فيلتر و فيلترشكن؛ كدام يك برنده اين جدال بيپايان است؟
سيد محيالدين حسينيمقدم
فيلترينگ در ايران به يكي از چالشهاي جدي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي تبديل شده است. با توجه به اظهارات اخير فاطمه مهاجراني، سخنگوي دولت كه اعلام كرد ۸۵ درصد از مردم از فيلترشكنها استفاده ميكنند و گردش مالي اين بازار به حدود ۲۰ هزار ميليارد تومان ميرسد، اين دوئل ميان فيلتر و فيلترشكن نه تنها به كنترل فضاي مجازي كمك نميكند، بلكه به گسترش و تقويت بازار فيلترشكنها منجر شده است. در اين مقاله به بررسي ابعاد مختلف اين دوئل و نظريههاي مرتبط با آن خواهيم پرداخت تا به فهم بهتري از اين پديده برسيم.
دلايل و پيامدهاي فيلترينگ
۱- چرخه معيوب اقتصادي: فيلترينگ بهطور ناخواسته به سودآوري براي فروشندگان فيلترشكنها منجر شده است. هزينههاي بالاي فيلترشكن كه هر خانوار بهطور متوسط ۵۰۰ هزار تومان در ماه صرف آن ميكند، نشاندهنده اين واقعيت است كه اين بازار به يك منبع درآمد قابل توجه تبديل شده است. اين وضعيت ممكن است منجر به كارشكني برخي فروشندگان براي حفظ وضعيت موجود شود، چراكه منافع اقتصادي آنها در خطر خواهد بود. اين چرخه معيوب اقتصادي نه تنها تاثيرات منفي بر قدرت خريد خانوارها دارد، بلكه به تقويت و گسترش زيرساختهاي غيررسمي و غيرقانوني منجر ميشود. از نظريههاي اقتصادي ميتوان به نظريه «بازار سياه» اشاره كرد كه در آن، محدوديتها و فيلترينگها به ايجاد يك بازار غيررسمي و غيرقانوني منجر ميشوند. اين بازارها بهطور معمول به دليل تقاضاي بالا و عرضه محدود، قيمتهاي بالايي دارند و اين موضوع به نوبه خود به افزايش نابرابريهاي اقتصادي منجر ميشود.
۲- نگرانيهاي امنيتي و اجتماعي: سخنگوي دولت اشاره كرده است كه ريشه فيلترينگ به منظور صيانت و كاهش آسيبهاي امنيتي است. با اين حال، اين نگرانيها به عنوان توجيهي براي ادامه فيلترينگ به كار ميروند. واقعيت اين است كه سياستهاي فيلترينگ ممكن است اثر معكوس داشته و به جاي كاهش آسيبها، به افزايش مشكلات امنيتي و اجتماعي منجر شوند. جوانان به سمت استفاده از پروكسيها و كانالهاي غيراخلاقي سوق داده ميشوند كه با اصول ديني و فرهنگي جامعه در تضاد است. اين موضوع نه تنها به تضعيف هنجارهاي اجتماعي ميانجامد، بلكه بر ايجاد يك فضاي مجازي ناامن و آسيبزا تاثيرگذار است.
نظريه «كنترل اجتماعي» ميتواند در اين زمينه مفيد باشد. اين نظريه بيان ميكند كه هر چه كنترلهاي اجتماعي بيشتر باشد، احتمال بروز رفتارهاي انحرافي نيز افزايش مييابد. در واقع، فيلترينگ به عنوان يك ابزار كنترل اجتماعي ممكن است به جاي كاهش رفتارهاي انحرافي، آنها را تشديد كند.
۳- مقاومت در برابر تغيير: علي ربيعي، دستيار اجتماعي پزشكيان به مقاومت برخي افراد در برابر تصميمات رييسجمهور اشاره كرده است. اين مقاومت ممكن است ناشي از نگرانيهاي سياسي، عدم تمايل به تغيير وضعيت موجود يا فقدان اعتماد به راهكارهاي ارائه شده باشد. با وجود توافق در سطوح بالاي مديريتي براي بررسي مجدد فيلترينگ، موانع و چالشهاي متعددي وجود دارد كه مانع از تحقق اين هدف ميشود. اين موانع ميتوانند شامل منافع سياسي، اقتصادي و حتي اجتماعي باشند كه به نفع گروههاي خاصي عمل ميكنند. نظريه «منافع گروهي» ميتواند در اين زمينه توضيحدهنده باشد. اين نظريه بيان ميكند كه گروههاي خاصي ممكن است به دليل منافع اقتصادي يا سياسي خود، در برابر تغييرات مقاومت كنند و اين موضوع ميتواند به تداوم وضعيت موجود منجر شود.
نتيجهگيري: دوئل فيلتر و فيلترشكن در ايران به يك چرخه معكوس تبديل شده كه منافع اقتصادي و سياسي برخي افراد ممكن است با منافع عمومي در تضاد باشد. اگرچه دولت به دنبال راهحلهايي براي رفع فيلترينگ است، فشارهاي اقتصادي و اجتماعي ممكن است مانع از تحقق اين هدف شوند.
برنده كدام است؟ به نظر ميرسد كه فيلترشكنها، با توجه به ميزان استفاده و گردش مالي خود، در اين دوئل پيروز شدهاند. اما آيا اين پيروزي به معناي بهبود وضعيت فضاي مجازي و جامعه است؟ واقعيت اين است كه تنها با يك رويكرد جامع و كارشناسانه ميتوان به راهحلهاي پايدار و موثر دست يافت كه به نفع تمامي افراد جامعه باشد. نياز به توجه جدي به نظرات و نيازهاي جامعه، بهويژه جوانان احساس ميشود تا بتوان به سمت يك فضاي مجازي سالمتر و سازندهتر حركت كرد.
پيشنهادهایی براي آينده: براي غلبه بر اين چالشها و ايجاد يك فضاي مجازي امن و سالم، لازم است كه:
- تقويت سواد رسانهاي: آموزش كاربران به منظور تشخيص محتواي معتبر و غيرمعتبر.
- ايجاد زيرساختهاي محلي: توسعه و حمايت از پلتفرمهاي داخلي كه محتواي مناسب و فرهنگي توليد ميكنند.
- گفتوگو و تعامل با جامعه: برگزاري جلسات و كارگاههاي گفتوگويي براي شنيدن نظرات و نيازهاي كاربران.
با اين رويكردها ميتوان به سمت يك فضاي مجازي سالم و كارآمد حركت كرد و از چرخه معيوب فيلترينگ خارج شد. در نهايت اين دوئل نه تنها به يك چالش اقتصادي و اجتماعي، بلكه به يك موضوع فرهنگي و هويتي نيز تبديل شده كه نيازمند توجه و بررسي دقيقتري است.
كارشناس ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه