گروه ديپلماسي|حسين اميرعبداللهيان، معاون امور عربي و آفريقاي وزارت خارجه ايران روز گذشته ضمن سفر به بروكسل، با فدريكا موگريني مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا ديدار كرد و درباره تحولات سوريه با وي به رايزني پرداخت. در اين گفتوگوها گفته ميشود طرح به روز شده ايران براي حل سياسي بحران سوريه نيز مورد گفتوگو قرار گرفته است. اين گفتوگوها در حالي صورت ميگيرد كه ميتوان آن را نخستين گام جدي در جهت همكاري دو طرف در حل و فصل بحران سوريه دانست. در ماههاي گذشته نيز سران كشورهاي اروپايي در سفر به تهران خواستار همكاريهاي بيشتر ايران و اروپا در راستاي حل بحران سوريه شده بودند. از ديگر سو، حضور نظامي روسيه در سوريه منجر به تغيير بسياري از معادلات سوريه شده است. در خصوص اين سفر با قاسم محبعلي، مديركل اسبق خاورميانه وزارت امور خارجه گفتوگويي داشتهايم كه مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد.
آيا سفر معاون امور عربي وزارت امور خارجه به اروپا و ديدار وي با فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپايي را ميتوان گام نخست همكاري ايران و اروپا در جهت حل و فصل بحران سوريه دانست؟
در بحران سوريه، تنها يك يا دو بازيگر منطقهاي يا فرامنطقهاي ايفاي نقش نميكنند بلكه در اين بحران چندين قدرت منطقهاي و چندين قدرت بينالمللي توانايي اثرگذاري بالايي دارند و ميتوان گفت بازيگران متعددي هستند كه ميتوانند در سرنوشت سوريه ايفاي نقش كنند. جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپايي از جمله اين بازيگران منطقهاي و بينالمللي هستند. من فكر ميكنم با تحولات اخير سوريه و حضور نظامي روسها در اين كشور، نه امريكاييها و نه اروپاييها علاقه و تمايلي براي اينكه طرف مقابلشان فقط روسيه باشد، ندارند و براي همين ميخواهند شريك ديگري در حل مساله سوريه براي خود پيدا كنند و بهترين شريك براي آنها ميتواند ايران باشد. از طرف ديگر، منافع ايران نيز در اين مساله، در انجام گفتوگوهاي چندجانبه با تمامي طرفهاي ديگر در اين بحران است تا از اين طريق منافع حداكثري را كسب كند. من انجام اين گفتوگو را مثبت ميدانم زيرا ميتواند يك گام جدي براي كسب منافع حداكثري باشد و از سوي ديگر، نخستين اقدام براي گفتوگو براي حل مساله سوريه با غيرروسها است. دستيابي به برجام هم فضا را براي نقشآفريني بيشتر ايران در مسائل بينالمللي و منطقهاي فراهم كرده است و ما ميتوانيم بيش از پيش در خصوص مسائل ديگر بازيگري كنيم كه سوريه از جمله آنها است. من فكر ميكنم تداوم اين گفتوگوها ميتواند هم به نفع ايران، هم به نفع اتحاديه اروپايي و هم به نفع ملت سوريه باشد.
يان الياسون، قائممقام دبيركل سازمان ملل در گفتوگو با «اعتماد»، عدم اجماع در ميان اعضاي دايم شوراي امنيت را يكي از علل تداوم بحران در سوريه دانست. با توجه به گفتوگوهاي ايران با اتحاديه اروپايي و روسيه با امريكا، در اين فضا به چه ميزان ميتوان اميدوار به دست يافتن به راهكاري مشترك در جهت حل و فصل بحران سوريه بود؟
تنها راهكار حل و فصل بحران سوريه، چيزي جز راهكار سياسي نيست. در تمام چهار سال گذشته، طرفين درگير در بحران سوريه تلاش داشتند تا طرف مقابل را از صحنه خارج كنند و در اين راه، از تمامي امكانات و توانشان استفاده كردهاند اما هيچ كدام نتوانستند به تمام اهدافشان دست يابند و در دستيابي به خواستشان ناموفق بودند. من فكر ميكنم انجام گفتوگوهاي مختلف ميتواند محلي براي خروج از بنبست موجود باشد. هماينك طرفين در برخي مسائل داراي اشتراك نظرند و در برخي مسائل ديگر، اختلافاتي دارند. مثلا هماكنون طرفين در حل بحران سوريه از طريق راهكارهاي سياسي، حفظ ساختار موجود، حفظ تماميت ارضي سوريه، عدم متلاشي شدن ارتش اين كشور و عدم به قدرت رسيدن گروههاي تروريستي اشتراك نظر دارند اما در مسائلي مانند اينكه چه دولتي در آينده بر سركار آيد و اين دولت با چه تركيبي باشد، اختلاف دارند. من فكر ميكنم حل اين اختلاف بايد در سه سطح ملي، منطقهاي و بينالمللي باشد و فقط نبايد به يك سطح اكتفا كرد. در اين گفتوگوها نيز بايد تمامي بازيگران موثر مانند ايران، روسيه، عربستان، تركيه، اتحاديه اروپايي و امريكا حاضر باشند و اينكه فكر ميكنم گفتوگوي ما ميتواند منجر به حل مساله سوريه شود، درست نيست زيرا اين گفتوگوها هرچند در حل مساله سوريه موثر است ولي كافي نيست.
باراك اوباما در صحبتهاي خود در سازمان ملل در رابطه با دولت انتقالي مديريتشده در سوريه سخن گفت. به نظر ميرسد كه اين مساله جزو مسائلي باشد كه طرفين درگير در بحران سوريه، داراي اشتراك نظر باشند ولي در جزييات اختلافاتي وجود داشته باشد. فكر ميكنيد اين دولت انتقالي مديريتشده بايد چه مختصاتي داشته باشد تا طرفين به آن رضايت بدهند؟
من فكر ميكنم دستيابي به اين دولت در شرايط موجود بسيار سخت باشد ولي اين سخت بودن به معناي غيرقابل امكان دستيابي بودن نيست. من فكر ميكنم تنها راهي كه ميتوان به اين مهم رسيد فقط در انجام گفتوگوهاي سياسي نهفته است. البته بايد يادآور شوم كه تعيين پيششرط و خطوط قرمز پيش از مذاكره هيچ كمكي به دستيابي به راهحل نميكند. سرنوشت آتي بشار اسد يا تركيب دولت احتمالي و حضور گروههاي معارض در اين دولت انتقالي از مسائلي هستند كه بايد از درون مذاكره بيرون بيايد و اينكه قبل از مذاكره بگوييم فلاني باشد يا نباشد منجر به بن بست كشيده شدن مساله ميشود. همانطور كه بيان كردم انجام گفتوگوها هم بايد در همه سطوح باشد. با اين حال، ميتوان چارچوبهايي كلي را براي دولت انتقالي آتي تعيين كرد، مثلا سوريه يك كشوري است كه از طوايف و مذاهب و قوميتهاي مختلف تشكيل ميشود؛ اكثريت آن را اهل سنت تشكيل ميدهد ولي هم كرد، هم مسيحي، هم علوي و هم اقليت دروزي دارد. ميشود براي دولت آتي اين كشور نقش و سهمي را براي هر يك از اينها قايل شد. از طرف ديگر، ايران، تركيه و عربستان از قدرتهاي منطقهاي هستند كه در سوريه داراي منافع و نقش هستند و نميتوان هيچ كدام را حذف كرد و براي نقشآفريني هر كدام سهمي را قايل شد.
اروپا به دنبال شريك ديگري جز روسيه در سوريه است
عدم گفتوگوي مستقيم ايران و امريكا در خصوص سوريه، به چه ميزان ميتواند منجر به ادامه يافتن شرايط موجود شود؟
نقش امريكا در اين بحران كليدي است. همانطور كه نميتوان ايران را در مساله سوريه حذف كرد، امريكا يا عربستان نيز قابل حذف شدن نيستند. من فكر ميكنم ايران و امريكا ميتوانند در اين باره همكاريها و همفكريهايي داشته باشند مثلا ميتوان قالب آن را از حالت دوجانبه به صورت چندجانبه تبديل كرد مانند آنچه در اجلاس بينالمللي در افغانستان يا عراق صورت گرفت كه در آن گفتوگوهاي بينالمللي هم ايران بود و هم امريكا. من فكر ميكنم گسترش دامنه گفتوگوهاي ايران با طرفهاي موثر در سوريه ميتواند منافع بيشتري را براي ايران در پي داشته باشد و محدود كردن گفتوگوها، منافع ايران را تامين نخواهد كرد.
آيا اروپا ميتواند نقش واسط را ميان ايران و امريكا در مساله سوريه ايفا كند؟
اروپاييها ميتوانند نظرات ايران را به امريكا انتقال كنند يا بالعكس نظرات طرف امريكايي را به گوش ايران برسانند ولي بايد يادمان باشد هر بازيگري منافع خاص خود را دارد و منافع خود را دنبال ميكند. انجام گفتوگو با واسطه تنها منجر به اين ميشود كه مسير دستيابي به توافق به درازا كشيده شود.