• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5952 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ دي

آينده سياست خارجي ايران در عصر عدم قطعيت‌ها

محمدجواد قهرماني

تحولات منطقه‌اي و بين‌المللي و همچنين پرونده هسته‌اي ايران در آستانه ورود دونالد ترامپ به كاخ سفيد در شرايط پيچيده‌تري نسبت به گذشته قرار دارند و با توجه به سابقه سياست خارجي پيشين وي، سرعت تحولات كنوني و اساسا تغيير چارچوب و زمينه‌هايي كه در دوره رياست‌جمهوري اول وي وجود داشت، اين پرسش مهم مطرح مي‌شود كه چه چشم‌اندازي را مي‌توان براي سياست احتمالي ايالات‌متحده در قبال ايران ترسيم كرد؟  پاسخ به اين پرسش مهم ابتدا به تبيين متغيرهاي تاثيرگذار نياز دارد تا بدين وسيله موقعيت كنوني ترسيم شود. از طريق فهم اينكه وضعيت حال چگونه است و چه ادراكي از آن وجود دارد تا حدي مي‌توان تحليلي براي وضعيت آينده ارايه كرد.   در ابتداي بحث ضروري است توضيح داده شود كه بسياري از متغيرهايي كه بر روابط ايران و امريكا و سياست دونالد ترامپ در قبال جمهوري اسلامي ايران تاثيرگذار بوده‌اند اكنون در وضعيت بسيار پيچيده‌تري نسبت به گذشته قرار دارند و اين امر به اين معنا است كه آنها در يك نقطه عطف قرار دارند. بنابراين توضيح آنها ضروري به نظر مي‌رسد.   براي توضيح اين متغيرها ابتدا مي‌توان از پرونده هسته‌اي آغاز كرد. اين پرونده يكي از موضوعات بسيار مهم و تنش‌زا در روابط ايران و غرب براي ساليان طولاني بوده است و مسير پر پيچ و خمي را طي كرده، يك‌بار به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داده شده، يك‌بار نيز در سال 2015 به منظور حل و فصل آن توافقي ميان ايران و پنج به اضافه يك محقق شد. اما در ادامه، دونالد ترامپ اين توافق را ناكافي دانست و از آن خارج شد و در دولت بايدن نيز عدم احياي آن يا عدم دستيابي به يك توافق، فارغ از دلايل آن، به پيچيده‌تر شدن آن افزود. به اين معنا كه جمهوري اسلامي ايران سطح غني‌سازي خود را به‌طور جدي افزايش داد و غرب نيز سياست گذشته خود را دنبال كرد.  طي ماهاي اخير نيز صدور قطعنامه‌هاي شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، به‌ طور عيان، پيچيده‌تر شدن اوضاع را نسبت به ساليان اخير به نمايش گذاشت.  آنچه اين پرونده را در حال حاضر بسيار حائز اهميت مي‌سازد اين است كه در اكتبر 2025 موعد توسل به مكانيسم ماشه نيز خاتمه مي‌يابد و بدين معنا، لزوم اتخاذ تصميم پيرامون اين پرونده طي ماهاي پيش رو به غايت احساس مي‌شود.  اما عامل بعدي كه مي‌تواند بر رويكرد امريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران تاثيرگذار باشد دستوركار كلان اين كشور در سياست خارجي است.  واشنگتن از زمان رياست‌جمهوري باراك اوباما با طرح راهبرد «محور آسيايي» به دنبال افزايش تمركز سياست خارجي امريكا بر شرق آسيا با محوريت چين بود.  شايد همين عامل را نيز مي‌توان يكي از عوامل تسهيلگر برجام قلمداد كرد، البته بدون ترديد فاكتورهاي مختلفي تاثيرگذار بودند.  ايالات‌متحده لازمه تحقق تغيير در مسير سياست خارجي خود را تغيير شكل وضعيت در خاورميانه به گونه‌اي مي‌دانست كه نياز نباشد اين كشور همچون گذشته در خاورميانه درگير باشد. هر چند سير تحولات يه گونه‌اي پيش رفت كه عملا خاورميانه همچنان يكي از نقاط تمركز امريكا باقي ماند.  حال اما با سخت‌تر شدن رقابت با چين و ورود دكترين «رقابت قدرت‌هاي بزرگ» به اسناد امنيت ملي امريكا، موضوع تمركز بر ايندوپاسيفيك به ‌طور جدي در سياست خارجي امريكا احساس مي‌شود.  در اينجا مجددا حل موضوعات مرتبط با خاورميانه 
به ويژه ايران اولويت مهمي پيدا كرده است. اما برخلاف يك دهه گذشته همان‌طور كه در ادامه گفته خواهد شد در دستوركار قرار دادن ديپلماسي آسان نيست، چراكه متغيرهاي ديگري شرايط را نسبت به گذشته تغيير داده‌اند.  البته اين ادعا به اين معنا نيست كه امريكا، خاورميانه را ترك خواهد كرد، چراكه اين منطقه به دلايل مختلف همچنان اهميت خود را در سياست خارجي اين كشور حفظ خواهد كرد.   اما چند موضوع چالش‌برانگيز در ساليان اخير ظهور كرده‌اند كه بر سياست ترامپ در قبال جمهوري اسلامي ايران تاثيرگذار خواهند بود.  با آغاز جنگ اوكراين عملا فصلي ديگر نيز در روابط ايران با غرب آغاز شد.  طرح موضوع حمايت‌هاي نظامي جمهوري اسلامي ايران از روسيه، وضعيت را نسبت به گذشته متفاوت كرد. به اين معنا كه سير روابط ايران و اروپا به ‌طور جدي تحت‌تاثير قرار گرفت.  در طول جنگ بسيار بر موضوع كمك‌هاي ايران به روسيه تاكيد شد و عملا اين ادراك را در ميان اروپايي‌ها ايجاد كرد كه ايران نيز اكنون يك طرف جنگ با روسيه تعريف مي‌شود.  از اين منظر، اروپا با قرار دادن ايران در كنار چين، روسيه و كره‌شمالي عزم و اراده خود براي فشار بر تهران را به نمايش گذاشت كه در حوزه‌هاي مختلفي نمايان شده است.  در امريكا اين شرايط سبب شد اصطلاح «محور بدخواهان» خلق شود كه توصيف‌كننده تهديد كشورهاي ذكر شده است.  اين درحالي است كه پيش از آن در دوره اول رياست‌جمهوري ترامپ، اروپايي‌ها منتقد سياست خروج يكجانبه واشنگتن از برجام بودند. بنابراين ديگر فقط مساله هسته‌اي محور تعريف سياست خارجي امريكا نخواهد بود.  در كنار اين، تحولات منطقه‌اي و سرعت آن بدون ترديد بر نوع رويكرد دونالد ترامپ تاثيرگذار خواهد بود.  از گذشته يكي از موضوعاتي كه از طرف امريكايي‌ها به عنوان يكي از چالش‌ها درخصوص جمهوري اسلامي ايران مطرح بود، سياست‌هاي منطقه‌اي ايران بود، اما تحولات ماه‌هاي گذشته كه نقطه عطف آن سقوط بشار اسد به شمار مي‌رود به تقويت يك روايت در امريكا و شركاي آن انجاميده و آن هم تضعيف جمهوري اسلامي ايران است كه فضا را براي سياست‌گذاري متفاوت به وجود آورده است.   متغيرهاي فوق مجموعا سبب شده جمهوري اسلامي ايران و امريكا در يك وضعيت نويني قرار گيرند.  در حال حاضر دو كشور خود را در بالاترين سطح نردبان تنش مي‌بينند كه عملا بسياري از اقدامات گذشته پايين‌تر از سطح كنوني تعريف مي‌شود.  در اين شرايط بازگشت به شرايط پيشين به ويژه براي طرفي كه خود را داراي دست برتر مي‌داند بسيار دشوار خواهد بود يا اينكه از اصول و سياست‌هايي كه پيش‌تر مورد استفاده قرار داده عقب‌نشيني كند.  بنابراين، مي‌توان انتظار داشت دولت ترامپ همچنان فشار را در دستوركار خود قرار دهد، چراكه وضعيت كنوني را محصول سياست فشار حداكثري قلمداد مي‌كند.  اما در كنار اين، رسيدن به بالاترين سطح نردبان تنش، دوگانه جنگ و ديپلماسي را نيز بيش از گذشته برجسته كرده است.  در گزارش‌هاي اخير اين موضوع آمده كه جيك ساليوان گزينه‌هاي اقدام نظامي را پيش روي جو بايدن قرار داده كه اين خود تغيير شرايط نسبت به گذشته را نشان مي‌دهد.  ريچارد نفيو، كه به عنوان معمار تحريم‌هاي ايران شناخته مي‌شود نيز اخيرا در مقاله‌اي در فارين افرز اگرچه گزينه ديپلماسي را بادوام‌ترين گزينه تلقي مي‌كند اما معتقد است دولت امريكا بايد براي گزينه نظامي نيز خود را آماده كند.  وي نسبت به خطرات هسته‌اي شدن ايران ازجمله امكان رقابت تسليحاتي در خاورميانه و به خطر افتادن منافع متحدان امريكا، جريان انرژي و غيره هشدار مي‌دهد.  به اين معنا كه به نظر مي‌رسد غرب خواهان اين است كه جمهوري اسلامي ايران تهديد نظامي را بسيار معتبر تلقي كند.   از مجموع گفته‌هاي فوق مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه شرايط نسبت به گذشته بسيار متفاوت شده و خطر ورود و مداخله امريكا را بايد جدي‌تر از قبل مدنظر قرار داد. هرچند نسبت به عواقب آن از جمله بي‌ثباتي نيز هشدارهايي داده مي‌شود.  اين‌گونه نيست كه در هر جنگي همه طرف‌ها خواهان وقوع آن باشند بلكه مسير تحولات آنها را به آن سمت هدايت كند يا برخي محاسبات درست يا نادرست درنهايت ممكن است آن را اجتناب‌ناپذير سازد.  كنشگري اسراييل در شكل دادن به اين رويكرد در سياست خارجي امريكا را نيز نبايد ناديده گرفت.   در اينجا، ديپلماسي بسيار اهميت پيدا مي‌كند اما مساله مهم در ديپلماسي در شرايط كنوني، عنصر زمان است، چراكه گذشت زمان مي‌تواند فرصت‌هاي آن را نيز محدود سازد و در نتيجه شانس موفقيت آن را پايين آورد.  به ‌طور طبيعي بسياري از كنشگران در تلاشند بر رويكرد دولت جديد امريكا و شخص دونالد ترامپ تاثير بگذارند و توقف و سرعت آهسته به معناي نفوذ بيشتر ديگران خواهد بود. 
كارشناس ارشد مسائل سياست خارجي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون