يك خبر، سه چهره/ پررنگي شايعهها در عصر اطلاعات و ارتباطات
در روزهاي اخير از زلزله تهران تا مرگ يك بازيگر جوان، شايعهها در اطراف ما بودند. يكشب همه ميگفتند كه در تهران زلزله ميآيد، شبي ديگر براي مرگ ناصر ملكمطيعي سوگواري ميكردند و وقتي خبرها تكذيب شد، تن به رد خبر مرگ بازيگري جوان دادند. به اين شايعهها نگاهي انداختيم و از علياكبر قاضيزاده روزنامهنگار، حسن اردستاني استاد ارتباطات و ابوالحسن داوودي كارگرداني كه فيلمي با داستاني درباره دنياي مجازي ساخته، پرسيديم اين شايعهها از كجا ميآيند و چه نشانههايي دارند.
شايعه، عطش مردم است
علياكبر قاضيزاده
شايعه، جانشين خبر است؛ در غيبت خبرهاي درست و موثق. مردم يا از اين شايعهها سود ميبرند يا لذت ميبرند يا اصلا به آن عادت كردهاند كه در پراكنده شدن آن كمك ميكنند. مردم تشنه اطلاعات هستند و وقتي منابع خبري درست يا از نظر خود قابل اعتماد نداشته باشند، هر حرف و هر خبري را كه از منابعي به نظر خود درست بيايد، ميپذيرند و قبول ميكنند. همين ميشود كه در جاي خالي رسانههاي قابل اعتماد، هر حرف و هر خبري به خواست آنهايي كه توانستهاند اعتمادي حداكثري جلب كنند، تبديل به سوژه مردم ميشود و نسبت به آن واكنش نشان ميدهند. اين اتفاق، اتفاق تازهاي هم نيست. نميتوانيم آن را به گسترش شبكههاي اطلاعرساني اينترنتي محدود كنيم و بگوييم در عصر امروز كه دسترسيها وسيعتر شده و ارتباطها گستردهتر، مردم هر حرف و هر اتفاقي را باور ميكنند. در گذشته دور با تلفن خبرها و شايعهها را دست به دست ميكردند و كمي دورتر در بقالي و كوچه و محله خود. اصل مهم اين است كه مردم در نبود رسانه، خود رسانه ميشوند و چون اساس رسانه را نميدانند و به شكل حرفهاي آن را نياموختهاند، روزي به خبرهاي درست واكنش نشان ميدهند و روز ديگر هم به نادرستها. مشكل اصلي از بسته بودن دريچههاي اطلاعاتي ميآيد و از نگاه مديراني كه رسانه را خطرناك ميبينند و ميخواهند تمام دريچههاي رسانهاي را ببندند. وقتي رسانه ضعيف ميشود و نميتواند رسالت اصلي خود را انجام دهد، ديگر نميتوان از مخاطب انتظار شناسايي اخبار درست و نادرست را داشت و اتفاقهاي ناخوشايند زيادي رخ ميدهد؛ اتفاقهايي مثل شايعه وقوع زلزله، مرگ بازيگري كه در بيمارستان بستري است، صحت مرگ بازيگري جوان و... وقتي زمينهاي عيني براي مقولهاي غيرواقعي وجود داشته باشد، ديدن چنين اتفاقهايي عجيب نيست. زمينه كافي نه ربطي به شهرت آدمها دارد و نه گستردگي ارتباطات، زمينه عيني، همان خواست مردم براي دانستن است كه مهار شده و خود را به اين طريق نشان ميدهد. تا زماني كه اين زمينه از بين نرود و عطش مردم به شكل درست و با قواعد رسانهاي سيراب نشود، شايعه در جامعه دست به دست ميشود و ميتواند يك اتفاق غيرواقعي را واقعي و درست نشان دهد.
شايعه، از كمبود رسانه ميآيد
حسن اردستاني
«ابهام ضربدر اهميت»؛ اين فرمول مشخص شايعهسازي است. هر موضوعي كه در آن عامل اهميت و ابهام وجود داشته باشد، خود به خود شايعهساز ميشود. اما اگر در موضوعي هر كدام از اين دو عامل صفر باشند، شايعه شكل نميگيرد، مثلا اگر در يك موضوع عامل اهميت پررنگ باشد و عامل ابهام صفر باشد- يا برعكس، احتمال شكلگيري شايعه هم صفر ميشود. از طرفي ديگر منابع رسمي خبري ما وارد حوزههاي اجتماعي و مردمي نميشوند و فقط خبرهاي رسمي و حاكميتي را پوشش ميدهند، به اين دليل مردم ناگزير هستند اين قبيل اخبار را از طريق شبكههاي اجتماعي و منابع غير رسمي دنبال كنند. در همين حال دور از انتظار نيست كه شبكههاي اجتماعي فاقد تخصص و ساختار رسانهاي سالمي نيستند و مشكلساز شوند. بنابراين در شكلگيري و انتشار شايعه در شبكههاي اجتماعي ضعف اول بر گردن رسانههاي رسمي است كه از نياز مخاطب غافل هستند و متوجه نيستند مردم در هزاره سوم مصرفكننده چه نوع اطلاعاتي هستند؛ مردمي كه خودشان تعيين ميكنند چه نوع اطلاعاتي به آنها داده شود و چه نوع اطلاعاتي داده نشود. در حالي كه در رسانههايي كه پيش از اين داشتيم اگر شايعهاي مطرح ميشد مردم كمتر و ديرتر آن را باور ميكردند. اگر امروز مردم شايعههايي را كه در شبكههاي اجتماعي منتشر ميشود راحتتر ميپذيرند به اين دليل است كه افراد رسانههاي اجتماعي را رسانهاي شخصي ميدانند و فكر ميكنند چون اين رسانهها بدون هيچ محدوديت و سانسوري فكر و دغدغه افراد را منعكس ميكنند، پس براي اجتماع است. افراد تا جايي وابسته به شبكههاي اجتماعي هستند و به ميزان وابستگي مردم به شبكههاي اجتماعي تاثيرپذيري و باورپذير افراد هم تحريك پذيرتر است. مثلا وقتي شايعهاي در اين فضا منتشر ميشود افراد سريعتر آن را ميپذيرند. شبكههاي اجتماعي به دو دسته تقسيم ميشود، شبكههايي مثل اينستاگرام، توييتر و فيسبوك كه افراد در آن داراي صفحه با ماهيت مشخص هستند و شبكههاي اجتماعي مثل تلگرام و وايبر كه بدون هيچ صفحه و ماهيت مشخصي يك انتقالدهنده پيام و اطلاعات است. درگروه دوم افراد هر نوع اطلاعاتي را بدون هيچ محدوديتي ميتوانند منتقل كنند، به همين دليل ميزان خطر و تاثيرات منفي اين شبكهها بيشتر از گروه اول است. افراد در صفحات شخصيشان كمتر ميتوانند اطلاعات نادرست و شايعهها را پست كنند درحالي كه در وايبر و تلگرام بده بستان اين نوع اطلاعات آسانتر انجام ميشود. اين درحالياست كه متاسفانه مسوولان وايبر و تلگرام را با تاثير مخربي كه دارد آزاد گذاشتهاند و فيسبوك و توييتر را فيلتر كردهاند كه به نظر تصميم اشتباهي ميآيد.
شايعه يك نياز است
ابوالحسن داوودي
شرايطي كه در شبكههاي اجتماعي ما از گذشته تا به امروز وجود داشته نشان داده، مسير جريان آزاد اطلاعات و ارتباطات در ايران با موانع زيادي روبهرو بوده؛ موانعي كه نهتنها اين حوزه را سامان نداده كه به بروز بعضي مشكلات رفتاري دامن زده كه شايد اگر ا محدوديتها برطرف ميشد، اين مشكلات هم بروز نميكرد. هميشه وقتي رسانهها در انتقال اخبار با محدوديت و موانع روبهرو ميشوند، فضا براي شكلگيري و انتشار شايعه بازتر ميشود. شايعهسازي زماني در شبكههاي اجتماعي قدرتمند عمل ميكند كه اخبار صحيح و حقيقي كمتر امكان بروز داشته باشد.
در سالهاي جديد اتفاقات و تحولاتي در عرصه ارتباطات و گسترش تكنولوژيهاي ارتباطي به وجود آمده؛ تحولاتي كه باعث شده امكاناتي در اختيار اكثريت مردم و گروههاي مختلف اجتماعي قرار بگيرد. در ميان اين گروهها برخي هم از طريق رسانههاي مجازي سعي در مطرح كردن خود و جلب توجه ديگران دارند. شبكههاي اجتماعي در تحقق اين نيازهاي دروني افراد را ياري ميدهد. مثلا با ساختن يك شايعه فردي بدون اينكه حتي شناخته شود، نيازهاي دروني خود را اقناع ميكند. برخي از اين كمبودها و نيازها شبيه يك نوع بيماري است؛ بيماريهايي كه باعث ميشود يك فرد دست به شايعهسازي براي يك هنرمند يا ورزشكار يا هر شخص مشهور ديگري بزند. مثلا ممكن است يك بازيگر امروز براي يك بيماري معمولي به بيمارستان مراجعه كند و فردا خبر مرگ خودش را از طريق شبكههاي اجتماعي بشنود. به نظر ميرسد افراد با چنين شايعهسازيهايي باعث خودنمايي و اقناع درونيات خود ميشوند. در چنين شرايطي چهرهها بيشتر از بقيه افراد جامعه در معرض شايعهسازي هستند و چون براي جامعه زندگي و رفتارهاي آنها اهميت دارد، بيشتر در خطر گرفتاري اين شايعهها قرار ميگيرند كه درباره اين اتفاق هم چهرهها بايد آداب حضور در فضاي مجازي را بدانند و هم در نهايت بايد راهكار و سازوكاري وجود داشته باشد كه بتواند مقابل اين جريانسازي قرار بگيردو با انتشار شايعه مقابله كند.