اشكها و لبخندهاي آقاي نويسنده
همه دغدغهام ادبيات است
حسن همايون / ابوتراب خسروي، نويسنده، به تازگي از سفر تهران به شيراز برگشته است؛ در اين سفر از وي در هفتمين دوره جايزه جلالآلاحمد تجليل شده و رمان «ملكان عذاب» وي به عنوان برگزيده معرفي شد. در حالي در دولت تدبير و اميد به ديدي بازتر نسبت به دورههاي قبل رقابت آلاحمد رمان «ملكان عذاب» به عنوان برگزيده معرفي ميشود، كه همين اثر در دولت محمود احمدينژاد سالها معطل صدور مجوز نشر بود. آقاي نويسنده اين روزها از طرفي سوگوار درگذشت مادرش است و در اين باره ميگويد «دو هفته پيش مادرم درگذشت، هنوز از سوگ او بيرون نيامدهام، هرچند ميگويند خاك سرد است. مرگ يك حقيقت است و اين را بايد پذيرفت اما در مرگ دوستان و بستگان آدم رنج ميبرد و گريزي هم از مرگ نيست. » ابوتراب خسروي يكي از نويسندههاي خلاق سه دهه اخير است و آثار متعددي از جمله رمانهاي مهم «رود راوي» و «اسفار كاتبان» را خلق كرده و اين روزها هم به خلق رماني ديگر دلگرم است. از وي درباره دغدغههايش ميپرسم، او ميگويد «مقدر ما ادبيات و داستان است و در همه حال به ادبيات و خلق رماني ديگر فكر ميكنم و در عين زيستن در عالم واقع و ديدن فيلم و پيشبردن كارهاي روزمره در جهاني ديگر كه زيست خلاقانه است به سر ميبرم. » ابوتراب خسروي ديدگاهايش درباره رماننويسي را در كتابي مكتوب كرده و منتشر شده است و وقتي از ادبيات هم حرف ميزند، به جاي پرداختن به حاشيهها از متن ميگويد. در اين گپ و گفت كوتاه هم توضيح ميدهد «اين روزها به نوعي از هر طرف ميروم به داستان تازهام باز ميگردم و به ادبيات فكر ميكنم زيرا نويسنده براي خلق و پرداخت خلاقانه شخصيتهاي داستانهايش بايد به نوعي با آنها زندگي كند، تا از رهگذر شناخت دقيق شخصيتها بتواند به آنها عينيت بخشد. داستاننويس پا به پاي شخصيتهاي داستان پيش ميرود، با آنها مدتها سر ميكند، در عينحالي كه از واقعيتها هم الهام ميگيرد در نهايت براي سر و شكل دادن به شخصيتها و داستان، در آن واقعيتها دست ميبرد. از اينرو ميتوانم بگويم عمده مشغلهام شخصيتهاي داستانهايم است» اين داستاننويس با خلق شخصيت تاثيرگذار «اقليما» در رمان «اسفار كاتبان» توانايي خويش را در خلق شخصيتهاي به يادماندني به مخاطبان ادبيات ثابت كرده است و با بهرهگيري از نثرهاي متنوع در داستانهايش بر دانش گستردهاش از زبان فارسي صحه ميگذارد اما تاكيد ميكند كه داستان نه يكي از اين عناصر بلكه اجراي خلاقانه همه اينها در فرمي جذاب است. او از سالها پيش به موضوع آخرين رمانش كه در دست نوشتن دارد فكر ميكند و در اين باره توضيح ميدهد كه «من از سالها پيش در ذهن به داستاني فكر ميكردم، هر بار هم به نوعي در اين باره خيالپردازي ميكردم اما فرم مناسب اين روايت را پيدا نميكردم تا اين اواخر كه به فرم اثر دست يافتم بايد كار نوشتنش را دنبال كنم. ميدانيد كه تا داستان فرمي نداشته باشد نميتوان به نوشتن آن دست برد و يك روايت تا وقتي كه فرم ندارد فقط خيال است.» ميپرسم كه آيا شخصيت اصلي داستان شما در مقطع تاريخي خاصي قرار دارد؟ و ماجرا از چه قرار است؟ ميخندد و ميگويد «اگر نويسندهيي از داستان و شخصيتهاي داستانش شفاهي براي ديگران بگويد، ديگر از آن داستان خالي ميشود و شوقي براي نوشتنش نميماند، براي همين من داستان را شفاهي براي ديگران تعريف نميكنم.»