در تحلیل مسائل منطقه پس از آتشبس
کارشناسان مطرح میکنند
قدرت ديپلماسي
مهدي بيكاوغلي
در شرايطي كه هنوز جوهر قرارداد آتش بس 60 روزه ميان حزبالله لبنان و اسراييل خشك نشده بود، خبر تحركات تروريستي در حلب سوریه روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت. خبري كه باعث افزايش نگرانيها از افزايش تنش در منطقه و تزايد ناامني و عدم توازن در اين جغرافياي حساس منطقه خاورميانه است. رخدادي كه برخي تحليلگران معتقدند به دليل درگيريهاي حزبالله با اسراييل و توجه به اين حوزه از يك طرف و از سویی دیگر گرفتاريهاي روسيه در جنگ اوكراين و ساير دلايل ايجاد شده است. براي ارزيابي رخدادهاي سوريه بايد منتظر روزها و هفتههاي آتي باشيم تا مشخص شود ابعاد اين رخداد چه سطح و گسترهاي خواهد داشت. اما آتشبس شكل گرفته ميان لبنان و اسراييل، رخدادي است كه از منظر تحليلي ميتواند اثرات مستقيمي در صفكشي نيروهاي منطقهاي و تحولات دروني كشورها داشته باشد. برخي تحليلگران معتقدند اين آتشبس به معناي تغيير فاز از گستره نظامي به حوزه ديپلماسي است. «اعتماد» براي ارزيابي اين موضوع و تاثيري كه در نظام تصميمسازيهاي دروني كشورمان دارد، گفتوگويي را با دو تن از تحليلگران كشورمان انجام داده تا نوري به ابعاد پنهان بحث بتاباند. احمد شيرزاد، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل ديپلماسي و حشمتالله فلاحتپيشه، تحليلگر سياسي مخاطب پرسشهاي «اعتماد» قرار گرفتند تا تاثير اين آتشبس را بر رخدادهاي سياست داخلي ايران و منطقه تحليل كنند.
در شرايطي با شما گفتوگو ميكنم كه از يك طرف، خبر آتش بس 60 روزه ميان اسراييل و حزبالله نهايي شده و از سوي ديگر خبر تحركات تروريستي در حلب سوريه توسط جبهه احرارالشام و... رسانهاي شده است. آتشبس ميان حزبالله و اسراييل اما به اعتقاد تحليلگران واجد معاني خاصي است. شما اين رخداد را چطور تحليل ميكنيد؟
اسراييل با وجود اينكه در دو جبهه غزه و شمال مناطق اشغالي (جنوب لبنان) سعي كرد با ابهت و هيمنهاي كه در سطح رسانهاي براي خود ترسيم ميكند اين جنگ را پيش ببرد. اما در عمل بهخصوص در جبهه لبنان ناكام بود، ناكامي نه به اين معنا كه هيچ دستاورد خاصي كسب نكرد و هيچ آسيبي به لبنان وارد نساخت، اما به اهداف خود نرسيد و امروز با حزب اللهي قويتر از قبل روبهرو خواهد بود. همين كه اسراييل در يك جبهه، بهرغم شرطهايي كه گذاشته و مورد قبول قرار گرفته اهدافش را محقق نکرده به معناي توفيق طرف مقابل است. از سوي ديگر نفس اينكه اسراييل دست از درگيري برداشته و از مناطق اشغالياش در لبنان خارج شود، اين فضاي رواني را ايجاد ميكند كه در ساير جبههها نيز همين اتفاق ميافتد و به جاي تنازع ديپلماسي شكل ميگيرد. از سوي ديگر اگر اين فرض پذيرفته شود كه اسراييل در اين روياروييها تنها نبوده و بخش عمدهاي سياستمداران غربي پشت سر او بودهاند، اين نتيجه را خواهد داشت كه شاخ و شانه كشيدن و چنگ و دندان نشان دادن اسراييل به روزهاي پاياني خود رسيده و اين معنا را دارد كه اسراييل به اهداف مورد نظر نرسيده است. اسراييل چارهاي جز مذاكره و دستيابي به صلح و تفاهم نخواهد داشت تا نقاط توازن جديدي ايجاد شود.
مرزهاي اين توازن جديد منطقهاي كه شما از آن نام برديد شامل چه مواردي است؟
هنوز بسيار سخت است كه بتوان مرزهاي توازن جديد منطقهاي را ترسيم كرد؛ اما فكر ميكنم گزارهاي كه اسراييليها مدنظر داشتند تا مخالفان منطقهاي خود يعني حماس و حزبالله را از ميان بردارند و در خاورميانهاي بدون حضور حماس و حزبالله زيست كنند، بهرغم همه حمايتهاي اقتصادي، نظامي، لجستيكي و... غرب، رخ نخواهد داد. در واقع اسراييل ناچار است در كنار حماس و در كنار حزبالله ادامه حيات بدهد. اين ناچاري به اين معناست كه بايد مرزبنديهاي جديد سياسي و امنيتي را بپذيرد و با مخالفان منطقهاي خود كنار بيايد.
در يك چنين شرايطي ايران چگونه ميتواند منافع خود را استيفا كند؟
معتقدم ايران در اين دوران به دنبال تنش و جنگ نيست. اصولا بهواسطه فاصله جغرافيايي كه ميان ايران و اسراييل وجود ندارد. تصور يك جنگ تمام عيار بين ايران و اسراييل محتمل نيست. نهايت اين تنازع عملا جنگي است كه بين حزبالله لبنان و اسراييل برپا شده است. از آنجا كه حزبالله منتسب به ايران است و روابط نزديكي با ايران دارد، برخي تحركات آن را به ايران مرتبط ميكنند. معتقدم ايران دستاوردهاي مناسبي در مناقشات اخير داشت. مهمترين دستاورد ايران اين بود كه مشخص كرد از چنگ و دندان نشان دادن اسراييل واهمه و ترسي ندارد و ايران نشان داد كه از هدف قرار دادن اسراييل واهمه و بيمي ندارد و آماده است از خود دفاع كند. اينكه مواجهه موشكي ايران و اسراييل به آتش بس نانوشته و اعلام نشده ختم ميشود يا نه، قابل پيشبيني نيست، اما قدر مسلم اين است كه در محاسبات بعدي كاملا موثر خواهد بود. اما روشن است كه زين پس اسراييليها نميتوانند به هر هدفي در سطح منطقه دست پيدا كنند، بدون اينكه طرف مقابل آسيب جدي به آنها برساند. فكر ميكنم ايران در اين ماجرا، توانسته مرزهاي يك موازنه قدرتمند را ترسيم كند. البته اينكه آينده به چه سمت و سويي ميرود، معتقدم توانمنديهاي نظامي، فناوري و علمي ايران در توازن آينده نقش جدي خواهد داشت و من نسبت به اين موضوع خوشبين هستم.
يكي از متغيرهاي اساسي در رخدادهاي منطقهاي، امريكاست. در مورد مذاكره و رابطه ايران و امريكا از دهههاي قبل به نظر ميرسد تابويي وجود دارد. فكر ميكنيد تابوي رابطه و مذاكره با امريكا سرانجام شكسته ميشود؟
اين تابو قبلا شكسته شده است. ايران عملا در گذشته هم مذاكرات جدي با امريكاييها داشته و گمان نميكنم امروز مذاكره كردن يا نكردن با ايالات متحده، موضوعيتي داشته باشد. بحث اين است كه تا چه اندازه ميتوانيم به قولهاي امريكاييها اعتماد كنيم؟ رويكردي كه ترامپ طي سالهاي گذشته نشان داد، غيرقابل اعتماد بودن اين ساختار را ميرساند. اينكه چگونه ميتوان با امريكاي مدل ترامپ مذاكره كرد، مساله ديگري است. نفس تابوي مذاكره اما شكسته شده است. چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم اگر منافع استراتژيك ايران ايجاب كند اين اتفاق ميافتد. اما اينكه از مذاكرات چه توافقي را ميتوان حاصل كرد، مشخص نيست.
برخي تحليلگران معتقدند كه نظام ايران با تاييد صلاحيت پزشكيان ورود به عصر تازه انعطافپذيري را اعلام كرده است. آيا اين انعطاف را ميتوان به بحث رابطه با امريكا هم تعميم داد؟
قطعا همين طور است؛ ايران براي حل مشكلات اساسي كشور به آرامش نياز دارد. كوبيدن بر طبل تنش ايران را به جايي نميرساند. البته مهم است ايران به دشمنان منطقهاياش بهخصوص اسراييل نشان بدهد از رويارويي نظامي واهمهاي ندارد. اما به استقبال تنش رفتن هم در جزو برنامههاي دولت نيست. اصولا مسعود پزشكيان با اين وعده، راي و توجه مردم را جلب كرد كه بتواند به مشكلات مديريتي، سياسي و اجتماعي كشور رسيدگي جدي كند. متاسفانه ترور اسماعيل هنيه در نخستين روزهاي كار پزشكيان كار را سخت كرد. در كل رويكرد آقاي پزشكيان رويكرد تنشزدايي بوده و در ادامه هم خواهد بود.