يك خبر، سه چهره/ چرا بياخلاقيهاي زباني و فرهنگي در جامعه ايراني فراگير شده است؟
از برنامههاي تلويزيوني تا در كوچه و خيابان، روزبه روز بيشتر در مواجهه با بياخلاقيهاي زباني قرار ميگيريم. حرفهاي ناخوشايند، روايت خاطرههايي با كلام و واژههايي بيادبانه و... در اطراف ما جاي خود را پر ميكنند و گاهي حتي ميبينيم كه شنوندهها ديگر تعجب هم نميكنند و براي اعتراض به اين نوع بياخلاقيها واكنشي نشان نميدهند. عدهاي ميگويند اين بياخلاقيها از رسانهها شروع شده و عده ديگر آن را به آسيبهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي فرهنگي مرتبط ميدانند؛ دلايلي كه درباره آنها از سه كارشناس حوزه رسانه، اجتماعي و زبانشناس سوال پرسيديم.
ناهنجاريها از جايي ديگر ميآيد
بيژن بيرنگ ٭
هر برنامه تلويزيوني و هر تاكشو، مانيفست تعريف كلي خود را دارد. جهانبيني سازندگان اين برنامههاست كه مشخص ميكند در برنامه چه حرفهايي زده شود و چه حرفهايي زده نشود. مجريها چه رفتاري داشته باشند و مهمانها هم چطور جلوي دوربين حاضر شوند. چارچوب كلي را هم گاهي خود سازندگان بنابر ميل شخصي تعريف ميكنند و گاهي هم براساس آنچه مردم ميخواهند. من سالهاست كه در تلويزيون برنامهاي نساختهام، اما اگر روزي تصميم به برنامهسازي بگيرم، ميدانم كه چارچوب كلي برنامه من را خطقرمزهايي خاص مشخص ميكنند؛ اينكه وارد حريم شخصي ديگران نشوم، اينكه براي همه احترام قايل باشم و اينكه اجازه ندهم رفتاري ناخوشايند يا بياخلاقي دربرنامهام اتفاق بيفتد. اينها چارچوبهاي من است؛ چارچوبهايي كه درست و غلط آن فقط براي من مشخص است. اما اين روزها ميبينم كه مردم به چيزهايي ميخندند كه براي من عجيب است. اتفاقها و ماجراهايي را دوست دارند كه بازهم عجيب است.
برنامهساز تلويزيوني بايد حواسش به اين جريانها باشد، بايد بداند كه برنامهاش در امتداد تاثيرگذاري يك فرهنگ ناهنجار است يا در راستاي تصحيح ناهنجاريها. اينها با يكديگر متفاوت هستند و در نگاه كلي، وظيفه اصلاح اين ناهنجاريها مسووليت مديران فرهنگي است و نه سازندگان برنامهها، اما ميشود برنامهسازي بود كه تفاوت اين دو را تشخيص داد و چارچوبي مناسب براي برنامهها در نظر گرفت.
٭ كارشناس رسانه
كلمات ناپسند، ادبيات فارسي را آزرده ميكند
پروانه خسرويزاده٭
زبانشناسان و پژوهشگران زبان و ادبياتفارسي درباره ورود ادبيات ناپسند به جامعه بررسي و تحقيقات زيادي انجام ميدهند، در اين حوزه سمينار برگزار و مقاله منتشر ميكنند. زبان و ادبيات فارسي دردورههاي مختلف از طرق گوناگون با اين مشكلات روبهرو بوده اما بهنظر ميرسد اين مشكلات در دورهكنوني آسيبهاي مخرب بيشتري را ايجاد كرده، تا جايي كه گروههاي مختلف پژوهشي در اين باره تحقيقات مستمري انجام ميدهند. ورود كلمات ناپسند به حفظ و بقاي ادبيات فارسي صدمه ميزند و زبان فارسي را آزرده ميكند. يكي از اين مشكلات، ترويج كلماتي است كه در مكالمات و تعاملات روزمره مردم به كار ميرود؛ كلماتي كه خيلي هم پسنديده نيست و بهراحتي وارد ادبيات رسمي مردم ميشوند و حتي گاهي ميبينيم رسانههاي پرمخاطب مثل تلويزيون هم به رواج اين كلمات دامن ميزنند. يكي از پژوهشهاي جدي در حوزه زبانشناسي كه از طريق تحقيقات گسترده پيگيري ميشود، بررسي علل ورود اين كلمات به ادبيات اجتماعي و رسمي مردم است. پژوهشگران ادبيات فارسي از طريق تحقيقات گسترده به راهكارهايي براي حفظ و گسترش زبان و ادبيات فارسي رسيدهاند و از منظر جامعهشناسي هم اين موضوع را مورد بررسي قرار ميدهند. در اينمدت يكي از دغدغههاي مهم فرهنگستان زبانفارسي، انجمن زبانشناسان ايران و كليه دانشگاههايي كه در حوزه زبان و ادبيات فارسي تحقيق ميكنند و دانشجو ميپذيرند، ورود ادبيات ناپسند به زبان فارسي است. براي همين انجمن زبانشناسي ايران در حال تهيه و تدوين سند ملي زبانفارسي است؛ سندي كه روي مشكلات خط و زبان فارسي كار ميكند. ٭ زبانشناس
به بار معنايي كلمات توجه كنيم
حسن موسوي چلك٭
اخلاقمداري يك جامعه، در كلام و رفتار افراد آن جامعه مشخص ميشود. رفتارهاي اخلاقي و در جهت حفظ كرامت انساني در كنار استفاده از واژهها و كلمات مانوس، نشاندهنده اخلاق مداري است. اما اخلاق در جامعه ما ضعيف شده است و ناهنجاريهاي اخلاقي
روز به روز بيشتر ميشود. گاهي اين ناهنجاريها را در رفتار آدمها ميبينيم و گاهي هم در كلمات و عبارتهايي كه استفاده ميكنند. كلمات بار معنايي دارند و وقتي ميبينيم كه استفاده از واژههاي ناخوشايند و غيرمحترمانه زياد شده است، نميتوانيم چشم بر اثرات تخريبي اين واژهها ببنديم و گمان كنيم كه واژهها تاثير خود را نميگذارند. واژهها به اندازه رفتارهاي ناخوشايند، تاثيرگذاري خود را دارند و جامعهاي گرفتار اين ناهنجاريها ميشود كه در شرايط خاص قرار گرفته و در واكنش به فشارها و آسيبها، كنترل رفتار و كلام خود را از دست ميدهد. بياخلاقي هم بياخلاقي ميآورد. وقتي ميبينيم كه در الگوهاي مرجع جامعه شامل هنرمندان، ورزشكاران و حتي مديران، رفتارها و كلامهايي ناخوشايند ديده و شنيده ميشود بايد بپذيريم كه بهزودي بياخلاقي در ميان مردم جامعه هم فراگير ميشود و در كنار تمام تاثيرات ناخوشايند فرهنگي، ضعف اخلاقي آسيبهاي اجتماعي ديگري را هم در پي دارد؛ افراد جامعه قدرت كلام و مكالمه و همزيستي با يكديگر را از دست ميدهند و بياعتمادي فراگير ميشود. راهحل اين آسيبها بازگشت به اصل و اصول ديني و فرهنگي ماست؛ اينكه بدانيم برآمده از فرهنگ و مذهبي هستيم كه در آن حتي حفظ كرامت انساني دشمنان هم رعايت ميشود و مراقبت از رفتار و كلام خود. گروههاي مرجع حساستر از مردم عادي، بايد اين اخلاق را رعايت كنند تا الگوپذيري جامعه از بياخلاقيها كمتر شود و رشد بياخلاقي شيبي نزولي پيدا كند.
٭ رييس انجمن مشاوران و مددكاران ايران