اهداف انقلاب از نگاه بنيانگذار (۸) مقابله با ريشه فساد و استبداد
احمد مازني
در بحث مربوط به اهداف انقلاب از نگاه بنيانگذار، يكي از مسائل قابل توجه، روش مبارزه با فساد و استبداد بود، چراكه در بين مبارزين روش مبارزه بسيار مهم و از مباحث جدي تاريخ مبارزات مردم ايران است. يكي از روشها كه برخي شخصيتها و احزاب سياسي دنبال ميكردند، عبارت بود از: مبارزه در چارچوب قانون اساسي مشروطه و در نتيجه حفظ سلطنت با رعايت حدود مسووليت و اختيارات پادشاه. اما امام خميني(ره) پس از دورهاي نصيحت و خيرخواهي براي شاه جهتگيري مبارزه را متوجه شخص شاه كرد، چراكه او را مسوول همه مسائل كشور ميدانست.
فارغ از اينكه محمدرضا پهلوي دست نشانده بيگانگان بود، در عمل نيز قانون اساسي را زير پا گذاشته و «سلطنت مشروطه» را به «سلطنت مطلقه» برگردانده بود. در اين ميان گفته ميشد كه شاه از فساد حاكم بر دربار و ردههاي مختلف نظام بياطلاع است! اما امام خميني(ره) اين نظر را كه از آن به «جهل شخص اول» تعبير شده است را قبول نداشت و آن را حيلهاي براي فرار از پاسخگويي و رهايي از خشم ملت ميدانست.
«بعضي گفتهاند كه اعليحضرت بياطلاع بودهاند از اين مسائل! و هر چه ظلم شده، ديگران كردهاند. همه افراد ايران اطلاع دارند الا شاه؟! شاه توي مردم نبوده؟ ايشان كه در فرمايشات خودشان هميشه ميگويند كه همه كارها به دست من انجام ميگيرد. ديگران هم همينطور ميگويند كه هر چه عمل ميشود به دست شاه است. در قضيه فيضيه كه ريختند، به هر كس مراجعه ميشد؛ ميگفت اعليحضرت فرموده. راست هم ميگفتند. كساني ديگر نميتوانستند انجام بدهند بدون اطلاع شاه، «تمام نظام» ايران در تحت رهبري ايشان است، در نظام، حكم قتل يك كسي را يا حكم غارت يك جايي را رييس شهرباني بدهد يا يك ارتشبد، هيچ كدام نميتوانند... يك شاهي كه همه ميدانند كه همه كارها دست خود اين است همه ديكتاتوريها را اين دارد ميكند، آن وقت كسي بگويد، گناهي گردن ايشان نيست ايشان اطلاع از اين مسائل نداشتند!» (صحيفه امام ج۴ ص۴۸۵)
بنابراين از زماني كه براي امام مسلم شد كه شاه ارادهاي براي اصلاح ندارد و هر روز بر دامنه اختيارات خود ميافزايد و در مقابل، خود را پاسخگو نميداند و از زير بار مسووليت شانه خالي ميكند، هدف مبارزه را نفي سلطنت مطلقه فردي و بهطور كلي ريشهكني نظام پادشاهي دانستند و اين هدف را تا پايان جنبش انقلابي مردم ايران ادامه دادند و مردم نيز ريشه گرفتاريها را در حكومت مطلقه فردي دانسته و تغييرات روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب را نميپذيرفتند. در فاصله كوتاه چند ماهه منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي شاه به يكسري رفرمهايي دست زده بود، از جمله چند بار نخست وزير را تغيير داد؛ از شريف امامي تا بختيار و حتي زنداني كردن هويدا و چند تن از مقامات ارشد نظام سلطنتي، امام و مردم را قانع نكرد كه شاه قصد اصلاحات واقعي دارد و اين اقدامات را مصداق الغريق يتشبث بكل حشيش دانسته و در مقابل تغييرات پي در پي نخستوزيران شعار ميدادند: «ما ميگيم شاه نميخوايم، نخستوزير عوض ميشه- ما ميگيم خر نميخوايم پالان خر عوض ميشه» و در مورد شاپور بختيار به اين شعار اضافه كرده بودند كه «نه شاه ميخوايم نه شاپور، لعنت به هر چه مزدور». امام(ره) نشان دادند رژيم و شخص شاه به خاطر مفاسد سياسي ذاتي قابل اصلاح نيست و تنها راه نجات كشور سرنگوني رژيم و نفي قدرت مطلقه فردي است. قدرتي كه به يك بيماري ساختاري تبديل شده بود. امام(ره) شعارهاي شاه را در مورد اصلاحات و باز كردن فضاي سياسي غيرمعقول دانسته و به اين نتيجه رسيده بودند كه اصول دموكراسي و آزادي در تضاد بنيادي با رژيم و شخص شاه هستند و خلاصه اينكه نفي سلطنت و قدرت مطلقه فردي از اصول بنيادين سنت بنيانگذار است كه هيچگاه نبايد فراموش شود.