بازگشت به گذشته
محسن آزموده
آيا بازگشت به گذشته ممكن است؟ جواب اين سوال را نميدانم. بعيد است كسي هم بداند. پرداختن به آن هم ما را دچار دردسرهاي زيادي ميكند؛ مثل اينكه زمان چيست؟ چه ساختاري دارد؟ گذشته يعني چه و... براي پاسخ به اين سوالها هم بايد هم فيلسوف بود، هم فيزيكدان، هم متخصص نجوم، هم... قبول كنيد اين يادداشت كه چه عرض كنم، كل صفحات اين روزنامه و بلكه صد برابر آن هم براي پاسخ به اين سوالها كفايت نميكند، تازه اگر كسي يا كساني پيدا شوند كه بتوانند جرات كنند و بگويند جوابي براي اين سوالها در آستين دارند. بنابراين عليالحساب مساله را به شكل ديگري مطرح ميكنيم. وقتي ميگوييم بازگشت به گذشته، شما درنظر بگيريد منظورمان تلاش براي بازسازي و تكرار گذشته است. يعني شرايطي را ايجاد كنيم شبيه آنچه در گذشته رخ داده. با اين فرض سوال مهمتر را ميپرسيم: آيا بازگشت به گذشته مطلوب است؟
قبل از پرداختن به اين سوال هم بد نيست اشاره كنيم كه بازگشت به گذشته در روزگار ما كه عصر نوجويي و تجدد است، نه تنها خيلي امر مثبتي تلقي نميشود، بلكه تحت عناويني چون ارتجاع، بسيار مذموم و ناپسند هم خوانده ميشود تا جايي كه مدافع بازگشت به گذشته با تعبير منفي شده «مرتجع» يك ناسزا تلقي ميشود و هيچكس دوست ندارد چنين خوانده شود. اما فارغ از اين بحثها، بسياري از ما خيلي وقتها بدمان نميآيد به دلايل مختلفي به گذشته يا برهههايي از آن برگرديم. گذشتههاي دور يا نزديك، براي تكرار يك تجربهاي كه خودمان داشتيم يا برايمان تعريف كردهاند يا در روايتهاي تاريخي خواندهايم. مثلا ميگويند در گذشته مردم با طبيعت دوستتر بودند، كمتر آن را خراب ميكردند و... بگذريم كه بسياري (به درستي) ميگويند نسبت به اين روايتها بايد مشكوك بود. ساختن يك تصوير طلايي و جذاب از گذشته يكي از ويژگيهاي آدمهاست. اگر مثل يك مورخ جدي تحقيق كنيم درمييابيم كه اين خبرها هم نبوده و ايبسا قبلا اوضاع خيلي وخيمتر از حالا بوده. حالا چون زمان گذشته، ما قصهاي جذاب درباره گذشته ميسازيم و همه بديها و بدبختي را به دوران كنوني نسبت ميدهيم. منتقدان روايت مطلوبيت گذشته، در مورد بعضي مثالهاي خاص مثل كمتر خراب شدن محيطزيست هم نكات جالب و به نظر درستي ميگويند. مثلا ميگويند اينكه در گذشته آدمها كمتر محيطزيست را تخريب ميكردند، به اين علت نبود كه نميخواستند، بلكه به اين دليل بود كه ابزارش را نداشتند. مثلا همين شاهان ايراني را درنظر بگيريد، كم به جان حياتوحش افتادند و گونهها را منقرض كردند؟ حالا فرض كنيد اسلحه داشتند، شك نكنيد نسل هر چه حيوان هست ريشهكن ميكردند. به همين قياس ميتوان تكليف ساير امور را هم دانست. اما احتمالا كساني كه از بازگشت به گذشته دفاع ميكنند، هميشه هم اينقدر سادهانگار نيستند و متوجه اين مشكلات و محذوريتها هستند. يعني ممكن است از تلاش براي اعاده جنبههاي خوب و مثبت گذشته به صورت كاملا آگاهانه و ارادي سخن بگويند. يعني مثلا بگويند ما ميدانيم كه آدميزاد هميشه دنبال قدرت و ثروت و خوشي و لذت بيشتر بوده، اما در گذشته حتي به اين دليل كه نميتوانسته، كمتر دنيا را به خاك و خون كشيده. نتيجهاش به هر حال مثبت بوده و زندگي باكيفيتتري را برايشان به ارمغان آورده. پس چه بهتر كه امروز هم ما بكوشيم لااقل در بعضي امور مثل آنها زندگي كنيم و همان شرايط را بازسازي كنيم. فكر ميكنم اين ديدگاه قابل تأمل است و ميتوان جديتر به آن انديشيد، اگرچه تحقق عيني آن همچنان بحثبرانگيز است. مهم آن است كه نگاه صفر و يكي نداشته باشيم و فكر نكنيم هر گونه بازگشت به گذشته، صددرصد منفي يا غيرممكن است.