آرين ريحانه/ اين روزها با كمي دقت در جامعه نسل چهارم ميتوان به اين حقيقت پي برد كه ورود به بازار كار و كميت و كيفيت آن بزرگترين دغدغه فكري يك جوان نسل چهارمي است؛ نسلي كه در بدو ورودش به بازار كار، شاهد اشباع كشور از دكتر و مهندس (طبق آمار جديد مجله فوربس، ايران از لحاظ تعداد تربيت مهندس، سومين كشور در جهان محسوب ميشود) است حال به فكر گزينههايي جديد است تا بتواند جايگاه خود را در اين بازار پيدا كند. يكي از اين گزينههاي نسبتا جديد كه با ورود تكنولوژي جايگاه بسيار محبوبي بين جوانان پيدا كرد تاسيس شركتهاي كوچك نوپا يا همان «استارتآپ» (Startup)هاست كه در ادامه كمي به تاريخچه استارتآپها و معرفي شركتهاي موفق جهاني اين عرصه ميپردازيم:
سال 1909 ميلادي، Bakelite: در جستوجوي جايگزيني براي يك شكست بد، شيميدان بلژيكي، دكتر لئو باكلند قصد مطالعه بر روي واكنش فنول و فرمالدئيد داشت كه نتيجه آن Bakelite – نخستين تركيب پلاستيك جهان – شد. به دليل خواص غير رسانايي و عايق حرارتي، Bakelite راه خود را به كل صنايع الكترونيك مانند تلفنها و راديوها باز كرد.
سال 1913 ميلادي، خط توليد فورد:براي استارتآپها مقياس هميشه يك دغدغه است. اين حقيقت كه وسيله دستساز هميشه بهتر از نوع ماشيني است غيرقابل انكار است اما اين روش توليد بسيار كند و گران تمام ميشود. صنعت خودرو در اوايل قرن 20 ميلادي نيز به همين شكل بود. هنري فورد تنها اتومبيل را اختراع نكرد بلكه نحوه توليد آن را نيز به صورت جديدي ابداع كرد. خط توليد فورد با اضافه كردن سرعت و بازده، روند توليد را دگرگون كرد.
سال 1915 ميلادي، مهندسي Carrier: حتي فكر اينكه زماني مردم از سيستم تهويه برخوردار نبودند غير قابل هضم است! اما تا قبل از سال 1915 م. تنها ثروتمندترين ثروتمندان جامعه از سيستم تهويه برخوردار بودند تا اينكه Carrier بازار بزرگ پيش رويش را ديد...
سال 1930 ميلادي، King Kullen:در آگوست 1930 نخستين فروشگاه مواد غذايي فروشي در امريكا افتتاح شد كه به مردم اين اجازه را ميداد تا تمام غذاي مورد نياز خود را از يك مكان تهيه كنند. ديگر نيازي به سرزدن به گاريهاي ميوه و سبزيجات و مغازه گوشت فروشي نبود. همهچيز براي نخستينبار زير يك سقف جمع شده بود.
سال 1939 ميلادي، Hewlett Packard: داستان آنها يك افسانه دره سيليكون است: در يك گاراژ در Palo Alto، بيل هيولب و ديويد پكارد HP را تاسيس كردند. يك اوسيلاتور صدا نخستين توليد آنها بود. والت ديزني يكي از نخستين مشتريان آنها بود، اما شركت در كانون توجهات نبود تا اينكه آنها فهميدند ابزارهاي آزمايش و اندازهگيري الكترونيكي با كيفيت ميتواند وسيله پولزايي برايشان باشد.
سال 1955 ميلادي، McDonald’s:ري كروك يك شعبه كوچك از San Bernardino خريد و در طول يك دهه آن را تبديل به يك امپراتوري جهاني كرد. نخستين نوآوري او ايجاد يك سيستم جهاني بود كه سرويس غذاي سريع ارايه ميداد. نوآوري بعدي او ايجاد سيستم فرنشايز در رستورانها بود. اين فرنشايزها براي توسعه كار خود بايد اجاره، ماليات و دستمزد پرداخت ميكردند.
سال 1962 ميلادي، Wal-Mart:سم والتون به اين نكته توجه داشت كه فروشگاهش در بازار رقابتي يك شهر بزرگ، خرد خواهد شد. پس قيمتهاي خود را پايين آورد و به فروشگاههاي تضعيف شده سرويس داد. او در 25 سال به 1198 فروشگاه با فروش ماهانه 9/15 ميليارد دلار سرويس داد.
سال 1971 ميلادي، خطوط هوايي جنوب غرب: با اينكه هرب كلهر و همكارانش تلفات دو سال اول تلفيق، راهبرد متناقض فرهنگي، قابليتهاي تكميل نشده و سرويس دادن به فروشگاههاي تضعيف شده را ديده بود، حالا اين خطوط هوايي جنوب غرب بزرگترين هواپيماي ايالات متحده با ناوگان 552 فروند هواپيما و نرخ 3500 پرواز در روز است.
سال 1975 ميلادي، مايكروسافت:چيزي كه مايكروسافت را ساخت نرم افزار نبود بلكه همكاري با IBM باعث اين امر بود. اين همكاري به آنها اجازه داد كه سيستم عامل خود را به كامپيوترهاي IBM الصاق كنند. براي هر فروش مايكروسافت مقداري حق تاليف ميگرفت. آينده آنها حتي با بسته شدن اين بازار نيز تامين شده بود.
سال 1976 ميلادي، اپل: به آساني نميشود از ميراث اپل چشم پوشي كرد. مك، اي پاد، اي پد، فروشگاه اپل... دليل شهرت و اقتدار اپل اين است كه محصولات خود را دقيقا در بازار مناسبش قرار ميدهد. بهتر از اين نميشود!
سال 1998 ميلادي، گوگل:چيزي كه به نام پروژه تحقيقاتي بين دو فارغالتحصيل استنفورد - كه نظريهاي در رابطه با تعامل بهتر وبسايتهاي با يكديگرارايه داده بودند - شروع شده بود به يك شركت كوچك تبديل شد كه فضاي جستوجو را تحت سلطه خود گرفت. رتبه سايت، نوآوري ساده اما قوي آنها اين سلطه را محقق كرد. اما آيا اين روش درآمدزاست؟! جواب ساده است. درآمد زايي به وسيله تبليغات!
سال 2004 ميلادي، Facebook:چيزي كه بعضي از افراد را در برابر فيسبوك غير قابل مقاومت ميكند (مانند ارتباط با افراد و آشنايان دور)، باعث ايجاد مشكلاتي براي بعضي ديگر نيز ميشود (مانند روبهرو شدن كساني كه از هم متنفرند) . ذهن خلاق زاكربرگ، واژه نياز را به سطح كاملا جديدي ارتقا داد. بيشتر از هشت ميليون نفر ديگر نيز به نظر همين طور فكر ميكنند!
حال پس از ذكر چند مثال بهتر است عوامل موفقيت استارتاپها را بررسي كنيم:
1- استارتآپهاي موفق بازار هدف خود، مشتريها و رقابتها را به خوبي ميشناسند. در حقيقت اينجايي است كه آنها شروع ميكنند. آنها به نياز بازار نگاه ميكنند، و اگر شركت ديگري در حال توليد آن نياز بود با توجه به شرايط مردم و بازار براي ساخت محصول تصميمگيري ميكنند. سم والتون قيمتهاي خود را كاهش داد و گروه فروشگاههاي كم درآمد را تغذيه كرد. اين تصميم باعث شد تا در شرايطي ديگر به رقابت با بازار بپردازد.
2- بعد از يافتن مدل تجاري شركت، حال احتياج به برنامهريزي براي توليد درآمد شركت است. اما اين درآمد به دليل داشتن يك فكر يا ايده خوب نيست بلكه شما با رفع نياز مردم باعث سرازير شدن درآمد ميشويد - و مردم نيز فقط براي اين موضوع حاضر به پرداخت پول ميشوند.
3- يكي ديگر از نكات مهم يك استارتآپ موفق، صرف يك بودجه مخصوص براي بازاريابي محصول است. در حقيقت ميتوان گفت تقريبا تمام شركتهاي نام برده شده بخشي جداگانه از بودجه خود را براي بازاريابي محصول و خدمتشان از حفظ حق تاليف و لوگو تا خريد تبليغ در تلويزيون در نظر ميگيرند. اين شركتها ميدانند براي فروش موثر محصولشان، بايد به مردم در مورد چرايي خريد آن آگاهي بدهند.
4- مورد بعدي سيستمها، روشها و سياستهاي توسعه يافته است. اين نقطه شروعي است براي تفكر درباره بازدهي كاري، سود كار، پيشرفت شركت، مرخصيها و فرهنگ شركت است. HP بهترين نمونه براي اين نكته است: با نيازهاي مشتري روبهرو شو. در كلام ديگر به مردمت اهميت بده و نتايج را از آنها تقاضا كن.