28 مرداد به روايت يرواند آبراهاميان
ريشههاي كودتا
محمد ذاكري
بحران نفتي بين ايران و انگليس از كجا نشات گرفته است؟ فضاي سياسي و آرايش احزاب و فعالان سياسي در سالهاي منتهي به 1332 در ايران چگونه بوده است؟ مصدق كه بود و چگونه به قدرت رسيد؟ ايران و انگليس در دعواي نفتي چه اهدافي را دنبال ميكردند و مذاكرات فيمابين چگونه پيش رفت؟ زمينههاي شكلگيري، عوامل سياسي، اجتماعي و اقتصادي موثر و تبعات كودتاي مرداد 32چه بود؟ و...
اينها مهمترين پرسشهايي است كه يرواند آبراهاميان، تاريخنگار برجسته ايراني مقيم امريكا در آخرين اثر خود به نام «كودتا» قصد پاسخگويي به آن را دارد. آبراهاميان در سال 1319 در تهران متولد شد و 10 سال بعد به انگلستان مهاجرت كرد. تحصيلات كارشناسي و ارشد خود را در دانشگاه آكسفورد و دوره دكتري را در دانشگاه كلمبيا بهاتمام رساند و اكنون در كالج باروك دانشگاه نيويورك به تدريس تاريخ جهان و خاورميانه مشغول است. آبراهاميان كتاب كودتا را با گاهشماري تحولات منجر به كودتا و معرفي شخصيتهاي اصلي ايراني دخيل در اين ماجرا آغاز ميكند؛ اقدام مثبتي كه البته در ابتداي مطالعه ديد تاريخي و رجالشناسي نسبتا جامعي در باب فضا و تحولات آن روزها در اختيار خواننده ميگذارد. در مدخل كتاب پس از اشارهاي گذرا به خصومت ديرينه ايران و امريكا، كودتاي 1332 را يكي از ريشههاي اصلي اين خصومت برميشمارد و انگيزه خود براي نگارش كتاب و تمايز اين اثر نسبت به آثار مشابه در به چالش كشيدن دو تصور عرفي و رايج عنوان ميكند: اول حسن نيت انگليسيها و ميانجيگري درستكارانه امريكاييها در مذاكره كه فقط به دليل «كلهشقي مصدق» كه ناشي از «ساختار روانشناختي شخصي و عقده شهادت شيعي او بوده» نتوانستهاند به تفاهم و سازشي برسند و دوم قراردادن كودتا در چارچوبهاي پارادايم جنگ سرد و تضاد بين شرق و غرب. «برعكس اين كتاب سعي ميكند كودتا را بهطور كامل و قطعي در چارچوب تضاد بين امپرياليسم و ناسيوناليسم، بين جهان اول و سوم، بين شمال و جنوب و... نشان دهد.» (صفحه22). نويسنده سپس به اسناد و مداركي كه در پژوهش خود از آنها بهره برده اشاره ميكند و برخي از اسناد آرشيو شركت بريتيش پتروليوم، آرشيوهاي دفتر سوابق دولتي بريتانيا، مجموعه فروس و خصوصا سند موسوم به ويلبر و نيز پروژههاي تاريخ شفاهي ايران در دانشگاه هاروارد و تاريخ چپ ايران در برلين را در زمره منابع اصلي خود برميشمارد كه دسترسي وي به اين منابع و اسناد نيز جزو نقاط قوت كتاب به شمار ميرود. كتاب كودتا در چهار فصل تدوين شده است. در فصل اول با عنوان ملي كردن نفت پس از ارايه گزارشي پيرامون سابقه و تاريخچه اكتشاف و استخراج نفت و قراردادهاي نفتي در ايران و نيز فعاليتهاي شركت نفت ايران و انگليس، شكايتهاي طرف ايراني از اين شركت و عملكردهايش را كه منجر به بروز سلسله اعتصابهايي در تاسيسات نفتي شد تشريح كرده و بر نقش حزب توده در سازماندهي اين اعتصابات تاكيد ميكند. همچنين به سياست موازنه مثبت و تبعات آن اشاره كرده و سبك سياست پارانويايي يا مبتني بر توهم توطئه را به عنوان يكي از آثار اصلي اين سياست در فرهنگ و ذهنيت ايرانيان برميشمارد و معتقد است قرارداد 1919 و روي كارآمدن رضاشاه و رفتار وي در قبال اين قرارداد اين سوءظن هميشگي را بيشتر تقويت كرد. در ادامه مطالب اين فصل به مصدق و ويژگيهاي شخصي و جايگاه خانوادگي وي پرداخته و ورود و حضور او در عرصه سياست و انديشهها و سياستهاي وي خصوصا سياست معروف موازنه منفي را شرح ميدهد و به معرفي افراد اصلي حلقه وي ميپردازد و در جمعبندي معتقد است: «محفل دروني مصدق را عموما متخصصين جوان تحصيلكرده فرانسه عضو حزب ايران تشكيل ميدادند.» (صفحه81) چگونگي تشكيل جبهه ملي، تشكيل مجلس شانزدهم و گروههاي اصلي موثر در آن، ترور رزمآرا توسط فداييان اسلام و رد قرارداد الحاقي در كميته نفت مجلس و طرح ماده واحده ملي كردن صنعت نفت پايههاي اصلي ملي شدن صنعت نفت در ايران را شكل داد. اعتصاب گسترده نفتي كه ناشي از مسائل مربوط به روابط صنعتي و عدم توجه شركت به حقوق كارگران نيز زمينه مناسبي براي پيشبرد كارزار ملي شدن فراهم كرد. اگرچه نويسنده معتقد است: «با وجود اينكه اعتصاب نفت قدرت و تحرك اساسي و عمدهاي به كارزار ملي كردن نفت بخشيد، تاريخنگاران ايراني و خصوصا آنهايي كه نسبت به مصدق همدلي دارند عموما تمايل داشتهاند بر آن سرپوش بگذارند.» (صفحه104) تقديم و تصويب طرح 9 مادهاي مصدق و نخستوزيري وي مباحث پاياني اين فصل هستند. در فصل دوم با عنوان مذاكرات ايران و انگليس «كنترل» كليدواژه اصلي نويسنده است. وي بر اين باور است كه محور اصلي دعواي ايران و طرف مقابل كنترل بر فرايندهاي اكتشاف، استخراج و فروش نفت است و طرف انگليسي و همكار امريكايياش با وجود آنكه درظاهر مايل به ملي شدن صنعت نفت ايران هستند اما در واقع به هيچوجه حاضر نيستند كنترل اين فرايندها را از دست بدهند، خاصه آنكه نگران تحركات مشابه در ديگر كشورهاي نفتخيز نيز بودند. در اين فصل نويسنده با ارايه نقل قولهايي از مقامات و عناصر امريكايي و انگليسي تلاش ميكند فرضيه اول خود را پيرامون رد نقش ميانجيگرانه و خيرخواهانه امريكا تاييد كند. غربيها براي توجيه عدم توافق با ايران به ويژگيهاي ملي ايرانيها و شخصيت مصدق متوسل ميشدند و او را «فردي كه سروكله زدن با او بسيار دشوار است؛ به شكل مايوسكنندهاي غيرمنطقي است؛ نامتعارف؛ خشكانديش و...» معرفي ميكردند و تلاش رسانهاي گستردهاي را در داخل و خارج از ايران براي تخريب شخصيت مصدق و يارانش كليد زدند. آبراهاميان معتقد است: «پيشداوريهاي فرهنگي و نژادي اين بن بست را به وجود نياورد، بلكه برخورد اقتصادي بين ناسيوناليسم احيا شده و رو به رشد ايران با امپرياليسم كهنه و فرتوت بريتانيا عامل اين بن بست بود.» (صفحه 145) . وي در ادامه به برگزاري دادگاه لاهه و استدلال دفاعي ايران و در پي آن پيروزي ايران در اين دادگاه اشاره كرده و گزارشي از ماموريتهاي هريمن در تيرماه و استوكس در مردادماه اشاره كرده و پايان ماموريت استوكس را مصادف با آغاز انديشه كودتا در ذهن طرفين انگليسي و امريكايي ميداند. حضور تيم حقوقي ايران در شوراي امنيت به سرپرستي شخص دكترمصدق و اقامت كوتاهمدت وي در امريكا و اصلاحات در كابينه پس از بازگشت به ايران و روي كار آمدن چرچيل و ايدن در انگليس همراه با تغيير در مواضع اين كشور، از ديگر مباحثي است كه نويسنده تا شكلگيري مجلس هفدهم آن را دنبال ميكند. مجلس هفدهم با زدوبندها و ائتلافهاي مختلفي براي سرنگوني مصدق همراه است تا جايي كه مصدق مردم را فرا ميخواند تا بين او و شاه، و او وجناح مخالفش در مجلس يكي را انتخاب كنند كه اين حركت شجاعانه قيام ملي سي تير را رقم ميزند. مصدق پيروزي خود را با يك رشته ضربات كوبنده به شاه (گرفتن مسووليت وزارت جنگ و تغيير نام آن به وزارت دفاع، انتصاب سرتيپ رياحي به رياست ستاد ارتش، شفافسازي بودجه دربار، انتصاب اميني به وزارت دربار) دنبال كرد. فصل سوم كتاب گزارش نسبتا جامعي از اجراي كودتا ارايه ميكند. نويسنده آوردههاي انگليسيها به ميدان را شامل كارشناسان خبره، شبكه غيررسمي در بطن نيروهاي مسلح به رهبري اخوي و ارفع، شبكه غيرنظامي برادران رشيديان، جلسات منظم سفارت با سياستمداران برجسته و بانفوذ نظير ارنست پرون،
احمد هومن، سيدضياء و... و جذب سرلشكر زاهدي معرفي كرده و آوردههاي امريكا را سفارت اين كشور و سه مامور مخفي آن (سرهنگ فرزانگان، برادران بوسكو) ميداند. از سوي ديگر فشارهاي اقتصادي اين دو كشور در قالب فشار بر بانك بينالمللي، قطع كمكهاي امريكا به ايران، تحريمهاي بانكي و كشتيراني و نيز فشارهاي داخلي ناشي از اقتصاد رياضتي و تحركات افراد منشعب شده از جبهه ملي عليه مصدق و ياران او با استفاده از تريبون مجلس و روزنامههاي كثيرالانتشار و اختلاف كاشاني و مصدق، عرصه را براي كودتاگران فراهمتر ساخت. در اين فصل نويسنده شواهدي را براي تاييد دومين فرضيه خود در رد چارچوب جنگ سرد براي تفسير اختلافات ايران و غرب ارايه ميكند. نويسنده معتقد است مصدق در اين مرحله با سه اشتباه به وقوع كودتا عليه خود كمك كرد. اول دستور به نيروهاي نظامي براي تخليه مردم از خيابانها پس از ملاقات با هندرسون، دوم انتصاب سرتيپ دفتري به فرمانداري نظامي تهران و سوم دستور به پادگانها براي حضور نظاميان و تانكها در خيابانها براي متفرق كردن مردم. همچنين به مانور گسترده رسانههاي غربي براي وارونه نشان دادن واقعيت كودتا با ارايه نمونههايي اشاره ميكند. در نهايت در فصل پاياني با عنوان ميراث، تبعات كودتا را در ايران و جهان بررسي ميكند. تكرار كودتا توسط امريكا در ديگر نقاط جهان براي سرنگوني دولتهاي دردسرساز و پشتيباني از ديكتاتورهاي نظامي دستراستي و تعويق كل روند ملي كردن نفت در سراسر جهان براي مدت دو دهه از مهمترين تبعات آن در سطح جهان و بياثركردن ملي كردن نفت، درهم شكستن اپوزيسيون سكولار، از بين رفتن مشروعيت سلطنت و تشديد سوءظن توهم آلود مسلط بر سياست ايران.
بهطور كلي به نظر ميرسد آبراهاميان توانسته است اهداف موردنظر خود براي نگارش كتاب را كه در مقدمه عنوان كرده بود تا حد زيادي محقق كند. از مهمترين انتقاداتي كه به اين اثر وارد شده است عدم توجه به نقش مردم در مراحل مختلف و نيز تاكيد بيش از اندازه بر نقش و جايگاه حزب توده بوده است. كمااينكه مترجم كتاب (ناصرزرافشان) نيز در يكي از پانوشتها به اين موضوع اشاره كرده است. ضمن آنكه اين اثر ميتوانست با ابزار مصاحبههاي باز يا نيمه ساختاريافته با عناصر دخيل در اين دوره، غنيتر شود.