فقر بينش در آموزش و پرورش دانشمحور
محمود صفدري٭
مشكلاتي كه امروز گريبانگير جامعه امروز و به تبع آن جامعه فرداي ما است، صرفنظر از حاكميت نظام ارزشي و محيط امن و سالم و به دور از فساد و انحرافات اخلاقي كه از نقاط مثبت و برجسته نظام آموزشي ما است، كليت نظام آموزشي ما را دربرميگيرد.
نه يك يا چند مدرسه خوب و موفق (چه دولتي و چه غيردولتي) ميتواند جامعه را به سرمنزل مقصود برساند و نه يك يا چند مدرسه ضعيف ميتوانند جامعه را به ورطه سقوط بكشانند.
مشكل امروز سيستم آموزشي ما اين است كه همه تلاش و برنامههاي آن- در نگاه كلي و صرفنظر از استثنائات- معطوف به افزايش «دانش» است.
دانشي كه در عصر گردش اطلاعات فاصله ناداني و دانايي فقط به اندازه تايپ كردن واژه و جستوجوي آن است و اين مهارتي است كه نسل كنوني به خوبي با آن آشناست و ميتواند به سادگي از آن بهره بگيرد.
در حالي كه مشكل كشور ما و همرديفان ما، كمبود يا نبود «بينش» است و اين مساله ما را وارد رقابتي بيپايان از آزمودن انباشتي از اطلاعات قرار داده كه همواره همراه و در دسترس ما است.
رقابتي كه منجر به خستگي و فرسودگي و بعضا بيزاري يادگيرندگان و معلمان ما از فضاي آموزشي شده و همه ميل به فرار از اين سيستم آموزشي دارند.
رقابتي كه تفاوتهاي فردي را ناديده گرفته و اين انتظار را در خانوادهها ايجاد كرده كه چنانچه فرزندانشان به دانشگاه راه نيابند، برابر با نابودي و بيخاصيتي آنها خواهد شد، اتفاقي كه از قضا بعد از ورود به دانشگاه و حتي متاسفانه پس از فارغالتحصيلي آنان افتاده و همچنان ميافتد.
انبوهي از دانش و محفوظات و عدم وجود زمينه استفاده كاربردي از آن در بسياري از موارد و استفاده معدود از آن در موارد كم، اما بدون بينش لازم و بدون مهارت كافي براي زندگي درست و همراه با آرامش و حس رضايتمندي از آن.
مشكلي كه امروزه تبديل به اصليترين عامل افسردگي و ناپايداري نظام خانواده و اجتماع شده است
جوانان ما آموختن بسياري از مهارتهاي زندگي فردي و اجتماعي را فداي آموختن و حفظ كردن آن تا زمان امتحان كرده و پس از كسب نمره لازم آن را مانند يك فايل اضافي و غيرضروري از حافظه خود «ريموو» ميكنند. در حالي كه كارنامه موفقي از «دانش» كه از قضا در نظام آموزشي ما سازوكار ارزشيابي مبتني بر آن طراحي شده، دارند، ليكن نمره قابل درك و ارزيابياي از مهارت «بينش» ندارند كه قابل اندازهگيري و قضاوت هم نيست.
معلمان ما ميل به پيشرفت تحصيلي در زمينه دانش فراگيران دارند و تمايلي به تلاش در زمينه آگاهسازي و ارايه بينش، ندارند. چراكه نه در كتب درسي بحثي از آن به ميان آمده و نه مبناي درستي براي ارزيابي از كار معلم در اين زمينه پيشبيني شده است.
به عبارت ديگر در نظام آموزشي ما، افزايش «دانش» قابل اندازهگيري است و از قضا ميتواند مبناي قوت و ضعف معلمان و دانشآموزان قرار گيرد اما ارايه بينش و تربيت «انسان موفق» صرفنظر از گرايشهاي شغلي و تحصيلي، نه قابل اندازهگيري است و نه مبناي قضاوت قرار ميگيرد، در حالي كه به نظر ميرسد نياز «امروز» ما، ارايه بينش به فراگيراني است كه بتوانند «فردا»ي خود و جامعه را مديريت كنند و بر مشكلات احتمالي آن فايق آيند، چيزي كه در آموزش و پرورش نوين، از آن به عنوان «مهارت حل مساله» ياد ميشود.
٭فعال صنفي و مدني و دبير شاغل در خراسان شمالي