لزوم رعايت «اخلاق» در مطبوعات و توجه به آن
اين مسووليت به گردن همه است
فريدون صديقي
آدميزاد تابعي از زمان و مكان است. ما بيرون از سياره زمان و مكان نميتوانيم از خود تعريفي داشته باشيم. روايتهاي ما، عمر ما، زندگي و هرآنچه در اطراف ما اتفاق ميافتد و ميگذرد، به اينكه كجا هستيم، چرا هستيم، چگونه هستيم، در چه زماني هستيم و در چه مكاني زندگي ميكنيم، بستگي دارد و اين نسبت در جهان اطراف ما و زندگي ما هميشگي است. همين است كه براي هر تعريفي بايد به اين موقعيت زماني و مكاني رجوع كنيم و تعاريف خود را نسبت به آنها بسنجيم. «اخلاق» هم در همين تعاريف گنجانده ميشود و به نسبت موقعيت زماني و مكاني ما بستگي دارد. «اخلاق» در اجتماع، به ظرفيتهاي علمي، فرهنگي و اجتماعي، سواد عمومي، دانش عمومي و كليت آنچه يك جامعه را دربرميگيرد، بستگي دارد. ما نميتوانيم «اخلاق» را مربوط به حوزهاي خاص بدانيم يا بگوييم قشر خاصي بايد اين اخلاق را رعايت كنند و قشر خاصي هم ميتوانند از آن به سادگي بگذرند. حتي نميتوانيم تعريفي كه از «اخلاق» در جامعهاي ديگر وجود دارد را به جامعه خود وارد كنيم و از مردم جامعه خود، با مناسبات فرهنگي، سنتي و... بخواهيم كه «اخلاق» مردمان جامعه ديگر با تفاوتهاي ديگر را بپذيرند.
«اخلاق» مختص به روزنامهنگاران نيست. مديران رسانهها، روزنامهنگارها، خوانندهها، مديران نهادهاي مختلف، مردم و هرآنكسي كه در مجموعه جامعه ايراني قرار ميگيرد، بايد تابع «اخلاقي» باشد كه در جامعه ايراني تعريف شده. پايبندي به اصول «اخلاقي» نه فقط وظيفه روزنامهنگار و رسانهها كه وظيفه همه است و اينطور نيست كه براي روزنامهنگار محدودههاي اخلاقي تعريف كنيم و ديگران را مبرا از رعايت خطوط قرمز بدانيم.
عمر رسانه در هر جامعهاي، دامنه اخلاق آن رسانه را تعريف ميكند. ملاحظات اخلاقي در حرفه روزنامهنگاري در جامعه ما روايت ميكند؛ نبايد مرزهايي را بشكنيم و زيرپا بگذاريم كه ممكن است به شهروندي، چهرهاي، نهادي، مسوولي و در نهايت به جامعه آسيب برساند. ميگويد نبايد آشوب و آسيب ايجاد كرد و بايد در چارچوب قانون پرسشگر بود و به دنبال حقوق واقعي و قانوني جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم. اين چارچوب اخلاقي مرزهاي ما است، چارچوبي كه در امتداد خطوط كلي اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري كه شامل صحت، دقت و امانتداري است، تعريف ميشود. روزنامهنگار ايراني، نميتواند و نبايد دروغ بگويد، نميتواند راست آزمايي نكند، نميتواند همراه با اخلاق عمومي جامعه نباشد يا امنيت ملي را ناديده بگيرد و امنيت رواني جامعه را به آشوب بكشاند.
اما اين ملاحظات «اخلاقي» كه براي روزنامهنگاران در جامعه ايراني تعريف ميشود، ممكن است در جامعه ديگر، چندان مهم نباشد و معيارهاي ديگري مدنظر روزنامهنگاران آنها باشد و اصول ديگري چارچوبهاي اخلاقي روزنامهنگاران را تعريف كند. اصل اخلاق رسانهاي ما رعايت حق زندگي فردي افراد است و اينكه آسيبي توليد نكنيم. ما روزنامهنگاراني كه كنترلكننده هستيم، ميتوانيم روي افكار عمومي تاثير بگذاريم و بايد مدافع منافع ملي باشيم.
اما انگار گاهي اين رعايت اخلاق، تنها وظيفه روزنامهنگاران است و ديگر شهروندان (چه در سمتهاي مديريتي و چه شهروندي عمومي)، اين مرزها را از ياد ميبرند و مسووليت را از دوش خود برميدارند. نميخواهم بگويم همه و نميخواهم بگويم از سرآگاهي يا زبانم لال (تاكيد ميكنم روي اين زبانم لال) از سر بياعتنايي به منافع ملي. اما گاهي در پروندهاي و در ماجرايي كه شهروندان يا مديران مختلف، بار مسووليت را از دوش خود برميدارند. مثلا وقتي سوخت خودروها دچار مشكل است و آلودگي هوا ايجاد شده، نه مدير مسوول حاضر به پذيرش مسووليت خود است و نه آن شهروندي كه بدون رعايت سلامت فني خودرو به خيابان آمده. در مقابل پرسشهاي روزنامهنگاران هركدام ترجيح ميدهند كه منفعت شخصي و گروهي خود را در نظر بگيرند و با رد شدن از خطوط اخلاقي، منافع جامعه را به خطر مياندازند. اينجاست كه ديگر نميتوانيم بگويم تنها روزنامهنگاران موظف به رعايت اخلاق حرفهاي هستند و با همين مثال ساده ميتوان اثبات كرد حتي يك بياخلاقي كوچك هم دامنه گسترده پيدا ميكند و آسيبهايش غيرقابل كنترل ميشود.
رسانهها و روزنامهنگاران و اهالي رسانه در كنار پايبندي به اخلاق، موظف به پرداخت درست نسبت به مطالبات مردم و پرسشهاي مستدل، موجه و قابل استناد هستند و در مقابل مديران هم بايد با درنظر گرفتن اين خطوط اخلاقي، اجازه اين فعاليت و پايبندي به اخلاق حرفهاي را به روزنامهنگاران بدهند. چون اگر چنين نشود و اگر رعايت اصول «اخلاق» را فراموش كنيم، مخاطب از رسانهها روي ميگرداند؛ ديگر روزنامه نميخواند، راديو گوش نميدهد، تلويزيون نميبيند و... با عدم رعايت «اخلاق» چه از جانب روزنامهنگارها و چه از جانب مديران، مردم را به سمت شبكههاي اجتماعي و ماهوارهها دعوت ميكنيم و آنوقت است كه نگرانيها، دغدغهها و اما و اگرهاي تازه براي متن جامعه به وجود ميآيد و منافع ملي ضربه ميخورند و متن جامعه دچار آسيب ميشود.