چرا مشاركت در انتخابات؟
عليرضا سلطاني
مشاركت در انتخابات 8 تير بيش از رقابت و نتيجه انتخابات و دومرحلهاي شدن آن مورد توجه و تحليل محافل رسانهاي و سياسي داخلي و خارجي قرار گرفت. 60 درصد از واجدين شرايط راي در انتخابات مزبور شركت نكردند و اين به موضوعي جدي براي تحليل دلايل و پيامهاي اين ميزان مشاركت در كشور تبديل شد . توجيه و دليل تحريم انتخابات، نااميدي از صندوق راي براي امكان تغيير در ساختار و روند حكمراني در كشور و رفع چالشها و معضلات است. اين گروه اكثريت معتقدند عدم مشاركت در انتخابات نوعي اعتراض مدني به حاكميت براي تغيير روندهاست. از منظر اين گروه، دولت و مجلس نهادهاي تاثيرگذار در تغيير روندها و ساختارها به دليل محدوديت ظرفيت و توانمندي قانوني اختيارات حكمراني نيستند و صرفا در حدود چارچوبهاي خاص و محدود قدرت مانور دارند. بنابراين هر فردي كه رياست دولت را برعهده گيرد و هر جرياني كه در مجلس اكثريت را تشكيل دهد، تفاوتي در اعمال قدرت و روندها و ساختارها نخواهند داشت . تنها تفاوت در هماهنگي بيشتر يا كمتر با ديگر عناصر قدرت در كشور است . اين دلايل و توجيهات به تدريج در گذر زمان و در نتيجه بلااثر بودن دولتها در رفع انتظارات رايدهندگان، در گستره اجتماعي افزايش يافته و دايره وسيعتري را در سالهاي اخير دربرگرفته است.
اما واقعيت اين است كه نبايد به صندوق راي به عنوان نماد دموكراسي و مردمسالاري پشت كرد و فرصت مشاركت در انتخاباتي كه در آن روزنه يا زمينه محدودي براي تاثيرگذاري ايجابي يا حتي سلبي وجود دارد را از دست داد . تاثيرگذاري ايجابي از اين منظر كه رايدهندگان با تشكيل دولتي، زمينه تغيير در روندها و حتي ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي را فراهم كرده و موجبات حركت رو به جلو و پيشرفت كشور را فراهم ميسازند و تاثيرگذاري سلبي از اين منظر كه حتي اگر نتوانند با روي كار آوردن دولت مطلوب خود حركت رو به جلويي را رقم بزنند حداقل از روي كار آمدن دولتي كه زمينه و موجبات عقب رفتن و تشديد چالشها و مشكلات بنيادين و هويتي كشور در حوزههاي جغرافيايي، فرهنگي، اقتصادي، تمدني و حتي بينالمللي است، جلوگيري ميكنند.
ايران امروز با چالشها و بحرانهاي زيادي مواجه است. ميتوان نسبت به اين چالشها و بحرانها بيتفاوت بود و با تشديد و تعميق آن در مقام و جايگاه نظارهگر همراه شد و با استفاده از حداقل ظرفيتها و فرصتها از تشديد بحرانها و چالشها جلوگيري كرد. چالشها و بحرانهاي كنوني ايران كه ديگر از آن به عنوان ابرچالش و ابربحران ياد ميشود، در صورتي كه به مرحله پاياني و غيرقابل حل برسد، امكان جبران آنها وجود نداشته و عملا زمينه فروپاشي ساختار فرهنگي و تمدني ايران را فراهم ميسازد . فرهنگها و تمدنهاي بشري چنانكه تاريخ نيز ثابت كرده زماني كه به شرايط اضمحلال برسند ديگر امكان احياي آنها وجود ندارد .
بنابراين عدم مشاركت در انتخابات به عنوان مهمترين و تنها ابزار اعمال وجود در حراست از فرهنگ و تمدن ايراني، همراهي و همكاري در تشديد شيب تند فروپاشي تمدني است . رفتاري كه ديگر قابل جبران نيست . دولت در ساختار حكمراني سياسي و مديريتي كنوني ايران برخلاف تصور از ظرفيت و توانمندي قانوني مناسبي براي جلوگيري از تشديد چالشها و بحرانها و حتي مديريت و رفع آنها به شرط عقلانيت و بهرهگيري از توان كارشناسي كشور برخوردار است .
لذا فرق است كه كدام جريان و كدام سياستمدار عنان و فرمان مديريت اجرايي كشور را در دست گيرد. مشاركت فعال و موثر در انتخابات پيشرو و حركت در مسير روي كار آوردن دولتي توسعهگرا و پيشرو و جلوگيري از روي كارآمدن دولتي واپسگرا و انزواطلب، بر آينده ايران و ايرانيان تعيينكننده است .