كمر نازك مهريه و اين همه بار
توران ولي مراد٭
گفتهاند «بيمه زن خانهدار» را از مهريه بدهيم. معاونت امور زنان و خانواده رياست جمهوري از پيشنهاد جايگزيني بيمه زنان خانهدار به جاي بخشي از مهريه به قوه قضاييه خبر داد. چند نكته موردنظر است: بيشتر از 10 سال است كه به زن خانهدار وعده دادهاند بيمهاش خواهند كرد. از همان ابتدا گفتند كه ماهيانه مختصري هم خود زن براي بيمهاش بدهد كه طبيعتا از همان خرج و مخارج خانه ميشد و مابقي را دولت بدهد تا زنان خانهدار بيمه شوند و حقوق بازنشستگي دريافت كنند. آن هم 30 سال بعد كه طبق همان اصل مهريه كه «كي داده و كي گرفته» و طبق همين وعدهها به زنان خانهدار عاقبتش معلوم نباشد. معلوم نباشد كه 30 سال ديگر با توضيحاتي ديگر و قانوني ديگر چه بشود. يك زن كه ديگر هم مهريهاش را داده و هم جوانياش را و قوت و قدرت دويدن از اين اداره به آن اداره را ندارد آخرش معلوم نشود كه چه به چه است و كه به كه. اينبار را در واقع ميخواهند گردن خود زن خانهدار بيندازند. از خودش بگيرند تا 30 سال بعد ماهيانه به او برگردانند. آيا اگر زن خانهدار خودش مهريهاش را بگيرد و با آن ،سرمايهگذاري كند، يا حداقل آن را در بانك بگذارد و سودش را بگيرد بعد از 30 سال سرمايهاش آن قدر نخواهد شد كه با آن اموراتش را بگذراند، با توجه به اينكه اختيار مالش هم دست خودش خواهد بود. مهريه تنها حق مالي است كه اختيارش دست خود زن است كه اينبار ميخواهند به اين اسم بخش ديگري از آن را از زن بگيرند. يعني پول زن را بگيرند تا اختيار همين را هم نداشته باشد. چرا براي آنچه همه ملت بايد رعايت كنند قانون وضع نميكنند و بارش را ميخواهند به گردن شرط ضمنالعقد بگذارند؟ وقتي شرط ضمنالعقد شد افراد حق دارند بپذيرند يا نپذيرند و از طرف ديگر براي موارد خاصي است كه دو شخص و دو خانواده قرار ميگذارند كه آنگونه بشود نه موضوعاتي ملي كه همه بايد به آن عمل كنند. وقتي حقوق انساني زن به شرط ضمنالعقد بكشد به اين معني است كه مرد در رعايت آنها حق انتخاب دارد. به اضافه اينكه وقتي دختران به پاي حقوق انساني خود مطالبه شروط ضمن العقد كنند و از طرف ديگر مردان در رعايت اين حقوق آموزش لازم را نديده باشند، برايشان فرهنگسازي نشده باشد و قانون هم آنها را موظف نكرده باشد تصور خواهند كرد كه اين پذيرفتن لطفي است كه در حق زن ميكنند و همين تصور بر نگرش و عملكرد آنها تاثيرخواهد گذاشت. در همه سالهاي گذشته و ايضا در همين دوره اگر موضوعات مربوط به زنان و خانواده، همهجانبه نگر و كارشناسانه، با هدف توانمندسازي و رفع مشكلات زنان و خانواده، انجام ميشد و خود را گرفتار حذفهاي سياسي كه ريشه در اغراض و اهداف سياسي دارد، نميكرد قطعا به شرايط امروز گرفتار نميشد. مسوولان امور زنان بايد بياموزند و بايد بپذيرند كه براي دستيابي به اهداف رفع مشكلات زنان موظفند كه از درافتادن به سياسيبازي پرهيز كنند كه زمين بازي سياسي مردان است كه آنها را به اين جا كشانده. بايد متوجه باشند كه مسائل زنان و خانواده را موضوعي غيرسياسي و در راستاي خدمت به زنان ببينند تا بتوانند در جمع شدن با يكديگر به قدرت تبديل شوند. در غير اين صورت همچنان نمايشهاي سياسي است كه به نام زنان و توسط خود زنان انجام ميشود و بهرهاش همچنان در خدمت سيستم پدرسالاري است كه انحصارطلبانه همه اهرمها و ابزارهاي قدرت را مردانه ميبيند.
٭ مدير و سردبير شبكه ايران زنان