در سالروز تولد فيلمسازي هميشه ياغي و پرسروصدا
ميم مثل ملاقليپور
جواد ماهزاده/ 17 شهريور سالروز تولد زندهياد رسول ملاقليپور است. او سينماگر و تصويرگر جنگ بود. اما نه فقط جنگ. او در دل جنگ، جستوجوگر زندگي بود. و از اين رو بود كه با زمانهاش درگير بود و پروايي از هيچ كس نداشت.
بسياري خشونت را ذاتي او و سينمايش ميدانستند. اما ميتوانيم خشونت و بيپروايي او و قصههايش را شاعرانه و مبتني بر زندگي بدانيم. او همانقدر كه از دردها و زخمهاي كهنه جنگ كه پس از جنگ سر باز كرده بودند، فرياد ميزد و ميخواست صدايش شنيده شود، همان اندازه نيز در جستوجوي شور زندگي بود. «ميم مثل مادر» فيلمي متفاوت از او بود كه به راستي ميتوان آن را آخرين اثر يك كارگردان معترض و منتقد تلقي كرد كه جمله تماشاگرانش را تحت تاثير قرار داد.
اگر تا پيش از «ميم مثل مادر»، مخاطبان ملاقليپور به ديدن صحنههاي جنگي و اعترافهاي شخصي و پلشتيهاي اجتماعي در آثارش عادت كرده بودند، با اين فيلم مخاطب شعر او در وصف خصلتهاي ناب مادري و شور زندگي نيز شدند. ملاقليپور از لحاظ شخصيتي كارگرداني منحصربهفرد در سينماي ما بود. ميشود پيشبيني كرد كه اگر زنده بود و مسير حركت سينما و سينماييها را در اين سالها مشاهده ميكرد، چه حال و روزي داشت
و چه مصاحبههايي ميكرد و انتقادهايش را به چه كساني روا ميدانست. طي روزهايي كه از اكران فيلم «محمد رسولالله» مجيد مجيدي ميگذرد، نام ملاقليپور بار ديگر به عنوان هنرمندي معترض بر سر
زبانهاست.
اما اينبار علي فرزند رسول است كه با فيلم «قندون جهيزيه» و حواشياش خبرساز شده است. وقتي فيلم مجيدي با آن بودجه نجومي بسته شد و به اكران رسيد، «قندون جهيزيه» روي پرده بود. اما موج تبليغات همهجانبهاي كه با «محمد رسولالله» آمد، همه فيلمهاي اكران شده را درنورديد. علي فرزند رسول با حضورهاي عجيب و غريب و اظهارنظرهاي اعتراضي گاهبهگاهش ما را بيشتر به ياد پدر مياندازد. هرچند شك نداريم كه اگر او زنده بود و گذر فيلمش به عرصهاي چنين نابرابر ميافتاد، همهچيز به راحتي برگزار نميشد و جامعه سينمايي و رسانهاي را به واكنش و قضاوت وا ميداشت.
كنشگري خصلت بارز هر سينماگر، نويسنده و هنرمندي است. رسول ملاقليپور فيالذاته انساني معترض و كنشگر بود و وقتي هم كه قصهگويي جنگ و دوران پس از جنگ را پيشه خود ساخت، با همه ذهن و خلاقيت و توانش به ميدان آمد و آنقدر بر ذات و سرشت خود استوار ماند تا آثاري درخور و ماندگار به سينماي ايران هديه كند. آنها كه ملاقليپور و فيلمهايش را ديدهاند، ميدانند كه فيلمهاي او برآمده از دلش بود و دروغ و غيرواقعگويي در آنها راه نداشت.
ستايش از او، نه ستايش جنگ، كه ستايش صداقت، بيپروايي و روحيه كنشگري اوست. ستايش از فيلمسازي كه ديالوگها و صحنههاي فيلمهايش مو به تن بيننده راست ميكرد و به او نيشتر ميزد؛ فيلمسازي كه تملقگو نبود، بيعدالتي را برنميتابيد و با اين شخصيت منحصر به فرد، هر روز يگانه و تكرارنشدنيتر نشان ميدهد.