی سقوط می کند. رییس جمهور و همراهان صاحب جا و نامش جان خود را از دست میدهند. این فاجعه هر جای جهان هم که باشد، تبعات و نتایجی دارد که نزدیک به برنامه ها و وقایع چند روز اخیر ایران است. عزای عمومی، تحریک احساسات جمعی، برجسته شدن خصوصیات مثبت درگذشتگان، بدرقه درخور، تبلیغات میدانی ( نیمه افراشته شدن پرچم یا به اهتزاز در آمدن پرچم های سیاه و...) و... همه جای دنیا رخ میدهد. اما گذشته از عکسالعملهای متضاد مردم، آنچه با در گذشت شهادتگونه رییسجمهور و همراهانش بیشتر مشخص شد، نگاهی است که در سطوح بالا به هنر می شود. فرمان به تعطیلی یک هفتهای برنامههای هنری و فرهنگی بار دیگر مشخص کرد برای برخی از تصمیمگیران و برنامهریزان هنری، هنرمندان نهتنها عمله طرب و شادی به حساب میآیند بلکه معیشت و درآمدشان نباید وصل به هنر باشد. از نظر ایشان کالاهای فرهنگی و هنری کالای لوکس و غیرضروری است که به سادگی میتواند از چرخه تبادل خارج شود. خروج آن هم هیچ تاثیری در معیشت هنرمندان نمیگذارد. با این حساب اگر سینماها، سالنهای نمایش و... یک هفته بسته باشد مهم نیست! (شاید هم هست و کسانی که چنین تصمیمی گرفتهاند باور دیگری در ذهن دارند که نویسنده این مطلب در ذهن ندارد! مطلبی که قرار است با آن شأن و منزلت هنر و هنرمندان حفظ شود!) البته این تصمیم میتواند فراتر از هنرمندان بوده و با نگرانی از عکسالعمل احتمالی مخاطبان هنر ارتباط داشته باشد. نگرانی که چندان توجیهپذیر نیست و ناشی از نگاه بدبینانه یا عدم اعتماد به مردم یا جایگاه خود است. در هر صورت (عدم اهمیت معیشت هنرمندان یا نگرانی از عکسالعمل مخاطبان هنر) کسی که خسارت میبیند، هنرمندی است که ناگزیر است یک هفته از کسب و کارش دست بکشد، دستاندرکاران صنعت سینما و نمایش (کارکنان سینما و تئاتر) و مخاطبانی است که دوست دارند در هر شرایطی ( حتی پس از به خاکسپاری پدرش ) فیلم ببیند و تئاتر تماشا کند (چرا که فیلم دیدن و تئاتر تماشا کردن برایش در تضاد با سوگواری نیست!) گذشته از این پادوکس نمایش فیلم و پخش موسیقی در رسانه ملی و... خودش حکایت از نگاهی بدون منطق و اجرای تصمیماتی چندگانه دارد. تصمیماتی که به نظر میرسد در انتخابش به کلی نگری، منافع و کسب و کار هنرمندان مورد توجه قرار نمیگیرد.