يك خبر، سه چهره / وقتي زنان از فعاليتها و مشاركتهاي اجتماعي حذف ميشوند چه اتفاقي ميافتد؟
شهيندخت مولاوردي، معاون امور بانوان رياستجمهوري در نشست تخصصي «زنان، كتاب و توسعه پايدار» اعلام كرده فعاليت اجتماعي زنان در هشت سال دولت يازدهم كاهش پيدا كرده است. با فاطمه راكعي، شهربانو اماني و الهه كولايي درباره اين خبر صحبت كرديم و از آنها پرسيديم اين خبر به ظاهر كوتاه و ساده چه تبعاتي در جامعه ايراني دارد.
نيروي اميدوار جامعه حذف شده
فاطمه راكعي٭
جامعه زنان ايراني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، با انگيزههاي عالي انساني، الهي و معنوي به جامعه آمد، چون فرهنگ انقلاب اسلامي فرهنگي مبتني بر برابري زن و مرد و حضور انرژي، انگيزه و توان زنان در متن جامعه بود. اينطور شد كه با تمام ناهنجاريهاي سنتي، افراطي و بازدارنده فرهنگ ايراني، زنان روزبهروز نقش ويژه خود را در جامعه بيشتر پيدا كردند و در دوران اصلاحات فعاليت اجتماعي زنان به اوج خود رسيد. اما حالا مشاور بانوان نهاد رياستجمهوري با علم و تخصص خود، اعلام ميكند كه مشاركتهاي اجتماعي زنان در هشت سال دولت يازدهم كاهش يافته و اثرات اين كمبود اين روزها نيز ديده ميشود. حرفي كه با توجه به تخصص و دانش خانم مولاوردي ميتوان به صحت آن ايمان داشت و از دريچه بيان اين معضل به تبعات آن نگاه كرد. تبعاتي كه ميگويد، در جامعهاي كه نيمي از جمعيت آن را زنان تشكيل دادهاند، حذف حضور اين نيروي فعال، يعني حذف حضور نيروهايي پرقدرت، پرانرژي و پرانگيزه.
با اين حذف جامعه نيمي از نيروي خود را از دست داده و در ادامه آن مشكلاتي نظير افسردگي و خانهنشيني و بيانگيزگي را سهم آن نيروي فعال كرده. از آنجايي كه زنان نقش تعيينكنندهاي در تربيت نسلهاي آينده و خانوادهها دارند، آن بيانگيزگي و افسردگي سهم خانواده و سهم تكتك آدمهاي اين جامعه ميشود و نسلي كه با مادراني نااميد و بيانگيزه تربيت ميشود، نميتواند نسلي قوي، سالم و مفيد براي جامعه باشد. بنابراين نبايد از خبري كه اعلام شده به همين راحتي گذشت. سازمانهاي اجتماعي مسوول، نهادهاي اجتماعي و نهادهاي مردمي زنان، بايد عميقا و آگاهانه به اين مشكل اساسي توجه كنند و براي رفع آن آستين بالا بزنند. در سايه چنين اتفاقي، فرصتهاي زيادي از بين ميرود و تا دير نشده بايد براي بازگشت زنان به متن جامعه و رفع مشكلات چارهاي پيدا كرد.
٭فعال سياسي
بايد راهحلي پيدا كرد
شهربانو اماني٭
فارغ از تمام مشكلات سياسي و اجتماعي سالهاي اخير، گزارشهاي آماري اوضاع و احوال اجتماعي جامعه كه در دولت حسن روحاني منتشر شده است، گزارشهايي بهشدت تكاندهنده است. آنچنان كه يكي از جامعهشناسان و اساتيد، بعد از بررسي اين آمارها، اعلام كرده در شرايط ايدهآل به 25سال زمان براي حل تمام بحرانهاي اجتماعي نيازمنديم. حالا در اين ميان خبري كه شهيندخت مولاوردي اعلام كرده است و از كاهش فعاليتهاي اجتماعي زنان ميگويد، خبري بهشدت تكاندهنده است.
در جامعهاي كه آمار دانشآموختگان زن آن بالاست و به دليل گسترش اطلاعات و ارتباطات زنان، ديگر آن نقش سنتي و خانهنشين خود را ايفا نميكنند، انفعال و كاهش مشاركت اجتماعي، به معناي افسردگي عمومي و افزايش آسيبهاي اجتماعي است.
وقتي زنان در يك جامعه نااميد و افسرده ميشوند، يعني مادران آن جامعه به افسردگي و نااميدي دچار شدهاند و فرزنداني افسرده و بحرانزده تربيت ميكنند. به اين ترتيب در ادامه افسردگي زنان يك جامعه، كل آن جامعه دچار بحران نااميدي و بيانگيزگي ميشوند.
در چنين شرايطي بايد به اصول اوليه بازگشت و با در نظر گرفتن حساسيت موضوع، به آن نگاهي كارشناسي، آسيبشناسانه و دقيق انداخت. بايد فارغ از تمام نگاهها و برچسبهاي سياسي، به مقوله فعاليت زنان، استقلال زنان و در نهايت مطالبات اجتماعي آنها نگاه كنيم و براي بازگشت نيمي از جامعه به جامعه، راهحلهاي مفيد و موثر و بلندمدت را پيدا كنيم.
٭نماينده مجلس در دوره پنجم و ششم
حضور زنان كم فروغ است
الهه كولايي٭
حضور زنان در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي كمرنگ و كمفروغ است. تجربه نشان داده اگر زنان در عرصههاي سياسي حضور موثر و گستردهتري داشته باشند، روند انسجام و يكپارچگي در جامعه تقويت ميشود، همچنين حضور زنان در پيگيري روشهاي نرم و تقويت روحيه مسالمتآميز اجتماع نقش مهمي خواهد داشت. حضور زنان در عرصههاي مشاركتي ميتواند باعث تلطيف فضاي جامعه شود. اين قابليتها بر اساس مرور تجربيات كشورهاي مهم و موفق جهان قابل اثبات است. اين در حالي است كه مانند بسياري از كشورهاي جهان، مخصوصا كشورهاي خاورميانه، حضور زنان در عرصه تصميمگيري و تصميمسازي در ايران همچنان كمرنگ است. اين موضوع باعث شده در سه دهه گذشته تناسبي ميان بخش آموزش و بخش اشتغال وجود نداشته باشد و توازن اجتماعي ميان جنس مرد و زن از ميان برود. انتظار ميرود وقتي در دانشگاهها و مراكز آموزشي، زنان در رشتههاي مختلف تحصيلي دوشادوش مردان تحصيل ميكنند، در عرصههاي اجتماعي و سياسي هم بتوانند همين نقش را ايفا كنند.
افزايش حضور زنان در عرصههاي مهم اجتماعي و سياسي دراغلب كشورهاي دنيا دنبال ميشود تا جايي كه اتحاديه مجالس به افزايش سهم زنان در عرصههاي مشاركتي توجه زيادي ميكند و در برنامههاي خود طرحهاي زيادي را در اين زمينه مطرح ميسازد. در كشور ايران اما در چند دهه اخير، غيبت زنان در حوزههاي قدرت كمتر شده و اين موضوعياست كه به دليل نگرش سنتي، نبود حلقههاي تعامل و چانهزني و بدهبستان در قدرت رخ داده است. قانونگذاري و نهادهاي فراقوهاي سهم اندكي از زنان را در اين حوزهها قايل شدهاند بهطوري كه زنان در عرصههاي مهم اجتماع محروم ماندهاند. اين محروميت به نابرابري در توازن اجتماع دامنزده و مشكلات اجتماعي ديگري را به وجود آورده است. تقويت حضور زنان در عرصههاي مشاركتي و سياسي ميتواند در تقويت ايفاي نقشهاي مختلفي كه زنان در جامعه ميتوانند داشته باشند، تاثير بگذارد.
٭استاد علوم سياسي