واكنش ايرانيها در دنياي مجازي به حملات تروريستي در پايتخت فرانسه
پاريس دوستت دارم
اعتماد| «شبكههاي اجتماعي ايرانيان پر شده از اندوه اتفاقات پاريس. بازيگران و چهرههاي برجسته در حال بيان غم خود هستند.» توييت توماس اردبرينك، خبرنگار روزنامه نيويورك تايمز در تهران كليتي از عكسالعمل كاربران ايراني شبكههاي اجتماعي را پس از حملات تروريستي جمعه شب به تصوير ميكشد. كليتي كه در آن تصاوير پروفايل برخي كاربران به سه رنگ پرچم فرانسه و برج ايفل درآمده است. اگر كساني نيمه شب جمعه بيخبر از حادثه بمبگذاري و تيراندازي در پايتخت فرانسه به خواب رفته بودند هم صبح شنبه بدون مراجعه به سايتهاي خبري، تنها از روي چك كردن اينستاگرام، توييتر يا فيسبوك خود ميتوانستند به راحتي در جريان ماجرا قرار بگيرند. هشتگها به سرعت ساخته شدند، صفحههاي كاربران بلافاصله بهروز شدند و نگاه كاربران ايراني شبكههاي اجتماعي نيز همراه با ساير جهان به سوي فرانسه چرخيد. به محض رسيدن عكسهاي حادثه، كاربران دست به كار بازنشر آنها شدند و البته جملات خود را از سر همدردي به عكسها افزودند. ويديوي فرار مردم از يكي از درهاي پشتي سالن كنسرت «باتاكلان» و تلاش برخي براي خارج كردن مجروحان از محل، يكي از ويديوهايي بود كه توجه كاربران را به خود جلب كرد. از سوي ديگر تصاوير استاديوم ملي فرانسه بارها دست به دست شدند. صداي انفجاري را كه در دقايق آخر بازي دوستانه تيم ملي فرانسه و آلمان در بيرون از استاديوم رخ داد بسياري از علاقهمندان ايراني فوتبال هم به هنگام تماشاي اين بازي شنيده بودند اما آنها نيز مانند بازيگران و تماشاگران حاضر در استاديوم احتمال نميدادند كه صداي انفجار چيزي جز ترقههاي انفجاري حاميان حاضر در ورزشگاه باشد. حالا صداي شنيده شدن صداي انفجار در جريان مسابقه فوتبال دست به دست در شبكههاي اجتماعي ميگردد. اما سواي اين بازخوردها بخشي از كاربران نگراني خود را بابت سلامت دوستان و آشنايان خود در پاريس ابراز كردند. اين نگراني البته با امكاني كه فيسبوك سال گذشته فراهم آورد تا اندازهاي قابل رفع بود. اين ابزار اطلاعرساني به هنگام حوادث و بلاياي طبيعي كه توسط فيسبوك راهاندازي شد در جريان حادثه جمعهشب خيال بسياري از كاربران ايراني كه در انتظار خبري از آشنايان خود بودند را راحت كرد. فيسبوك با ايجاد صفحه خاص با نام Paris terror attack و درخواست از كاربران براي وارد شدن به صفحه و نوشتن كلمه safe پس از ورود با نام كاربري خود، اين امكان را ايجاد كرده تا ديگران از وضعيت ساكنان پاريس و كساني كه در حادثه بودهاند، اطلاع يابند.
جدال مجازي
كاربران توييتر صبح خود را با پيام توييتري رييسجمهور در محكوميت حملات تروريستي در پاريس آغاز كردند. حسن روحاني در صفحه خود نوشت: «اينجانب به نام ملت ايران كه خود يكي از قربانيان تروريسم بوده؛ اين جنايات ضد بشري را شديدا محكوم و به ملت سوگوار و دولت فرانسه تسليت ميگويم.» همزمان با رييسجمهور و بسياري از چهرههاي شناخته شده، بسياري از كاربران هم در توييتر، هم در فيسبوك و اينستاگرام مشغول ابراز همدردي و بيان غافلگيري و اندوه خود از اين اتفاق بودند با اين تفاوت كه به مانند هر ماجراي پر سر و صداي ديگري، واكنش به اين ماجرا در شبكههاي اجتماعي ايرانيان خيلي زود سمت و سوهاي متفاوتي به خود گرفت. گروهي از كاربران با انتقاد شديد به كساني كه عكس پروفايل خود را به رنگ پرچم فرانسه تغيير داده بودند يا به نحوي مشغول ابراز تاثر از اين حوادث بودند، يادآوري كرده بودند كه ميزان كشتههاي هرروزه جنايات تروريستي در خاورميانه بسيار بيش از فرانسه و بسيار بيشتر درخور توجه است.
يكي از كاربران در واكنش به ايجاد صفحه فيسبوك براي واقعه فرانسه نوشته است: «كاش وقتي كه تو پاكستان 200 نفر يكجا با يه بمب تيكه پاره ميشن هم از اين كمپينا و صفحات خاص درست بشه. نميدونم انگار خون يه عده رنگينتره. ترور پاريس نفرت انگيزه ولي دقيقن به همون اندازهاي كه ترور بغداد نفرتانگيزه.» در مقابل كساني بودند كه اعتقاد داشتند هر حادثه تروريستي در هر جاي جهان را بايد محكوم كرد و برخي هم البته براي همدردي خود شرح بيشتري آورده بودند. سعيد از كاربران فيسبوك در پست نسبتا بلندي نوشت: «موجي قابل پيشبيني راه افتاده در فضاي مجازي كه كشتار هرروزه در عراق و سوريه و افغانستان و اصلا همين كشتار ديروز لبنان برايتان اهميت ندارد و فقط دل به دل پاريس وحشت زده ميدهيد.» در نگاه اول منطقي است، اما اهميت پاريس يا هر كشتاري در غرب اين است كه الان براي انسان جنگزده خاورميانه، فارغ از دلايل سياسي پنهان و آشكار جنگي كه در كشورش جاري است، غرب نقطه امن است. اگر امنيت در قلب پاريس هم وجود نداشته باشد، اگر وقتي كه داري به گمان خودت در يكي از هنريترين شهرهاي جهان نمايش ميبيني، چند نفر سياهپوش بروند روي سن و رويت اسلحه بكشند و تو گمان ببري كه اين هم بخشي از نمايش است - چنان كه بسياري از تماشاگران ديشب تاريك پاريس همين گمان را برده بودند - و بعد آتش تيربار واقعي را ببيني، اين جهان ديگر چيزي براي از دست دادن ندارد. از نظر اخلاقي مرگ آدمي بيگناه در بيروت و كابل و كركوك و حلب به يك اندازه دردناك است. اما از نظر رواني، كشتار در پاريس انگار افتادن يكي از آخرين برگهاي اميد به جهاني زيباتر و آرامتر و امنتر است.»يكي ديگر از كاربران اين شبكه اجتماعي هم دليل نگراني عمومي براي حوادث پاريس را در امري شخصيتر جستوجو كرد، به قول ثمين: «عدهاي از دوستان نوشتهاند «آنقدر كه براي ماجراي پاريس، گريبان ميدريد، براي سوريه و لبنان و... تره هم خرد نكرديد.» يا «چرا هشتگ پاريس 10 برابر هشتگ سوريه، مطلب دارد.» من نگاه منتقدانه اين دوستان را درك ميكنم اما نكتهاي كه از نگاه تيزبين اين دوستان جا مانده، اين است كه آدمهاي سرتاسر جهان، به اندازهاي كه در پاريس دوست و آشنا و فاميل دارند، در سوريه و لبنان ندارند. خيلي طبيعي است كه وقتي دوست و آشنايي در جايي داري و آنجا دچار حادثه و فاجعهاي ميشود، بيشتر مشوش هستي، نگرانتري و پيگيرتر.»
اما سوي ديگر جدال بر سر حق يا ناحق بودن ميزان ابراز تاسف براي عمليات تروريستي در پاريس، كاربراني بودن كه با انتشار اخبار مبني بر بسيج مردمي در پايتخت فرانسه براي كمك به كساني كه به نحوي تحت تاثير اين حوادث قرار گرفتهاند تلاش داشتند تا بگويند در شرايط مشابه در كشورمان نميتوان شاهد چنين صحنههايي بود: «ديشب كه دولت فرانسه از شهروندان خواست از خونههاشون بيرون نرن، راننده تاكسيها تاكسيمتر رو خاموش كردن و اون بخش بيرون مونده ملت رو داوطلبانه رسوندن به خونههاشون، با مقايسه اينا با بخش عمدهاي از رانندههاي خودمون كه وقتي بارون مياد فقط دربست ميبرن و دولا پهنا حساب ميكنن. فكر ميكنم زبونم لال اگر اتفاقي تو تهران بيفته، چه نوني تو روغن بعضي راننده تاكسيهاي تهران ميافته!»و البته در سوي ديگر ماجرا كاربراني بودند كه مدام يادآور ميشدند كه خاطرات بسياري از كمك مردمي در شرايط سخت در ذهن همه نسلها وجود دارد.
يك روزنامهنگار اجتماعي در صفحه فيسبوك خود نوشت: «حمله ديشب به پاريس را «بدترين اتفاق امنيتي در تاريخ اين شهر پس از جنگ جهاني» قلمداد كردهاند، اتفاقي كه در پي وضعيت بحراني ناشي از آن مردم به كمك هم آمدند. بعد همين دوستان ما اين را برداشته و مقايسه كردهاند با شب چهارشنبه سوري و روزهاي باراني تهران كه در آن برخي رانندهتاكسيها فقط دربست ميروند و كرايه بيشتر ميگيرند. بعد نتيجه گرفتهاند كه آنها خوبند و ما بد. . . به اين راحتي به داشتهها و ارزشهاي خودمان چوب سياهي و حراج نزنيم، ما هم مردمي هستيم مثل همه مردم دنيا، با خوبيها و بديهايي كه همهجا مشابهشان يافت ميشود. نه از بقيه برتريم و نه پستتر. راستي، نه فقط در مواقع بحراني، بلكه حتي در روزهاي كاملا عادي، در جايي مثل همين شهر تهران اين همه راننده تاكسي با مرام و انسان و خوشاخلاق را نديدهايد كه به پست خيليهايمان خوردهاند؟»