نگرانم! اين عنوان سومين فيلم مستند توليد شده براي معرفي مسعود پزشكيان، نامزد چهاردهمين دوره انتخابات رياست جمهور ي است كه ديروز (سه شنبه /12 /4/ 1403) پخش شد.
از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران تاكنون بر ما مردمان ايران كه سابقهاي در امر انتخاب رييسجمهور بيش از اين نداشتيم، لااقل در اين چهارده دوره و هر دوره، چندين نفر نامزد را ديدهايم و از طريق رسانههاي گوناگون يا حضور در رويدادها با آنها كم و بيش آشنا شدهايم.
با برخي از اين نامزدها دراين چهل و پنج سال، پيش از نامزدي آشنايي داشتهايم، اين آشناييها با گونهاي داوري يا پيشداوري، درباره افكار، عقايد، شخصيت و منش آنان همراه بوده است كه در تمايل مثبت يا منفي به آنان بيتاثير نبوده و نيست .
محاسبه درستي نكردهام ولي در اين 45 سال شايد ميان 50 تا 80 نفر بنا به تعريف قانون اساسي مصداق رجل سياسي شناخته شدهاند و اجازه ورود در تبليغات انتخابات پيدا كردهاند.
به حافظهام كه رجوع ميكنم هيچ يك از آنها را اينقدر نگران نديدهام، مسعود پزشكيان خيلي نگران است واين نگراني از سر و روي او ميبارد.
گاهي از اين نگراني مثل آتش گداخته ميشود، بازدمهاي عميق و طولاني او را دقت كنيد، نفسش را در سينه حبس ميكند، چشمانش بازتر ميشود و به آسمان ميدوزد و بغضش را فرو ميخورد.
او نگران چيست؟ پاسخ به اين سوال قابل حدس است ولي موضوع اين يادداشت نيست، موضوع اين يادداشت خود نگراني اوست.
همه نامزدها را تا امروز در قالب يك رجل سياسي اميدوار، مصمم، باتجربه، متكي به پشتوانه، مردد، بيتفاوت، و... ديدهايم، اما به ياد ندارم نامزدي اينگونه و اينقدر نگران باشد .
در درس تبليغات براي اينگونه موارد و در موقعيتهايي اينچنين ميآموزند كه حتي اگر نگران هستيد سعي كنيد نگراني خود را بروز ندهيد و خود را اميدوار و مصمم به نمايش بگذاريد، از سر و روي مسعود پزشكيان، اميد، تجربه، اتكاء به پشتوانه و... همه ويژگيهاي لازم يك رجل سياسي مشهود است اما نگراني او قابل پنهان شدن نيست،انگار دست خودش نيست و تجربه حضورهاي متعدد او در تلويزيون به ما اين احساس را منتقل ميكند كه صداقت دارد و جز خودش (و همه نگرانيهايش) تلاش نميكند هيچ چيز ديگري باشد وبه نمايش بگذارد.
او حتي وقتي رقبايش دارند وعدههاي پوشالي و خيالي و فريبنده و دروغ ميدهند نگران ميشود، چه بسا خاستگاه اين نگراني به تجربههاي گذشته او در حكمراني بازگردد، مديران و مسوولان و كارگزاراني كه بيخيال بودهاند، دنبال منافع شخصي بودهاند، از كارشان براي مردم كم ميگذاشتند و همه آنچه او در يك جمله مديريتي خلاصه ميكند به نام «انگيزه».
برداشت من اين است كه همين نگراني او را به صحنه آورده است، وگرنه او مكرر گفته است كه نه در گذشته و نه حال و نه آينده دنبال پست ومقام و مال دنيا نبوده و نيست و مسير زندگياش نيز گواه همين است.
براي من و اكثر جامعه ايران مسعود پزشكيان اينقدر شناخته شده نبود، مثل بسياري از نامزدهاي ديگر اين انتخابات و انتخابات ديگر دراين 45 ساله.
و ما امروز او را به اين صفت شناختهايم، كسي كه نگران ايران است، درست مثل پدر و مادري كه نگران فرزندشان هستند كه بر لبه پرتگاه قرار گرفته است.
او نگران ايران است كه به حق خود در جهان نرسيده است و بايد ميرسيد، او نگران ايران است كه ظرفيتهاي زيادي دارد كه دارد به فنا ميرود.
او نگران ايران است و مدام با خود كلنجار ميرود و غصه ميخورد كه چرا كسي نگران نيست.
چند سال پيش كه فرياد فعالان محيط زيست بسيار زياد به هوا بود در جمعي از اين فعالان حضور يافتم، يكي از فعالان محيط زيست، چنان با فرياد و حرارت از مشكلات ايجاد شده و آينده خطرناك آن براي كشور سخن ميراند كه شگفتانگيز بود، به عنوان يك دوست از او خواستم كمي آرامتر و مسلطتر سخن بگويد،جرقه شد و فرياد كشيد كه من نميدانم چرا تمام مردم اين همه مشكلات را ميبينند و فرياد نميكشند؟
نگراني مسعود پزشكيان از اين جنس است، تعجب ميكند كه چرا كساني نشستهاند و لبخند ميزنند، با خود ميگويد مگر ميشود آرام بود.
دقت كردهايد كه گاه جملاتش را هم تمام نميكند، انگار ادراك و احساسش ميگويد كه وقت هم نداريم و وقتمان هم بسيار كم است.
او چيزهايي ميداند كه حتما ما نميدانيم، يا اگر هم ميدانيم بيخيال شدهايم يا بيخيالمان كردهاند، سرگرممان كردهاند به آنچه او دنبال آن نبوده و نيست، انگار دارد اين بيت از حافظ را برايمان ميخواند كه:
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حائل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها
او با تصوير ريزعلي هم دارد نگرانياش را به نمايش ميگذارد.
او ميگويد براي آنكه همه ايرانيان انگيزه خدمت و مشاركت پيداكنند بايد نگران باشيم، اين نگراني چقدر مقدس است، من اسمش را ميگذارم «نگراني مقدس»،براي ما كه به لحاظ حرفه و شغلمان، توجه به جزييات رفتارها ضروري است مقدس بودن اين نگراني و رياكارانه نبودن آن كاملا معلوم و مشهود است. با اين نگراني مقدس به سراغ چشماندازها رفته است و بااين نگراني مقدس مصمم و اميدوار آمده است تا يكي از كساني باشد كه با« جلب مشاركت مردم » و«رفع اختلافات» به حل مشكلات كمك كند و جالب آنكه اين نگراني مانع از نمايش اميد و اراده او نشده است .
اين نگراني را ستايش ميكنيم .
پ.ن:
اگر مسعود پزشكيان اين يادداشت را بخواند حتما براي اين نگراني مقدسش يك آيه از قرآن و فرمايشي از حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه شاهد مثال هم خواهد آورد.