• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3320 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۸ مرداد

تنهايي نخست‌وزير

پرونده ويژه «اعتماد» براي 28 مرداد به اين پرسش پاسخ مي‌دهد كه چرا محمد مصدق در روز كودتا بدون پشتيبان بود؟

سرنوشت حزبي كه مي‌خواست با عبور از مصدق به « جمهوري خلق دموكراتيك» برسد

شكست بزرگ تاوان خيال ‌بافي در سياست

عظيم  محمودآبادي

 

شكست‌هاي بزرگ تاوان قانع نبودن به پيروزي‌هاي كوچك است. وقتي نيروهاي تحول‌خواه يك جامعه به پيروزي‌هاي كوچك مي‌رسند در صورتي كه آهسته و در عين حال پيوسته روي خود بسنده كنند اگرچه نه در آينده‌اي نزديك اما در دراز مدت محتمل است به نتيجه‌اي برسند كه سال‌ها سودايش را در سر داشته‌اند. اما وقتي پيروزي‌هاي كوچك حقير شمرده و التزام به برداشتن قدم‌هاي كوتاه خسته‌كننده شود، شكست سنگين براي نيروهاي تحول‌خواه قطعي است. اين همان چالشي است كه در برهه‌هاي مختلف تاريخ معاصر كشورمان رد آن ديده مي‌شود و شايد يكي از برجسته‌ترين مصاديقش را بتوان در 28 مرداد ماه سال 1332جست. اگرچه روز هفتم ارديبهشت ماه سال 1330با به نخست‌وزيري رسيدن دكتر محمدمصدق پيروزي بزرگي براي نيروهاي تحول‌خواه محسوب مي‌شد اما بالا رفتن سقف مطالبات گروه‌هاي مختلفي كه در بدو روي كار آمدن او در زمره هوادارنش قرار داشتند به موازات انشقاقي كه در بين‌شان رسوخ كرد 28 مرداد را به شكستي تمام عيار براي‌شان تبديل كرد. براي همان‌هايي كه پيروزي خود در بهار دو سال قبل را ديگر كوچك مي‌شمردند و در سوداي واهي به دست آوردن پيروزي‌هاي بزرگ‌تر، شكست سنگيني را بر سرنوشت‌شان رقم زدند.

ترديدي نيست كه حكومت شاه از نخست‌وزير مستقلي مانند مصدق دل خوشي نداشت همچنان كه بدون شك قدرت‌هاي شرق و غرب از سياست موازنه منفي او به‌شدت ناخشنود و صد البته كه انگليس و امريكا در اين ميان از همه ناراضي‌تر بودند. اما بلند‌پروازي‌هاي نيروهاي تحول‌خواه بهانه خوبي به دست قدرت حاكم و سركوب‌گر داد. همان بهانه‌اي كه هسته سخت قدرت دو سال بود در انتظار و آرزويش به سر مي‌برد. سال 1330 بعد از دو سال روي كار بودن دولت مصدق، سقف مطالبات برخي گروه‌ها در پايگاه اجتماعي‌اش افزايش شديدي يافته بود. به تبع همين امر بود كه در 25 مرداد ماه شعارهاي «جمهوري دموكراتيك» در كف خيابان‌ها فرياد كشيده شد. سر دادن اين شعار به مثابه عبور از قانون اساسي بود. همان قانون اساسي كه مصدق در آغاز دولتش قسم خورده بود به آن وفا‌دار باشد و براي همين خردمندانه‌ترين تصميمي كه او مي‌توانست در اين شرايط بحراني بگيرد نيفتادن به اين ورطه و حفظ فاصله خود با كساني بود كه استقرار نظام «جمهوري دموكراتيك» يا «جمهوري خلق دموكراتيك» را خواستار بودند. سر دادن اين شعارها و شكستن مجسمه‌هاي پهلوي اول و دوم، حمله توده‌اي‌ها به ساختمان‌هاي شهرداري و اشغال آنها در برخي شهرها و برافراشتن پرچم‌هاي سرخ، شمشيري بود كه از رو بسته شد و وقتي كار به اينجا كشيده شود، مشخص است كه برنده آن، طرفي خواهد بود كه از قدرت، ثروت، امكانات و نيروي سركوبگر بيشتري برخوردار است.

در طول دو سال دولت مصدق تصور نيروهايي كه حامي او بودند بر اين بود كه مي‌توانند در چارچوب همان قانون اساسي مشروطه اصلاحات مورد نظرشان را محقق كنند. اما وقتي به هر دليل به اين نتيجه رسيدند كه بايد از اصل نظام سياسي و قانون اساسي آن عبور كنند و متوهمانه اين قدرت را در خود ديدند كه دست به چنين كاري بزنند نه تنها به پيروزي بزرگي كه سودايش را در سر داشتند، نرسيدند بلكه آنچه را هم به هزار زحمت به دست آورده بودند به راحتي از كف دادند. برافتادن دولت ملي و روي كار آمدن كابينه‌اي كودتايي كمترين پيامد واقعه 28 مرداد بود چراكه تاثير واقعي و البته بزرگ‌تر و عميق‌تر آن را بايد در سرخوردگي نيروهاي ملي و تحول‌خواه در طول دهه بعد از آن جست‌وجو كرد. مضاف بر اينكه انشقاق و تكه تكه شدن نيروهايي كه خواهان اصلاحات بودند هم تا سال‌ها گريبانگير هر نوع حركت اصلاحي بود كه سود آن طبعا به حساب دربار و قدرت‌هاي خارجي كه از روي كارآمدن دولت كودتا حمايت كرده بودند، واريز مي‌شد. 28 مرداد سبب شد نسل جواني از فعالان سياسي آرمان‌هاي خود را، به واسطه كودتايي كه قابل پيشگيري و با حداقل تلاش به پيروزي رسيده بود، بر باد رفته مي‌ديدند. احزاب سياسي كه بسياري از اين فعالان از آنها انتظار داشتند به سازمان‌دهي مقاومت و رهبري جنبش ضد كودتايي بپردازند ثابت كردند كه قادر به سازگاري با محيط سياسي تازه نيستند. با اين همه اين شكست بزرگ به هيچ راه‌حلي براي مسائل سياسي و اجتماعي ايران منتهي نشد. در نتيجه در پايان دهه 30، ناآرامي و آشوب اجتماعي به كشور بازگشت.

وقتي گروه‌هايي بدون برنامه و استراتژي مشخصي رفتارهايي در راستاي عبور از قانون اساسي را در دستور كار خود قرار دادند و «جمهوري دموكراتيك» را فرياد زدند توده‌اي‌ها هم از راه رسيدند و شعار «جمهوري خلق دموكراتيك» سر دادند. يعني دو‌دستگي و چند‌دستگي نه براي رسيدن به پيروزي بزرگ بلكه براي رقم زدن يكي از بزرگ‌ترين شكست‌هاي نيروهاي ملي در مواجهه با حاكميتي كه مدت‌ها بود مترصد فرصتي براي قلع و قمع هرآنچه قدرت مطلقش را محدود مي‌كرد. در صورتي كه اگر از اين انشقاق و چند‌دستگي جلوگيري مي‌شد و نيروهاي ملي مي‌توانستند اجماع خود را حفظ كنند طبق جدي‌ترين تحليل‌هاي تاريخ پژوهان ايران معاصر، جلوگيري از كودتا كاملا امري امكان‌پذير و شدني بود. اما وقتي كار به جايي رسيد كه نه فقط در بين گروه‌هاي مختلف و متعدد بلكه حتي در بين رهبران يك حزب (حزب توده) هم بر سر حمايت يا عدم حمايت از دولت مصدق اختلافات بالا گرفت، معلوم است كه بهترين فرصت براي قدرتي كه هم دولت مصدق و هم فعاليت هر حزب و گروه سياسي را خاري در چشم خود مي‌بيند، مهيا شده است.

چرا حزب توده پشت مصدق را خالي كرد؟

هرچند تفاوت اهداف سياسي مصدق با حزب توده و استقرار «جمهوري خلق دموكراتيك» از زمين تا آسمان بود اما به نخست‌وزيري رسيدن او بي‌ترديد موجب بيشتر شدن آزادي عمل اين حزب شد. زيرا نخست‌وزير جديد به روند گسترش فضاي باز سياسي شتاب بخشيد. او گرچه حكم ممنوعيت فعاليت و غيرقانوني بودن حزب توده را كه در سال 1327 و بعد از ترور محمدرضا شاه وضع شده بود ملغي نساخت اما بر اين باور بود كه سختگيري‌هاي نيروي انتظامي، آزادي‌هاي مدني و قانون اساسي را نقض مي‌كند. مصدق مي‌گفت كه سلطنت طلبان، اصلاحگران اجتماعي را «كمونيست» ناميده تا آنها را بدنام كنند همچنان كه قاجارها مخالفان خود را «بابي‌هاي ملحد» مي‌ناميدند و آشكارا اعلام كرد: «اين حزب جزيي از ملت ايران است. »

همزمان با كاهش سختگيري‌هاي دولت، حزب توده و هواداران آن فعاليت‌هاي جديد را براي انتشار روزنامه‌ها و ايجاد سازمان‌هاي اداري نشريات منظم آغاز كردند. بنابراين يك روزنامه با عنوان «به سوي آينده» به سردبيري تمدن (يكي از اعضاي هيات مشورتي) منتشر شد كه روزنامه رسمي حزب بود. علاوه بر اين، مصدق سه تن از هواداران حزب توده را وارد كابينه خود كرد.

از طرف ديگر تشكيلات، انجمن‌ها و جمعيت‌هاي مختلف در حزب توده به واسطه روي كار آمدن دولت مصدق و آزادي‌هاي سياسي نسبي ناشي از آن دوباره احيا شدند تا جايي كه اگرچه اين حزب به لحاظ قانوني همچنان فعاليتش ممنوع بود اما به گفته آبراهاميان توانست دوباره به صورت يك نيروي سياسي عمده، خود جايگاه خود را بيابد. همين نيرومندتر شدن حزب در فاصله سال‌هاي 30 تا 32 باد نخوت و غرور را آنچنان در دماغ رهبرانش انداخت كه خود را بر سر دو راهي حمايت يا عدم حمايت از مصدق ديدند. يعني براي حمايت از دولتي كه عامل احياي اين حزب و از سرگيري فعاليت‌هايش شده بود دچار ترديد شدند!

اين مساله‌اي بود كه سال‌ها بعد حتي توسط رهبران حزب توده كه البته روشي ميانه‌روتر را پيشه كرده بودند مطرح شد و از جناح تندروي اين حزب به دليل دنبال كردن «سياست‌هاي بسيار چپ گرايانه» انتقاد كردند. چنانچه عبدالصمد كامبخش مي‌نويسد سازمان جوانان حزب توده در زمان مصدق تظاهرات غيرقانوني برگزار كرد، مقالات تحريك‌كننده‌اي منتشر ساخت، به قهرمان بازي‌هاي رمانتيك دست زد و خود را بيش از طبقه كارگر، پيشگام انقلاب سوسياليستي قلمداد كرد. طبق اين تحليل «رهبران بي‌تجربه حزب» با طرح خواسته‌هاي غير مسوولانه مانند ايجاد جمهوري دموكراتيك، مصدق را تضعيف كردند. (عبدالصمد كامبخش، نظري به جنبش كارگري و كمونيستي در ايران)

حتي نورالدين كيانوري از چهره‌هاي تندروي حزب توده نيز بعدها در سميناري درباره بورژوازي ملي گفت كه «ارزيابي نادرست از نقش بورژوازي ملي، گاهگاهي به برخي اشتباهات مي‌انجامد... در سال‌هاي مبارزه براي ملي كردن نفت (1332-1328) حزب توده ما چنين اشتباهات چپ‌گرايانه فرقه‌اي مرتكب شد.»

ايرج اسكندري هم در همين راستا به‌صراحت مي‌گويد: «ما فكر مي‌كرديم كه مصدق براي ملي كردن نفت مبارزه مي‌كند ولي از حمايت امپرياليست‌هاي امريكايي برخوردار است. يعني آنها او را هدايت مي‌كنند. پس به اين نتيجه نادرست شرسيديم كه كمونيست‌ها نبايد از اين جنبش ملي پشتيباني كنند. »

مصدق بهانه توده‌اي‌ها براي عبور از قانون اساسي

چنانچه اشاره شد بر سر هواداري از مصدق در بين رهبران حزب توده اختلافات بالا گرفته بود اما اين نكته نيز قابل توجه است كه گروه‌هايي كه در اين حزب از مصدق حمايت مي‌كردند نيز در واقع به دنبال محقق كردن منويات خود بودند و حمايت از دولت مصدق صرفا براي شان بهانه‌اي بيش‌ نبود. چنانچه اعضاي اين حزب در 25 مرداد به اسم هواداري از مصدق اقدام به پايين كشيدن مجسمه‌هاي شاه كردند و درخواست الغاي سلطنت و استقرار جمهوري خلق دموكراتيك را مطرح كردند. در واقع حزب توده مي‌خواست ماهي خود را از آب گل آلود مرداد 32 بگيرد و اين يعني به‌انحراف كشيدن اصل قضيه و عوض كردن زمين بازي. اما مصدق كه مي‌خواست شرايط را كنترل كند از حزب توده خواست نيروهايش را از خيابان‌ها جمع كند و اين همان مستمسكي است كه توده‌اي‌ها در نقد مصدق مي‌گويند كه اگر گذاشته بود نيروهاي ما در خيابان بمانند جلوي كودتا را مي‌گرفتيم. حال آنكه مساله مصدق با شاه مشخص بود و فكر مي‌كرد مي‌تواند آن را در چارچوب قانون اساسي مشروطه كه شاه دست كم در مقام حرف، خود را به آن پايبند مي‌دانست حل كند. براي همين از توده‌اي‌ها خواست كه خيابان را ترك كنند. چنانچه آبراهاميان مي‌نويسد: «پس از ورود ارتش به خيابان‌ها، رهبران حزب توده تلفني به مصدق اطلاع دادند كه هواداران ارتش حزب توده مداركي در دست دارند كه نشان مي‌دهد افسران سلطنت‌طلب مي‌خواهند با سوءاستفاده از دستور نخست‌وزير مبني بر بازگرداندن نظم و قانون، جبهه ملي را سرنگون سازند. آنها همچنين از مصدق خواستند تا يك ائتلاف گسترده تشكيل دهد و از طريق پيام راديويي مردم را به مقاومت مسلحانه در برابر اين كودتاي قريب الوقوع فراخواند. اما مصدق پاسخ داد كه چنين كاري به خون‌ريزي گسترده‌اي خواهد انجاميد. »

به همين دليل مصدق از حزب توده خواست تا نيروهايش خيابان را ترك كنند اما در آن زمان ديگر كار از كار گذشته بود و حكومت بهانه‌اي را كه مدت‌ها بود به دنبالش مي‌گشت براي سركوب گسترده به دست آورده بود.

محمدعلي موحد در دومين جلد «خواب‌آشفته نفت» فعاليت‌هاي حزب توده و موضع مصدق نسبت به آنها را در روزهاي منجر به 28 مرداد چنين روايت مي‌كند؛ «حزب توده در آن دو روز گذشته تبليغات خود را بر ضد سلطنت شدت بخشيده بود. كميته مركزي آن حزب در بيانيه‌اي كه روز 27 مرداد انتشار داد، خواستار شد كه بي‌درنگ «بر افكندن سلطنت و برقراري رژيم جمهوري به رفراندوم گذاشته شود. » دكتر مصدق طبعا نمي‌خواست با حزب توده هم آواز شود. از سوي ديگر او قسم خورده بود كه شخصا در مقام تغيير رژيم بر نيايد و اگر روزي جمهوري در ايران اعلام شد وي از قبول سمت رياست‌جمهوري خودداري كند. »

موضع مصدق در مورد شعار جمهوري دموكراتيك

درست به همين دليل بود كه مصدق از هرگونه همراهي با شعار «جمهوري دموكراتيك» خودداري ورزيد و هيچگاه از اين موضع خود پشيمان نشد. بلكه به عكس مدت‌ها بعد دليل مخالفت خود را با طرح شعار جمهوري دموكراتيك اين‌گونه اعلام كرد: «همه مي‌دانند كه عصر روز 27 مرداد ماه دستور اكيد دادم هركس حرف از جمهوري بزند او را تعقيب كنند و نظر اين بود كه از پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاهي {شاه مخلوع} درخواست شود هرقدر زودتر به ايران مراجعت فرمايند. چنانچه ممكن نباشد شوراي سلطنتي را تعيين فرمايند كه كارها متوقف نشود و جريان طبيعي خود را طي نمايد و هرگاه با اين دو پيشنهاد موافقت نمي‌شد چون حق تعيين شوراي سلطنتي با اعليحضرت بود و هيچ مرجعي غير از خود ملت نمي‌توانست به اين كار مبادرت كند شوراي سلطنتي از طريق رفراندوم تعيين گردد. » و سپس صراحتا مي‌افزايد: «من نه فقط با جمهوري دموكراتيك بلكه با هر رقم ديگر آن هم موافق نبودم.»

آري حزب توده مي‌خواست اهداف غايي و مطالبات حداكثري‌اش را محقق كند اما دريغ از اينكه با اين كار جاده قلع و قمع خود را هموار كرد و در نتيجه آن، هم دولت ملي مصدق سقوط كرد و هم حزب توده از هستي ساقط شد. البته از مهم‌ترين نقاطي كه در كارنامه حزب توده به چشم مي‌خورد دغدغه‌هاي غيرملي اين حزب و گوش به فرمان قدرتي بيرون از مرزهاي ايران بود كه پرداختن به اين مهم مجال ديگري مي‌طلبد.

اما آنچه حايزاهميت است اينكه سقوط دولت مصدق در مرداد 32 شكست تمامي نيروهايي بود كه در آن مقطع اپوزيسيون حكومت بودند. توده اي‌ها كه به بركت دولت مصدق مجال آن را يافته بودند تا دوباره به عنوان نيرويي موثر به صحنه سياسي كشور باز‌گردند و آنقدر قدرتمند شده بودند كه خود را مستغني از حمايت مصدق مي‌ديدند و براي همين عبور از دولت او به بحثي جدي در ميان رهبران اين حزب تبديل شده بود با برافتادن دولت مصدق دوباره به نيرويي شكست خورده و بلااثر تبديل شدند. به‌طوري كه اين حزب در خلال ناآرامي‌هاي سياسي سال‌هاي 39 تا 42 هيچ حضور سازمان يافته‌اي در داخل كشور نداشت و حتي برخي هسته‌هاي ماركسيستي كه سابقا با حزب توده همراه بودند، در تحولات بعدي نيز تا حدي حضور داشتند اما از حزب توده سابق، سايه‌اي بيش نمانده بود. اين حزب كه در دهه پيشين فشار سنگين سركوب شاه را متحمل شده بود اكنون توان مشاركتي قابل‌توجهي را از دست داده بود و تنها مي‌توانست ژست تهديد را به خود بگيرد و اين عاقبت حزب و نيرويي سياسي بود كه با بلند پروازي‌هاي خود و در سوداي رسيدن به يك پيروزي بزرگ و در افكندن طرحي نو، آنچه را در طول چندين سال به دست آورده بود يك شبه از دست داد.

منابع:

1ـ ايران بين دو انقلاب، يرواند آبراهاميان

2ـ خواب آشفته نفت، محمدعلي موحد

3ـ شورشيان آرمان‌خواه، مازيار بهروز

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون