به بهانه ۲۲ بهمن مروري بر چهل و چند سال
سيد حميد كلانتري
۲۲ بهمن ۵۷ ساعت ۶ بعد از ظهر، حدود اذان مغرب بود كه به ميدان باغ شاه يا حر رسيديم. از قبل از ظهر با آقاي بخشي سوار بر ماشين در شهر ميچرخيديم، بسياري از نقاط درگيري بود، همه با تمام وجود و عشق و انگيزه غير قابل توصيف در تلاش و تكاپو بودند، در بعضي از خيابانها تانكها هم وارد شهر شده بودند، اما فقط مانور بود. صداي شليك گلوله و درگيري در اطراف پادگانها و كلانتريها كه يكي پس از ديگري سقوط ميكردند، فراوان به گوش ميرسيد، در اين لحظات كه در پادگان باغ شاه هم درگيري بود، ناگهان راديو اين جمله را پخش كرد: «اينجا صداي انقلاب ايران است» و بعد بلافاصله اصلاح كرد كه: «اينجا صداي انقلاب اسلامي ايران است». شنيدن اين كلمات ما را سرشار از شور و هيجان كرد، اشك شوق ريختيم، خداي بزرگ را سپاس گفتيم و از آنجا به سمت پادگان شاهپور، در انتهاي خيابان حافظ حركت كرديم. دو قبضه اسلحه نصيبمان شد؛ راديو سرودهاي انقلابي پخش ميكرد، شب ساعت 30: 7 به خانه رسيديم، پيام امام خميني در حال قرائت بود. واقعا لحظات، زيبا و وصف ناشدني بود، بزرگترين آرمان زندگيام كه حداقل از ۷ سال قبل، از دوره دبيرستان برايش در تلاش و مبارزه بوديم، به نحوي باورنكردني محقق شده بود، چه كسي فكر ميكرد رژيم مقتدر و مستبد و مجهز به انواع امكانات نظامي و سلاحهاي مدرن و توپ و تانك و غيره كه نقش ژاندارم منطقه را ايفا ميكرد، با مخوفترين دستگاه امنيتي و روشهاي كنترل با يك سال مبارزه مردم بدون هيچ امكاناتي جز راهپيمايي و تظاهرات و بيانيه و... و رهبري يك مرجع ديني، بدون برخورداري از تشكيلات و سازماندهي كارآمد و صرفا متكي به جوانان و تودههاي مردم سقوط كند و از پاي درآيد و كلا سلسله شاهنشاهي با قدرت ۲۵۰۰ ساله ساقط شود و حكومتي مبتني بر خواست مردم جايگزين شود؟!
حالا ۴۶ سال از آن روزها گذشته است؛ هر سال ۲۲ بهمن را به ياد همه آن ارزشها و آرمانها با حضور در راهپيمايي گرامي ميداريم، با اين اميد كه شرايطي براي بهبود در جهت دستيابي به بخشي از آن اهداف متعالي، فراهم شود. انقلاب از ابتدا با مشكلات و بحرانهاي عديده در ماههاي اول روبهرو شد و بعد با ترور بزرگانش از جمله شهيد بهشتي و ۷۲ تن از افراد موثر كشور، شهيد رجايي و شهيد باهنر، ائمه جمعه برجسته و هزاران نفر از مدافعان كوچه و بازارش در دو، سه سال اول توسط منافقين روبهرو شد.
بعد دوران جنگ تحميلي با همه تبعات و محدوديتهايش را در 8 سال داشتيم و بعد قطعنامه و درگذشت امام، انتخاب رهبر انقلاب و تغيير و تصويب قانون اساسي و انتقال اختيارات نخستوزير به رييسجمهور و شكلگيري دولتهاي جديد. اما در مرور گذرا به آنچه پس از پيروزي انقلاب رخ داد، بايد اذعان داشت كه در مجموع وضعيت اداره كشور با همه فراز و نشيبهايش و با اغماض از پارهاي ايرادات و انحرافات و اشكالات، تا پايان دوره رياستجمهوري آقاي خاتمي، قابل قبول و در مسير رشد قرار داشت و با رضايت قاطبه مردم همراه بود.
در اين مدت سه دوره مديريت اجرايي در كشور داشتيم: دوره دفاع مقدس و نخستوزيري مهندس موسوي، دوره سازندگي و دوره اصلاحات. هرچند در دوره ۸ سال اول تا رحلت امام با كمبودهاي اقتصادي و نرخ رشد حداقلي اقتصاد روبهرو بوديم، ولي مردم به دليل شرايط خاص جنگ تحميلي پذيرا بودند و همراهي ميكردند و آنچه موجب رضايت عامه بود، تلاش صادقانه براي اداره كشور با برقراري عدالت و پرهيز از تبعيض بود و هيچ فساد يا سوءاستفادهاي در نهاد قدرت و دولت يا دستگاه قضايي و... ديده نميشد.
در دور دوم هم اقدامات و تلاشهاي زياد دولت آقاي هاشمي براي سازندگي در بخشهاي مختلف به ويژه در امور زيربنايي، رضايتبخش بود، هرچند پارهاي از محدوديتهاي سياسي و اجتماعي و پيدايش گرايشهايي به سمت منافع شخصي با استفاده از فرصتها و موقعيتها و تورم ناشي از باز شدن اقتصاد، باعث كاهش آراي ايشان در دوره دوم گرديد. اين افت اعتماد عمومي با اقبال غير قابل انتظار مردم به آقاي خاتمي در دوم خرداد ۷۶ به نحو موثري جبران شد و بهترين دوره اداره امور كشور بعد از انقلاب با همه نارساييها و مانعتراشيها در اين دوره به ويژه از بعد رشد اقتصادي و توليد، توسعه سياسي و ايفاي نقش نهادهاي مدني و ارتقای موقعيت و جايگاه بينالمللي ايران رقم خورد. عملكرد دولت آقاي خاتمي به گونهاي بود كه مردم در دور دوم به ايشان راي بيشتري دادند، بهترين برنامه ۵ ساله كشور از نظر تحقق اهداف و رسيدن به رشد ۵.۶ درصد، برنامه سوم بود كه در اين دوره اجرا شد.
در مجموع درباره اين دوره ۲۴ ساله ميتوان گفت كشور در مسير توسعه به نحو قابل قبول، عاقلانه و اصولي مديريت ميشد، هرچند نارساييها و ايرادات و اشكالاتي نيز داشت كه ميتوانست نداشته باشد، اما فاجعه از سوم تير ماه ۸۴ با انتخاب آقاي احمدينژاد آغاز شد. از اشتباهات و خطاهاي استراتژيك و مهم بعد از انقلاب كه به نقطه عطف بسياري از مصائب و مشكلات كشور در ۲۰ سال گذشته مبدل شد، به نظرم همين انتخاب بود. در پيدايش اين رخداد چپ و راست هر دو سهيم بودند، اصولگرايان با حمايت از اين معجزه قرن و ترجيح وي به بزرگاني چون مرحوم هاشميرفسنجاني و اصلاحطلبان با اشتباهي كه در كانديدا شدن دو چهره اصلاحطلب يعني دكتر معين و مهرعليزاده، آن هم با تاييد صلاحيت توصيهاي، مقصر بودند؛ به گونهاي كه حضور اين دو نفر موجب ريزش بخشي از آراي آقاي هاشمي و افتادن انتخابات به دور دوم و شكست ايشان شد، مسالهاي كه كاملا قابل پيشبيني بود. اينجاست كه خلأ وجود احزاب به خوبي حس ميشود كه اگر احزاب كارآمد ميداشتيم، ميتوانست از پيدايش اين خطاهاي بزرگ و تخريبگر جلوگيري کند.
۸ سال رياستجمهوري احمدينژاد با سوء تدبيرها و استفاده از بسياري از مديران ناكارآمد و ضعيف به ويژه در دور دوم و اتخاذ راهبردهاي غلط و نادرست و كنار گذاشتن چشمانداز و برنامه چهارم و ايجاد تنش در تعاملات بينالملل با طرح انکارهولوكاست و كاغذ پاره دانستن قطعنامههاي شوراي امنيت، آسيبهاي زيادي به سرمايه اجتماعي و اقتصاد كشور، اعتبار ايران و اعتماد عمومي زد و پايه بسياري از مفاسد اقتصادي در اين دوره گذاشته شد.
متاسفانه اتفاقات پر از سوال و ابهام در انتخابات سال ۸۸ و مسائل بعدي آن كه براي آقايان موسوي و كروبي پيش آمد، موجب زدگي و بريدن بسياري از جوانان از نظام و انقلاب گرديد و جريان اداره امور كشور پس از آن، هر چند در مقاطعي به سمت بهبود رفت، ولي در مجموع نارساييها و ناكارآمديها تداوم يافته و شرايط اجتماعي، اقتصادي كشور و توجه به منافع ملي، سير نزولي خود را ادامه داده است و متاسفانه از بسياري فرصتهاي بهبود به خوبي بهرهبرداري نشد. شرايط در اين روزها به جايي رسيده كه مشاهده ميكنيم ترامپ با صدور يك دستور اجرايي بلند بالا انواع و اقسام تحريمهاي نظامي، امنيتي و اقتصادي جديد را با قلدري تمام كه نشان از چهره واقعي استكبارياش دارد، اعمال كرده و براي اين ملت مظلوم و اين كشور تاريخي و بالقوه قدرتمند خط و نشان ميكشد و همه كشورهاي مرتبط و طرف معامله با ايران را براي برقراري هرگونه روابط، يا عقد قراردادي با ايران مورد تهديد قرار ميدهد و باب هرگونه مذاكرهاي را مسدود ميسازد.
با حضور آقاي پزشكيان در مسند رياستجمهوري توقعات و انتظارات زياد و جديدي شكل گرفت. ايشان هم در مناظرات و سخنرانيهاي انتخاباتي، وعدههاي زيادي براي اصلاح شرايط كشور و بهبود شرايط اقتصادي از جمله برقراري ارتباط سازنده با جهان، از جمله اروپا و امريكا و باز كردن فضاي سرمايهگذاري خارجي با حذف تحريمها در مذاكرات و پذيرش FATF و برجام مطرح كرد؛ ولي اتفاقات پيشبيني نشده و ناگوار، يكي پس از ديگري در منطقه رخ داد، از جمله ترور شهيد هنيه، در فرداي مراسم تحليف، تا شهادت سيدحسن نصرالله و سران حزبالله و سران حماس و بعد سقوط دولت بشاراسد در سوريه و تبعات آن در چند ماه گذشته شرايط را براي پيشبرد برنامهها و تعاملات با دنيا سخت و سختتر كرد. تا انتخابات امريكا و آمدن ترامپ به عنوان رييسجمهور غيرقابل پيشبيني با سوابق خشن در تعامل با ايران و لغو يك جانبه تفاهمات برجام و اطلاعيه اخيرش كه با تهديدي جدي در مقابل هر نوع مذاكره، شرايط را بسي دشوارتر و مه آلود ساخته است. در اين شرايط آقاي پزشكيان و دولتش با وضعيتي بسيار پيچيدهتر از تير ماه امسال، روبروست. از طرفي بخشي از اهدافش را نميتواند انجام دهد و از طرف ديگر به دليل ناكارآمديهاي باقي مانده از قبل و در همتنيدگي بحرانهاي كشور، حل آنها را به مراتب براي قويترين دولتها هم سخت مينمايد. بعضي بر اين باورند كه رييسجمهور بر اساس نظراتش كه: «اگر نگذارند و نتوانم در جهت اهداف و برنامههايم اوضاع را بهبود بخشم استعفا ميدهم» الان بايد به اين قولش عمل كند و با اين مسند خداحافظي كند، اما در واقعيتي كه ايشان با آن روبروست، هرگونه خالي كردن صحنه، نوعي ترك صحنه و فرار از مسووليت تلقي ميشود و او بايد بماند و با قدرت تلاش کند و فداكارانه بهرغم همه مشكلات در صحنه، ثابت قدم و استوار به فعاليت خود ادامه بدهد و با به كارگيري همه ظرفيتها و امكانات كشور به ويژه نخبگان با انگيزه و مديران توانمند و با پشتوانه و اعتماد مردم، بتواند مسائل عديده كشور و مردم و اقتصاد را حل کند. البته در اين شرايط انتظار ميرود مقام رهبري دست دولت و رييسجمهور را براي پيشبرد امور و رفع موانع با تفويض پارهاي از اختيارات در داخل و خارج، باز گذاشته و از ايشان در مقابل جناحهاي تندرو و افراطي و جلب مشاركت همكاري ايرانيان مقيم خارج از كشور حمايتهاي لازم را بکنند تا به لطف و عنايت الهي و همراهي و همدلي توأم با استمرار فداكاري مردم از اين شرايط بسيار دشوار بتوان كشور را به سوي سربلندي و پيشرفت هدايت كرد.