وسوسه ثروت و پول
سيدحسن اسلامي اردكاني
انسان با وسوسه سرشته شده است؛ از آدم ابوالبشر گرفته كه با سيبي يا دو دانه گندم، وسوسه و فريفته شد تا عالماني كه وارد معاملات مشكوك شده و در فضاي رسانهاي هر روز خبري تكاندهنده درباره آنها برملا ميشود. به نظرم تا اينجاي قضيه طبيعي و ساده است. اصولا قدرت وسوسهگري پول فراتر از تصور است و به تعبير سايمون كريچلي در جهاني بيخدا، پول خداوندي ميكند (Bald, 2021, p. 59) . پيش از او، ماركس در سخناني درخشان و با زباني مسيحاوار اينگونه اهميت پول را آشكار كرده بود: «پول وفاداري را به بيوفايي، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضيلت را به شرارت، شرارت را به فضيلت، خدمتكار را به ارباب، ارباب را به خدمتكار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبديل ميكند.» (دستنوشتههاي افتصادي و فلسفي، ص223)
در نگاه الهياتي اسلامي هم نفس آدمي دعوتگر و فرماندهنده به بدي است؛ مگر آنكه خداوند آدمي را حفظ كند (سوره يوسف، آيه 53). به همين دليل، اصل بر وسوسهپذيري و فريبخوردگي آدمي است، نه معصوميت و پاكي او.
اما چيزي كه هم متحيرم ميكند و هم قادر به فهم آن نيستم، ديدن كساني است كه در پايان زندگي خود فريفته پول ميشوند و اعتبار خود را به حراج ميگذارند. مثالي بزنم؛ در نوجواني كتابهايي از عالمي ميخواندم و از آنها ميآموختم. بعد از انقلاب او موقعيتها و مناصب اجتماعي متعددي به دست آورد و تقريبا در زماني كه پيمانه زندگي او در حال پر شدن بود، درگير مفاسد اقتصادي غريبي شد. در اينجا كاري به آموزههاي ديني ندارم و نميخواهم باز از جلوهگري واعظان بگويم كه «چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند!» دغدغهام چيز ديگري است. علت اين غرابت آن است كه برايم قابل تصور است كه كسي در ميانه عمر و براي رسيدن به شهرت و ثروت و قدرت وارد هر كار مشكوكي شود. برايم پذيرفتني است كه رييس 40 ساله يك موسسه مالي، دست به اختلاس بزند تا «آينده» خود را تضمين كند. اما درك اينكه رييس يك موسسه مالي در 70 سالگي دست به چنين كاري بزند، آن هم بدون نياز واقعي، سخت است. همين طور درك اينكه يك عالم محترم فرض كنيد 80 ساله كه هر لحظه ممكن است با شنيدن خبري نگرانكننده دچار ايست قلبي بشود، با اين حال وسوسه شود و مرتكب مفاسد مالي شود، دشوار است، چون در اين سن نه ديگر بلندپروازي جواني در كار است و نه نيازهاي واقعي و بنيادين و نه نگراني براي «آينده». براي چنين كسي، آينده همين حالاست. حال تصور كنيد كسي كه با مقامات و مسوولان يك استان ارتباط نزديكي دارد و به راحتي ميتواند تقريبا همه خواستههاي خود و خانوادهاش را برآورده كند و از همه مواهب كشوري برخوردار شود، با اين حال وسوسه شود و تن به مفاسد اقتصادي بدهد، اين ديگر پديده غريبي است و حق دارم با شنيدن آن سرگشته شوم و به انديشه فرو بروم. اينك در حالي هستم كه ديگر توضيحات سردستي و ساده شده قانعم نميكند. تنها ميخواهم بدانم كه چرا مردي در سنين بالاي 80 اينگونه براي افزايش موجودي حساب بانكي خود يا ثبت آثار ملكي بيشتر، دست به چنين كارهايي ميزند. خدايش بيامرزد ماركس را كه خود را بيخدا ميدانست و با اين حال با چه عمق و دقتي پول را وصف كرده است.