پس از مدتها، وعدهها در حال تحقق است
و سرانجام فاز نخست بازسازي تئاتر شهر به پايان خواهد رسيد
پيام رضايي/ حسين نوشآبادي، سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، روز سهشنبه در نشست خبري هفتگي از بهرهبرداري از مرحله اول بازسازي تئاتر شهر خبر داد.
«قرار بود آخرين زمان براي بازسازي بزرگترين تالار هنري كشور، يعني تئاتر شهر تابستان باشد و هرچند برخي موانع اين كار را به تاخير انداخت ولي اميدواريم تا پايان تابستان تمام تالارهاي تئاتر شهر آماده بهرهبرداري شود.»
وي درباره تاخير بيش از حد اين بازسازي نيز اظهارنظر كرد « تعلل پيمانكار و برخي موانع باعث كندي كار شد و هماكنون در حال حل و فصل آن هستيم و اگر پيمانكار بر اساس زمانبندي تعيين شده عمل نكند، بايد خسارت نيز بدهد و حتي ممكن است ضمن خلعيد اين كار را به پيمانكار ديگري بسپاريم.»
اين در حالي است كه تا پيش از اين چندان خبري از فازهاي مختلف بازسازي نبود. به نظر ميرسد منظور نوش آبادي از مرحله نخست سالن سايه و پلاتوهاي تمرين باشد كه پيشتر نيز وضعيت آنها اعلام شده بود. اما روابط عمومي مجموعه تئاتر شهر ميگويد كه سالن سايه بدون صندليهاي خود سالن و با صندليهاي پرتابل ميزبان نمايشها خواهد شد. جعفري همچنين در خصوص وضعيت تجهيزات نيز توضيحاتي ارايه كرد. «تنها كاري كه توانستيم بكنيم اين بود كه تجهيزات سالن قشقايي و چهارسو خريداري شد تا به مشكلي كه در مورد ديگر سالنها وجود داشت، برنخوريم. زيرا پيمانكار به دليل تاخير در ترخيص و رسيدن تجهيزات كار را بيش از حد به تاخير انداخت. » او از دپو كردن تجهيزات در مجموعه تئاتر شهر پيش از بازسازي نيز خبر داد. «بنابراين تصميم گرفتيم اول تجهيزات را دپو كنيم و بعد بازسازي را شروع كنيم.»
ظاهرا ماجراي ساده يك بازسازي قرار نيست به اين زوديها به پايان برسد. بناي باشكوه فرهنگي پايتخت حالا در سالن اصلي و چهارسو اثر به صحنه ميبرد و گروههاي اجرايي گاهي در مسير بيرون رفتن يا آمدن از بين گچها، سيم برق و ديگر لوازم بازسازي ميگذرند.
آنچه در مورد آن ترديدي نبايد به خود راه داد اين نكته است كه اين وضع در شأن هنر نيست. و البته در شأن هنرمنداني كه تيغشان در اين اوضاع نميبرد. دست كوتاه اين هنرمندان فعلا به هيچ جا نميرسد و فقط نظارهگر اين هستند كه به خانه محبوبشان راهي ندارند. وقتي وزير، معاون وزير، مديركل مركز هنرهاي نمايشي و مديريت تئاتر شهر وارد داستان ميشوند اما راه به جايي نميبرد آدم به اين فكر ميافتد كه گره را كجا بايد باز كرد؟ به هر رو آنچه از دست ميرود زمان است. زماني كه تنها به معناي چرخش عقربههاي ساعت نيست بلكه زماني پربار و غني از هنر است كه به جاي گذشتن از صحنههاي زنده و پويا حالا به شكلي كند از صحنههاي
سوت و كور و غبار گرفته ميگذرد. كاش كاري كند. هر كسي كه ميتواند.