بخشي از كارگزاران تركيه نقشي منفي در روابط تهران و آنكارا ايفا ميكنند در حالي كه تمام تلاش ايران، حل و فصل اختلافات است و سعي ميكند مسائلي چون سوريه و عراق بر روابط دو كشور تاثير نگذارد
محمد ابراهيم ترقينژاد/ «زمينه روابط و مراودات ايران و تركيه همواره وجود داشته است.» اين جمله شايد روشنترين عبارت براي توصيف روابط تهران و آنكارا باشد. سالهاست كه ايران و تركيه از روابط خوبي در زمينههاي تجاري و انرژي برخوردارند اما رويدادهاي سوريه و عراق دو مسالهيي هستند كه چند سالي است بر روابط تهران و آنكارا سايه انداخته است. اسدالله اطهري، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل تركيه معتقد است كه در اين سايه انداختن كشوري جز تركيه مقصر نيست. مدعاي صحبتهايش را ديدارهاي روحاني با مقامات ارشد آنكارا ميداند و بيان ميكند ارادهيي كه در مسوولان ايراني مشاهده ميشود در مقامات ترك نيست بلكه نگاهي نوعثماني در آن مشاهده ميشود. در ادامه مشروح گفتوگوي اعتماد با اسدالله اطهري در پي ميآيد:
وزير امور خارجه تركيه، 26 آذر سفري به تهران خواهد داشت. با توجه به اينكه ميزان ديدارها ميان مقامات عاليرتبه ايران و تركيه در طول سالهاي اخير افزايش يافته است، ارزيابيتان از اين سفر چيست؟
زمينه روابط و مراودات ايران و تركيه همواره وجود داشته است، به ويژه آنكه از زمان آقاي خاتمي كه جوامع مدني دو كشور با يكديگر ارتباط يافتند، اين روابط افزايش يافته است. بايد يادآوري كنم كه همواره تركيه و ايران حتي در زمان قبل از انقلاب اسلامي نيز مناسبات و مراودات مثبتي با يكديگر داشتند. در زمان جنگ تحميلي نيز تركيه تلاش داشت تا روابط متعادلي ميان ايران و عراق داشته باشد. من فكر ميكنم كه زمينه روابط و ديدارهاي دوجانبه ميان ايران و تركيه از سالها پيش وجود داشته است.
به روابط خوب ايران و تركيه حتي در زمان پيش از انقلاب اسلامي اشاره كرديد كه اين روابط مثبت بعد از انقلاب نيز ادامه يافته است. اين روابط در دولت يازدهم چگونه پيش رفته است؟
روابط ايران و تركيه از شخص پيروي نميكند و حتي در زمانهايي كه نظامهاي سياسي دو كشور متفاوت بودند، مسائلي چون تجارت، انرژي و امنيت و مسائل ژئوپلتيك موجب ميشد تا دو كشور با يكديگر روابط داشته باشند و فقط كارگزاران ميتوانند اين روابط را كاهش يا افزايش دهند. يادمان باشد كه روابط تاريخي و فرهنگي همواره ميان ايران و تركيه وجود داشته است.
در دولت يازدهم اين روابط چطور بوده است؟ رو به افزايش بوده يا كاهش؟
روابط ايران و تركيه در دولت يازدهم تحتالشعاع چند مساله قرار گرفته است. در دو سال پاياني دولت آقاي احمدينژاد مسائلي چون تحريمها، روابط بانكي و پرونده رضا ضراب به وجود آمد و سپس مساله سوريه و فرستادن نيروي نظامي از سوي تركها به لبنان روابط دو كشور را تحت تاثير قرار داد. تركيه در اين مسائل سعي كرد تا با رويدادهاي خاورميانه، ايدئولوژيك برخورد كند و به پايگاهي براي ضربه زدن به برخي كشورهاي منطقه تبديل شود كه اين مسائل موجب شده تا روابط ايران و تركيه در سالهاي اخير آسيب ببيند.
فكر ميكنيد كه در دولت آقاي روحاني و در يكسال و نيم گذشته براي ترميم اين روابط اقدامي انجام شده است؟
آقاي روحاني در ديدارهايي كه با آقاي اردوغان داشتند، اراده جمهوري اسلامي را براي گسترش روابط و افزايش مبادلات تجاري نشان داد ولي آنچه از تركيه شاهد هستيم اين است كه ارادهيي از تركيه مشاهده نميشود بلكه ارادهيي از بخشي كارگزاران ترك وجود دارد كه طرز تفكرش اينگونه است كه ميخواهد هژمونياش را در منطقه حاكم كند. متاسفانه برخي مقامات تندرو حزب عدالت و توسعه تركيه نميخواهند بپذيرند كه روشي كه در داخل كشورشان و در سطح منطقه پيگيري ميكنند نتيجهيي جز ضربه به وجهه حزب و كشورشان ندارد. به نظرم بخشي از كارگزاران تركيه نقشي منفي در روابط تهران و آنكارا ايفا ميكنند در حالي كه تمام تلاش ايران، حل و فصل اختلافات است و سعي ميكند مسائلي چون سوريه و عراق بر روابط دو كشور تاثير نگذارد.
به دو مساله سوريه و عراق به عنوان دو اختلاف جدي تهران و آنكارا اشاره كرديد و اينكه تهران ميكوشد اين دو مساله در روابطش با تركيه اثرگذار نباشد ولي اين تلاشها چقدر موثر بوده است؟ به عبارت ديگر، سوريه و عراق به چه ميزان در روابط دو كشور تاثير گذاشته است؟
متاسفانه اين مسائل روابط دو كشور را تحت تاثير قرار داده، با وجود آنكه ايران حسن نيتش را نشان داده است. تركيه در سالهاي اخير فكر ميكرد با توجه به پديده بهار عربي ميتواند مركز و نقطه ثقل جهان اسلام باشد و ايران عقب خواهد ماند ولي ديديم كه تركيه نه تنها مركز اسلام نشد بلكه آسيب نيز ديد و طرحهايش هم شكست خورد. وضعيت جنگ كوباني، عدم پيشرفت در مذاكرات تركها با كردها، شكستشان در مصر و بينتيجه بودن وضعيت ليبي همه گواه بر شكست طرحهاي تركيه براي نيل به مركز جهان اسلام شدن است و به هر حال موجب شد تا تركيه نتواند امپراتوري عثماني را زنده كند. به هر حال امپراتوري و مركز اسلام شدن نيازمند به ابزارهايي است كه تركيه آنها را دارا نيست. در مجموع اين نوعي طرز تفكر در بخشي از كارگزاران تركيه است كه موجب ميشود تا در روابط ايران و تركيه اثر بگذارد.
درباره اختلافات ايران و تركيه صحبت كرديم ولي زمينههاي همكاريهاي مشترك و دوجانبه ايران و تركيه چه چيزهايي هستند؟
از قديم گفته ميشود كه ايران و تركيه در خصوص مسائل سياسي، ارضي و ايدئولوژيك با يكديگر دشمنان طبيعي و رقباي ضروري هستند ولي در حوزه اقتصاد، تجارت، انرژي و انتقال گاز ايران به اروپا و همكاريهاي انرژي در قفقاز همكاري داشته باشند، حتي همكاريهاي امنيتي و نظامي منطقهيي نيز ميتواند در دستور كار دو كشور قرار گيرد. در بُعد سازمانهاي بينالمللي و منطقهيي نيز ايران و تركيه ميتوانند روابط و همكاري مثبتي با يكديگر داشته باشند. سازمانهاي مانند اكو، دي8 و سازمان كنفرانس اسلامي نمونهيي از اين سازمانهاست ولي توسعه و ترميم روابط منوط به داشتن اراده سياسي از سوي مقامات ترك است.
به عنوان آخرين سوال، برخي تحليلگران معتقدند تركيه از جمله كشورهاي منطقهيي است كه متمايل نيست مذاكرات هستهيي ميان ايران و 1+5 به توافق و نتيجه برسد چراكه تركيه از مساله تحريمها منتفع ميشود. نظر شما در اين خصوص چيست؟
من رويكرد تركيه درباره مساله هستهيي را به چند دوره تقسيم ميكنم. در دورهيي، تركيه پيشنهادات ميانجيگرايانه، سازنده و مشاركتي داشت كه اين رويكرد را ميتوان در مذاكرات استانبول ديد. در آن دوره، تركيه نقش فعال خوبي ايفا ميكرد و در دوره ديگر، مشاهده ميكنيم كه تركيه از تحريمها سود ميبرد. البته بايد بگويم كه تركيه تنها كشور منطقهيي نيست كه از تحريمها سود ميبرد ولي تركيه به طور خاص، در مسائلي چون تحريمهاي بانكي سود ميبرد و حتي سوءاستفاده نيز كرده است. دو بار نيز هواپيماي ما را به نشستن مجبور كردند و بهانهشان اين بود كه در حال كمك به سوريه هستيم. مقطعي نيز بيان كردند كه ما فقط تحريمهاي سازمان ملل را اجرا ميكنيم و تحريمهاي امريكا را عملي نميكنيم ولي پايشان را فراتر هم گذاشتند. با اين مسائل بايد دانست كه لغو تحريمها به ضرر تركيه نيست چراكه با عدم وجود فضاي امنيتي، تركيه بيش از پيش سود ميبرد.