• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3132 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۴ آذر

گزارشي از تمرين نمايش «كاسپار» به كارگرداني دكتر «محسن معيني»

درد بِكِش انسان، تا «هست» شوي و «آزاد»

پرديس افكاري: پيش از اينكه ويژگي مهمي در نمايشنامه كاسپار باشد، ويژگي شيوه كار دكتر معيني باعث شد بازي در نمايش كاسپار را بپذيرم. سال قبل با ايشان و خانم ميرحسني آشنا شدم و جدا از همكاري، دنياي رفاقت‌مان خيلي گسترده است. خدا را شكر از نظر فكري هم بسيار نزديكيم. ‌اين چيزي است كه متاسفانه در ايران كم اتفاق مي‌افتد

محسن معيني:«در تمرين‌ها، هميشه به تحليل و پيداكردن زيرمتن‌هاي مسائل فلسفي و جامعه‌شناختي متن اهميت مي‌دهم. در اين كار، يك دوره طولاني تحليل داشتيم. يك ماه فقط متن تحليل مي‌كرديم. سپس در تمرين‌ها چند عنصر را لحاظ مي‌كنيم. اول متد گروتفسكي مبني بر انطباق انگيزش دروني و حركت بيروني

   احمدرضا   حجارزاده/     اين‌روزها تماشاخانه آو ميزبانِ تمرين‌هاي گروه نمايش «كاسپار» به كارگرداني دكتر «محسن معيني» است. معيني با وجود ج واني، از كارگردان‌هاي خلاق و باسواد تئاتر ايران است كه تاكنون نمايش‌هاي مهمي مانند «عقل دهُم»، «مزامير اكسدوس»، «بر فرس تندرو»، «بازيگر و زنش»، «آدم خوابش مي‌گيره»و«خانه برنارد آلبا» را به صحنه برده. اين كارگردان، مدرك دكتراي خود را در رشته فيلم، تئاتر و رسانه از دانشگاه گوته آلمان كسب كرده. او كه علاقه داشته نمايشنامه جهاني «كاسپار» را به عنوان دهمين نمايش خود اجرا كند، اكنون به خواسته‌اش رسيده و قرار است با تهيه‌كنندگي «نگين ميرحسني» اين نمايشنامه را از هفته دوم دي‌ در تماشاخانه آو در معرض بازديد و قضاوت دوستداران تئاتر بگذارد. اين نمايش هشتمين همكاري ميرحسني در مقام تهيه‌كننده با دكتر معيني است. كاسپار نوشته «پتر هاندكه» و به اعتقاد معيني فلسفي‌ترين متن ادبيات نمايشي در صد سال اخير است. هاندكه در متن خود، دو جريان مهم فلسفي معاصر را با استادي مطرح كرده؛ جريان فلسفه قاره‌يي يا كانتيننتال را با مواجهه با متن هستي و زمان و جريان فلسفه تحليلي را با مطرح‌ كردن مسائلي كه ويتگنشتاين در رساله منطقي فلسفي- تراكتاتوس- مطرح مي‌كند. از آنجا كه نمايشنامه هاندكه از متون دشوار به لحاظ شيوه اجرايي و كار با بيان و بدن بازيگر است، دكتر معيني هر روز چهار ساعت تمام با گروه بازيگرانش تمرين‌هاي فشرده، دشوار و طاقت‌فرسايي را پشت سر مي‌گذارند تا بتوانند به كيفيت مطلوب و مورد نظر كارگردان و البته نويسنده در اجراي اين نمايش برسند. براي تهيه اين گزارش تمرين، مجبور شديم دو بار به تمرين‌هاي گروه نمايش «كاسپار» سر بزنيم تا بيشترين بخش‌هاي شكل‌گيري نمايش توسط بازيگران و كارگردان را شاهد باشيم. آنچه در اين دو روز مشاهده كرديم، خبر از نمايشي مهم و حرفه‌يي مي‌دهد كه مخاطب قرار نيست چندان هم آسوده به تماشاي آن بنشيند. در طول تمرين‌ها بازيگران گويي مثل شخصيت «كاسپار هاوزر»، يك شكنجه روحي، رواني و گفتاري را تحمل مي‌كردند. اكنون بايد منتظر ماند و ديد آيا معيني و گروهش موفق مي‌شوند با تحمل اين همه سختي، نمايشي در خور و ديدني به اجرا درآورند.

روز نخست/  سختگيري كارگردان، اشك‌هاي بازيگران

وقتي وارد سالن اجراي تماشاخانه آو مي‌شويم، پنج بازيگر خانم با لباس‌هاي مناسبِ تمرين، نزديك به هم نشسته‌اند و با نمايشنامه‌يي در دست، مطابق نظر كارگردان ديالوگ‌ها را با لحن، آوا و اصوات عجيبي روخواني مي‌كنند. هر پنج بازيگر، نقشِ كاسپار را بر عهده دارند، گرچه هر كدام يك وجه از اين شخصيت را. محسن معيني يك لحظه هم نمي‌نشيند. مدام قدم مي‌زند و بر گويش و احوال بازيگران دقتِ نظر دارد. خوانش ديالوگ‌ها از «افسانه ميرباقري» شروع مي‌شود. ابتدا افعالي را پشتِ سر هم ادا مي‌كند، ولي انگار كلمه‌ها محدودند و كارگردان را راضي نمي‌كنند. بنابراين معيني خطاب به ميرباقري مي‌گويد: «اگر پنج تا ده دقيقه اين روند را ادامه بدهي، برايم جذاب است. يك صفحه فعل‌هاي دوبخشي بنويس و بخوان». ميرباقري ادامه مي‌دهد: «كلنجاررفتن، وحشي شدن، آمد و شد...»، و باز هم معيني كلام او را قطع مي‌كند و به عنوان راهنمايي اهميت كلمه و زبان را براي بازيگرش توضيح مي‌دهد تا به دركي درست و دقيق از چگونگي خوانشِ كلمه‌ها برسد: «هايدگر مي‌گويد: كلام مثل تكنولوژي تبديل به ابزاري شده كه از آن براي رسيدن به هدفي سود مي‌جوييد و چون پيش‌زمينه سلطه بشر بر همه‌چيز با اومانيسم است، نفس زبان هم يك امر فاسد و غيرقابل اتمام است. بعد مي‌گويد تنها جايي كه زبان اين گونه به كار نمي‌رود، يعني در اختيار تو نيست، تو در اختيار زباني، زماني است كه شعر سروده مي‌شود. «ميشل فوكو» در يكي از سخنراني‌هايش به نام «نظم گفتار» مي‌گويد: من اينجا هستم تا گفتار من را دربربگيرد. افسانه من مي‌خوام در بازي تو اين اتفاق بيفته، يعني وقتي كلمه را به سمتي مي‌بري كه هيچ مفهومي براي گفتن و هدفي نداري، در واقع چيزي نمي‌گويي و فقط گزاره‌هايي را به سمت تماشاگر پرتاب مي‌كني، ‌اين اتفاق بين او و تو مي‌افتد. ‌اين يك امر انتزاعي است و اتفاقا مفهوم اينجا منتقل مي‌شود. در شيوه اجرا و بازي به سمت انتقال هيچ معنايي نرو. فقط افعال را بدون هيچ هدفي پرتاب كن.»
ميرباقري مي‌پرسد: «فقط همين‌جا ديگر و بعد آنجا كه مي‌گويد «بايد كاري را كه مي‌خواهند انجام بدهم»، ديگر آزاد بشوم؟» و معيني مي‌گويد: «آنجا يك كاراكتر ديگر را به ميان مي‌آوري. اين يك اينتلكتوئل پارادوكسيكال است». پس از اين وقفه كوتاه، خوانشِ ديالوگ‌ها از سر گرفته مي‌شود، باز هم با افسانه ميرباقري: «مي‌بايد كاري را كه جامعه مي‌خواهد انتخاب كنند و به ديگران واقعيت را بگويند و بدانند كه آزادند كاري را بكنند كه مي‌خواهند و البته مجبورند و مي‌توانند بكنند.»
اين‌بار گويا خودِ بازيگر از تمرينش راضي نيست. روخواني متن را متوقف مي‌كند و به كارگردان مي‌گويد: «به آن حس لازم نرسيدم». نظر معيني هم همين است و اعتقاد دارد در دورِ بعدي، حس او اصلاح مي‌شود. حالا نوبت به «بهاره سعوه» رسيده؛ يكي ديگر از كاسپارها. روي زمين نشسته و ابتدا كند و آهسته از روي متن مي‌خواند: «ياد گرفتم... جاهاي خالي را... با...». انگار اين شيوه مورد تاييد كارگردان نيست، زيرا معيني از او مي‌خواهد سكوت‌ها را كاملا دربياورد و خيلي عادي متن را بخواند. سعوه دوباره مي‌خواند، اين‌بار يك‌نفس و بي‌وقفه: «من ياد گرفتم جاهاي خالي را با كلمه پر كنم و ياد گرفتم هر كسي را كه جيغ مي‌كشيد با كلمه آرام كنم. از وقتي ياد گرفتم كسي كسيه، كه با كلمه آشنا شدم. ديگه از ذهنم آشفته نمي‌شم. ديگر از كاسه‌هاي خالي، جعبه‌هاي خالي، قفسه‌هاي خالي، اتاق‌هاي خالي نمي‌ترسم. در برابر رفتن به هواي آزاد شك نمي‌كنم و در برابر هر خرابي يك كلمه دارم كه كمكم مي‌كند خرابكاري نكنم.»
حالا سعوه با تشويق كارگردان روبه‌رو مي‌شود. معيني خطاب به او مي‌گويد: «آفرين. الان مخاطب اين را مي‌فهمد. منظورش اين است كه با كلمه مي‌توانم هر كسي را فريب بدهم». تمرين با ديالوگ‌هاي بازيگر بعدي ادامه پيدا مي‌كند. «باران فرد» كه چندان به متن احتياجي پيدا نمي‌كند و ديالوگ‌ها را تقريبا حفظ است، كنار ميرباقري نشسته و ديالوگ‌ها را يكي پس از ديگري و به صورت پينگ‌پنگي به زبان مي‌آورند: «هيچ آدمي‌حق ندارد تمرين
و  رياضت‌كشيدن  را كنار  بگذارد.»
ميرباقري: هيچ آدمي حق ندارد در ساعات اوليه صبح وقتي از خواب بيدار مي‌شود، از خودش متنفر باشد.
فرد: هر آدمي موظف است تنها و تنها زندگي خودش را بكند. هر كس بايد جرات نگاه‌كردن به ديگران را داشته باشد.
ميرباقري: همه بايد آزادي داشته باشند (براي بيانِ كلمه آزادي، صدايش را تغيير مي‌دهد و جيغ مي‌كشد) .
فرد: همه بايد وُجـ، وُجـ، وُجـ... (به نظر مي‌رسد كاسپار مي‌خواهد بگويد وُجدان اما نمي‌تواند، پس در نهايت مي‌گويد)، همه بايد وُجـ، وُجود داشته باشند.
از فشاري كه بازيگران بر زبانِ خود وارد مي‌كنند، پيداست براي رسيدن به نقش نوعي شكنجه گفتاري را تحمل مي‌كنند. ميرباقري خود را به آهستگي از روي صندلي به زمين منتقل مي‌كند و رو به جايگاه تماشاگران مي‌نشيند. او بايد در اين صحنه ديالوگ‌هايي را با بازي دست و انگشت بيان كند اما انگار آنچه به زبان مي‌آورد، بيش از آنكه ديالوگ باشد، اصوات و فريادهايي است كه شخصيت كاسپار با آنها درگير است. بنابر اين گونه‌هايش را باد و نفسش را در سينه حبس مي‌كند. كم‌كم شروع به جيغ‌كشيدن مي‌كند. اشك چشم‌هايش را پر كرده. بازيگران ديگر از تلاش همكارشان و حالات رفتاري او متاثر شده‌اند. اشك و اندوه، چشم‌ها و صورت بهار سعوه را در همدردي براي هم‌بازي‌اش پوشانده. حالا ميرباقري و فرد كنار مي‌روند تا «مريم دانش‌آذر» ديالوگ‌هايش را براي كارگردان اتود بزند، ولي به محض اينكه با داد و هوار شروع مي‌كند، معيني از او مي‌خواهد شدت خشونتش را بيشتر كند: «باز هم خشن‌تر باش. بايد پايين‌تنه‌ات ثابت باشد اما سر و گردن و شانه‌هات را تندتر تكان بده. لازم نيست اينقدر تند ديالوگ بگويي.»
مريم دانش‌آذر: خاك روي ميز و صندلي را بايد پاك كرد. آدم‌ها نبايد وقت‌شان را تلف بكنند. پرچم‌ها نبايد در مسير غلط باشند. هر حيووني‌رو كه شكلش عوض نمي‌شود، بايد نابود كرد و جاش حيوونايي‌رو پرورش داد كه پوست مي‌اندازند. هر حرف و كلمه‌يي كه معناي خوشايندي نداره، بايد حذف بشه، حذف بشه، حذف بشه. آرنجت‌رو روي ميز نذار. ماهي‌رو با چاقو نخور. انگشتت‌رو نليس. قارچ نپخته نخور. از هر تناقضي پرهيز كن. ميوه‌هاي سالم براي كمپوت مناسبند.
از مِتُد گروتفسكي تا زيبايي‌شناسي گوتيك
پس از يك ساعت تمرين مداوم، كارگردان 10 دقيقه تنفس و استراحت به بازيگران مي‌دهد. گروه پراكنده مي‌شود و ما از فرصت استفاده مي‌كنيم تا پاي حرف‌هاي معيني درباره اجراي نمايش كاسپار بنشينيم. از علت انتخاب متن شروع مي‌كنيم. معيني مي‌گويد: «هميشه دوست داشتم كاسپار دهمين نمايشي باشد كه اجرا مي‌كنم. اين متن جزو نمايشنامه‌هايي بود كه وقتي خواندم، خيلي دوستش داشتم. زماني كه براي سفر تحصيلي به اتريش رفتم، ‌هاندكه را ديدم و موضوع را با او مطرح كردم كه خيلي استقبال كرد. فكر مي‌كنم اين متن چكيده مباحث فلسفي قرن بيستم است يا يك ويترينِ درست براي ارايه ‌دادن اين معناست. در روند كارهاي نمايشي من شايد اجراي كاسپار ادامه «عقل دهم» باشد، يعني با آن ريشه‌ها در يك متن ديگر ادامه پيدا كرده كه به نظرم از شاهكارهاي ادبيات نمايشي است. فكر مي‌كنم كاسپار با اتفاق‌هاي انديشه‌ورزانه جهان امروز نسبت مستقيم دارد.»
اما اين نمايش فلسفي براي كدام گروه از تماشاگران تئاتر آماده و اجرا خواهد شد؟ پاسخ دكتر معيني چنين است: «نمايش كاسپار با اين شيوه اجرايي براي مخاطب خاص و علاقه‌مند و آگاه به مباحث فلسفي اجرا مي‌شود؛ مخاطبي كه دغدغه اين مباحث را دارد و اين جنس آثار را مطالعه مي‌كند. به همين دليل سالني انتخاب كرديم كه جدا از اينكه بافت آن براي نمايش ما مناسب است، برعكس كار قبلي‌ام در برج ميلاد كه براي چند هزار نفر اجرا مي‌شد، اين‌بار يك تماشاگر گزينش‌شده و محدود دعوت مي‌كنيم. در پي ديالوگ با اين نوع تماشاگر هستيم، چون حس مي‌كنم نوعي از مخاطب وجود دارد كه مدت‌هاست محصول مورد علاقه‌اش را پيدا نمي‌كند.»
از محسن معيني درباره شيوه تمرين‌ها مي‌پرسيم و مي‌گويد: «در تمرين‌ها، هميشه به تحليل و پيداكردن زيرمتن‌هاي مسائل فلسفي و جامعه‌شناختي متن اهميت مي‌دهم. در اين كار، يك دوره طولاني تحليل داشتيم. يك ماه فقط متن تحليل مي‌كرديم. سپس در تمرين‌ها چند عنصر را لحاظ مي‌كنيم. اول متد گروتفسكي مبني بر انطباق انگيزش دروني و حركت بيروني؛ يعني يك عنصر را به لحاظ انگيزش دروني در بازيگر كشف مي‌كنيم و آنقدر پرورش مي‌دهيم تا مانند يك عنصر بيروني براي تماشاگر ملموس بشود. در روند رفت و برگشت به اين دو انگيزش ميان بازيگرها، تمرين ما شكل مي‌گيرد. شيوه ديگر كه سعي كرديم منطبق با آن حركت كنيم، زيبايي‌شناسي گوتيك   است.»
بازيگران چگونه انتخاب شدند؟ معيني پاسخ مي‌دهد: «بر اساس توانايي‌هاي بدني و آگاهي‌هاشان. در شيوه تمرين‌هاي من، معمولا بازيگران جايگزين مي‌شوند و بازيگران جديد به جاي آنها مي‌آيند. آنها در كاسپار بر اساس توانايي‌هايي بدني و استعدادهايي كه خيلي به بروز نرسيده و ديده نشده، انتخاب شده‌اند، چون اين امكان در نمايش‌هاي ديگر گروه ما نبوده. البته كاركردن با اين بازيگران كمي سخت بود اما در مجموع بازيگران خوبي‌ هستند و توانايي‌هاي بالايي دارند كه بايد به ظهور برسد. تلاش ما اين است ابعادي از خودشان را كشف كنند كه بعضا خودشان از آنها بي‌اطلاعند. كار كارگردان همين است كه آن ابعاد را براي بازيگر كشف كند و به او نشان بدهد.»
معيني مي‌گويد در اجراي نمايش كاسپار از حس بويايي به عنوان يك عنصر دراماتيك استفاده مي‌شود. مثل بوي كافور در شروع نمايش و بعد بوي باروت و قهوه‌يي كه درست مي‌كنند. او در مورد پيشرفت تمرين‌ها تا امروز مي‌گويد: «خطوط اوليه ميزانسن‌ها بسته و اصلاح حس انجام شده. الان تمركزمان روي بازي‌هاست. اگر بازي‌ها دربيايند، در آن خطوط ميزانسن شروع به رتوش بازي‌ها مي‌كنيم. تاكنون 70 درصد كار جلو رفته و اميدوارم از سيزدهم دي‌ماه اجرا برويم.»
روز دوم/ زنده به گورشدنِ بازيگران
امروز كارگردان نمايش كاسپار تصميم دارد برخي ميزانسن‌هايي را كه تا اين لحظه با بازيگرانش توافق كرده بود، به هم بريزد و ميزانسن‌هاي جديدي طراحي كند. بازيگران آمده‌اند. نگين ميرحسني ـ تهيه‌كننده ـ هم امروز آمده است. «مستانه كريم‌خاني» ـ مدير صحنه ـ كيسه‌هاي نايلوني بزرگي را با خود به همراه آورده كه قرار است در تمرين‌هاي امروز استفاده بشوند. معيني ابتدا از گروه بازيگران مي‌خواهد به رديف كنار هم بنشينند تا ضمن روخواني متن، به تحليل تازه‌يي از آن برسند. پرديس افكاري، بهار سعوه، مريم دانش‌آذر و باران فرد روي صندلي‌ها مي‌نشينند و معيني روبه‌روشان قدم مي‌زند و به روخواني آنها گوش مي‌دهد. كريم‌خاني اين‌بار در مقام منشي صحنه متني به دست مي‌گيرد تا هرگاه لازم شد، ديالوگ‌ها را براي بازيگران سوفله كند. پس از يك ربع روخواني رضايت‌بخش، كارگردان از بازيگران دعوت مي‌كند تا براي تمرين در ميزانسن‌هاي جديد آماده بشوند. كيسه‌هاي نايلوني روي صحنه باز مي‌شوند تا بازيگران داخل آنها دراز بكشند. هر كيسه درست به اندازه طولِ بدن يك انسان است. بازيگران داخل آنها مي‌خزند و اميد سليماني- عكاس گروه ـ و مستانه كريم‌خاني با بست‌هاي پلاستيكي دو طرفِ كيسه‌ها را محكم مي‌بندند. بازيگران داخل كيسه‌ها به جنازه‌هايي در سردخانه مي‌مانند. ميرحسني- تهيه‌كننده- نمايش كاسپار از همكارانش مي‌خواهد كه با ماژيك كلفت آبي‌رنگي اسم هر بازيگر را روي كيسه بنويسند. حالا وقتش رسيده تا بازيگران كيسه‌ها را بشكافند و با حركات بدني دشوار از كيسه‌ها خارج بشوند و ديالوگ‌هاشان را بگويند. نيكان خسروي  - مسوول موسيقي - آهنگ لازم را در فضا پخش مي‌كند. پرديس افكاري غرق در نقش خود از كيسه نايلوني‌اش خارج شده و فريادكشان به سوي ديگر صحنه مي‌دود. به نظر مي‌رسد كارگردان از روند تمرين‌هاي امروز بسيار راضي است. اين تمرين‌هاي دشوار مدت يك ساعت طول مي‌كشد و بعد زمان آنتراكتي كوتاه فرا مي‌رسد. با وجود خستگي بازيگران، همه راضي مي‌شوند درباره نقش خود صحبت كنند. از كاسپار اصلي آغاز مي‌كنيم كه اجراي آن بر عهده پرديس افكاري است.
كاسپارها از چه مي‌گويند؟
پرديس افكاري- از بازيگران شناخته‌شده و نامدار تئاتر و تلويزيون- در عرصه نمايش بسيار گزيده‌كار است. افكاري با حضور در نمايش كاسپار، دومين تجربه همكاري را با دكتر معيني پشت سر مي‌گذارد. او پيش‌تر در نمايش «بر فرس تندرو» با كارگرداني معيني، نقش شيطان را برايش بازي كرده بود. اين بازيگر در مورد دليل حضور در اين نمايش مي‌گويد: «پيش از اينكه ويژگي مهمي در نمايشنامه كاسپار باشد، ويژگي شيوه كار دكتر معيني باعث شد بازي در نمايش كاسپار را بپذيرم. سال قبل با ايشان و خانم ميرحسني آشنا شدم و جدا از همكاري، دنياي رفاقت‌مان خيلي گسترده است. خدا را شكر از نظر فكري هم بسيار نزديكيم. ‌اين چيزي است كه متاسفانه در ايران كم اتفاق مي‌افتد. ‌اين موضوع در تئاتر تاثير و اهميت دارد. اگر آدم‌ها نتوانند اينجا حرف هم را بفهمند، من به عنوان بازيگر نمي‌توانم آنچه را كارگردان مي‌خواهد اجرا كنم. اگر بخواهم به شكل و شيوه خودم اجرا كنم، چندگانگي به وجود مي‌آيد.»
افكاري در مورد متن مي‌گويد: «متن كاسپار فوق‌العاده است. نمي‌توان دوستش نداشت. ‌اين متن يك تئاتر كامل است. اگر بازيگري تئاتر را دوست داشته باشد، نمي‌تواند به اين متن نه بگويد. با اينكه چنين كارهايي سخت است اما چون ارتباط و اعتماد لازم وجود دارد، معتقدم نمايش خوبي روي صحنه خواهيم   برد.»
بازيگر نمايش كاسپار توضيح مي‌دهد: «هنوز خودكتاب را نخوانده بودم اما وقتي متن دكتر معيني را خواندم و نظرم را در مورد صحنه‌ها و لباس‌ها گفتم، ايشان گفتند « مطمئني كتاب را نخوانده‌يي؟! چون تحليل‌هاي شما همين است كه در كتاب هم آمده». وقتي با هم متن را تحليل و روخواني كرديم، ديديم كاملا ذهنيت يكديگر را دنبال مي‌كنيم. اين باعث مي‌شود كار در اوج قرار بگيرد و تماشاگر هرگز خسته نشود.»
از تحليل افكاري كه در مورد كاسپار مي‌پرسيم، مي‌گويد: «او در واقع صِفري است كه مي‌خواهد يك بشود، يا پنجي كه مي‌خواهد شش بشود. مي‌خواهد هويت پيدا كند و شكل بگيرد، يا بگويد من را ببينيد. منم هستم. مي‌خواهد هستي داشته باشد و داراي فكر بشود. آدمي با نظر و عقايد خودش. كاسپار در مورد آزادي است، يعني مي‌خواهد اول «هست» بشود و بعد به آزادي برسد، پيرامونش را آن‌طور كه مي‌خواهد شكل بدهد و زندگي كند، چون فقط يك بار به دنيا مي‌آيد و مي‌خواهد اين يك بار را آن‌طور كه دوست دارد، زندگي بكند. مثل ما كه هميشه يك‌سري موانع براي حركت‌كردن داريم تا به آرمان‌هامان برسيم. كاسپار يك آرمانگراست. او از پوسته‌اش خارج مي‌شود براي اينكه در دنيا جايي براي خودش پيدا بكند.»
افسانه ميرباقري حرف‌هايش را با اشاره به شيوه تمرين‌هاي دكتر معيني شروع مي‌كند: «شيوه تمرين‌هاي آقاي معيني، يك شيوه كارگاهي و تجربي است. ما روي صحنه اتود مي‌زديم و مي‌رسيديم به يك نقش. ايشان آدمي است كه دُگم ندارد و اين برايم جذاب بود. از يك دورخواني خيلي ساده و تحليل متن شروع كرديم. بعد در تماشاخانه آو شروع كرديم به تمرين و مدل تمرين‌ها عوض شد. طبق وضعيتي كه خودمان داشتيم به يك نقش مي‌رسيديم. اول يك برون‌ريزي شديد داشتيم و بعد كم‌كم همه‌چيز تعديل شد.»
ميرباقري ادامه مي‌دهد: «اين نمايش با تجربه زيستي كه از محيط اطراف و كشورمان داريم و اينكه ما و تماشاگران حوصله داريم يا نه، آداپته شده و پر از تصوير است. ديالوگ‌هاي فلسفي نمايش را فقط آدمي كه فلسفه بداند تشخيص مي‌دهد كه چرا چنين چيزي گفته شده، ولي از شدت اين گونه ديالوگ‌ها كاسته شده و بيشتر حركت‌هاي بدني اتفاق افتاده. چيزي كه نخستين‌بار به آن رسيدم، عنكبوت بود. در پارت اول هيچ حرفي نمي‌زنم. فقط حركت بدني است. ‌اين يك كاراكتر روشنفكرمآب است؛ كسي كه پر از كلمه و حرف است، خيلي كتاب خوانده. منتها اطلاعاتش روش‌مند نيست. مثل اطلاعات توي جهان است. به همين دليل علوم شناختي شكل گرفت. اتفاق ديگر اينكه ما با تمام شكل‌هاي مختلفي كه در جامعه وجود دارد و هر كدام‌مان يك نوعش را به تصوير مي‌كشيم، كاسپار را شكل مي‌دهيم. كاسپار يك بي‌شكل است كه آن را شكل مي‌دهيم.»
بهار سعوه بازيگر ديگري است كه آخرين‌بار سال 84 و با نمايش «ليلي و مجنون» روي صحنه آمده. او مي‌گويد: «زماني كه در جلسه تمرين‌نمايش كاسپار حاضر شدم و متن را خواندم ابتدا كمي گيج و گنگ بودم، چون از فضاي تئاتر آرتو و نمايشنامه كاسپار چيزي نمي‌دانستم. در دورخواني‌ها با ديالوگ‌ها ارتباط و شكل گرفتم. كم‌كم با آقاي معيني گفت‌وگوهاي بيشتر داشتم تا كشف و شهودي در مورد كارمان اتفاق بيفتد.»
او معتقد است: «اتفاقي كه درون شخصيت كاسپار خلق مي‌شود، بعد دروني انسان‌هاي جامعه كنوني است، يعني يك خلق صورت مي‌گيرد و بعدهاي مختلف انساني را كه شكل مي‌گيرد، مي‌بينيم. نقش من در اين نمايش، همان بعد دروني است كه انسان‌ها سانسورش مي‌كنند و نشان نمي‌دهند، يعني آنچه هستند را «نيستند» نشان مي‌دهند. او از درد مي‌گويد. رگه‌هاي مازوخيستي در اين شخصيت وجود دارد. كاسپار مي‌گويد به خاطر بسپار و فراموش نكن اما چه‌چيز را؟ به خاطرسپردن امر به‌شدت دردناك و سختي است. يادت بماند با تو چه كردند و چه مي‌كنند. پس مثل اينها نشو، ولي براي اينكه بتواند در جامعه كنوني زندگي كند مجبور است مانند آنها بشود و من دروني خود را پس مي‌زند. مي‌گويد صداقت و آرامش برو كنار. تو ديگر در اين دنيا جواب  نمي‌دهي.»
اين بازيگر تئاتر در مورد شيوه تمرين
دكتر معيني مي‌گويد: «شيوه تمرين ايشان براي من خيلي عجيب بود. تا حالا با اين شيوه كار نكرده بودم. سال‌ها با شيوه‌هاي كلاسيك يا معمول تئاتر كنار كارگردان‌هاي خوب و برجسته كار كرده بودم. نوع مكتب و ديدگاه دكتر معيني خيلي جذابيت داشت. ‌ايشان تمام بازيگران خود را پيش از ورود با يك نگاه مستقيم كشف مي‌كنند. احساس مي‌كنم در كار آقاي معيني كشف شدم. الان در اين نمايش حس خوشحالي دارم، چون دكتر معيني بازيگر را به نقطه رهايي مي‌رساند. جدا از اينكه متن نيز همين را مي‌خواهد و انتقال خشونت به تماشاگر در اين نمايش اتفاق مي‌افتد اما آنچه درون بازيگر است بيرون مي‌ريزد، چون هر چيزي در زمان خودش اتفاق مي‌افتد. آقاي معيني وقت مي‌گذارد و گفتمان مي‌كند تا بچه‌ها و گروه به هم نزديك بشوند. ‌ايشان كاري مي‌كند كه اطمينان شما را به خودش و كاري كه مي‌كند، جلب ‌كند.»
بهار سعوه در پايان به نقش موثر
 « نگين ميرحسني» در توليد اين نمايش اشاره مي‌كند: «خانم ميرحسني غير از تهيه‌كنندگي، براي همه بچه‌ها رفيق است. اين را در تئاتر كمتر مي‌بينيم. ايشان مكمل گروهند و باعث  مي‌شود همه با عشق در تمرين‌ها حاضر بشوند».

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون