ضرورت بهكارگيري عقلانيت در روابط ايران و تركيه
صادق ملكي ٭
اردوغان بزرگ بود اما بزرگ نماند. ظاهرا اين يك سنت سياسي است كه مردان بزرگ با اقدامات بزرگ در دوره اول حكومتداري خود موجب پيشرفتهاي وسيعي در داخل و توسعه روابط با همسايگانشان ميشوند اما پس از مدتي غرور ناشي از موفقيت و عدم درك بازيهاي داخلي و خارجي سبب ميشود كه اين مردان از سير صعود به مسير سقوط بيفتند. اردوغان براي تركيه دستاوردهاي بزرگي داشت، درآمد سرانه اين كشور را از 3500 دلار به بيش از 11 هزار دلار رساند و جايگاه اين كشور را به ميان كشورهاي گروه 20 ارتقا داد و در ابعاد مختلف، براي اين كشور پايههاي تركيه نويني را پيريزي كرد اما با محاسبات غلط و ورود به بحران سوريه وارد مسيري شد كه نه تنها همه دستاوردهاي او در داخل بلكه روابط تركيه با منطقه را با بحرانهاي جدي مواجه كرده است. اردوغان با خطاي محاسباتي كه در ارتباط با سقوط زودهنگام بشار اسد داشت، امروزه براي جبران آن اشتباه نه تنها به اصلاح رفتار خود اقدام نكرده بلكه دامنه بحران را به روابط خود با روسيه گسترش داده و با مداخله و حضور نظامي در عراق، علنا خود را به عنوان يك تجاوزگري كه به هيچ يك از معاهدات بينالمللي پايبند نيست، به نمايش گذاشته است. البته اقدامات اردوغان داراي عقبههاي فكري و عقيدتي است. او در نوستالژي احياي امپراتوري عثماني با تعريف جديد در خاورميانه است و در اين نگاه، سوريه و عراق بايد حوزه نفوذ اين كشور باشند. وي هنگامي كه در جولاي 2013 خود را نواده امپراتوري سلجوقيان و عثماني ناميد، اعلام كرد در مسير اجداد كشورگشاي خود از آلب ارسلان تا سلطان محمد فاتح حركت خواهد كرد و علنا با اين اظهارات اعلام كرد كه وارد دورهاي از تنش با نقاط پيراموني خود شده است. اردوغان بهطور روشن اعلام كرده بود كه سوريه مساله مربوط به سياست خارجي اين كشور نيست بلكه مسالهاي داخلي براي تركيه است و روز جمعه نيز در استانبول طي مصاحبهاي اعلام كرد تركيه با وجود مخالفت دولت عراق، براي خود مشروعيت مداخله و حضور نظامي به بهانه برخورد با داعش در عراق را داراست. اين در حالي است كه صاحبنظران سياسي ميدانند كه درد اردوغان، درد مبارزه با داعش نبوده و وي در تقويت داعش از نقش محوري برخوردار بوده است. اردوغان درصدد تسلط ژئوپولتيكي در سوريه و عراق است و ميخواهد در رقابت با ايران دست برتر را در اين دو كشور داشته باشد. دستيابي به منابع انرژي شمال عراق، كنترل كردهاي مخالف خود و جلوگيري از ورود هر نوع تحولي در خارج از اراده خود در رابطه با كردهاي سوريه و كمك به مركز انتقال انرژي شدن تركيه از جمله اهداف سياستهاي سالهاي اخير اردوغان بوده است. اين در حالي است كه بسياري از اين اهداف ميتوانست در رويكردي ايجابي و در يك همكاري منطقهاي و بدون پرداخت هزينههاي بسيار و با رعايت منافع كشورهاي منطقه تا حدود بسيار زيادي در فضاي صلح و آرامش تحقق يابد. ما در منطقهاي زندگي ميكنيم كه تاريخ مشترك داشته و الزامات جغرافيا و پيوندهاي فرهنگي از گذشته تا به امروز، آينده و سرنوشت ما را به يكديگر گره ميزند. مردم ايران، تركيه و عراق و بهطور كلي قفقاز و خاورميانه از يك ريشه و فرهنگ بوده و هيچ يك در كشورهاي ديگر، خود را غريبه احساس نميكند. درك اين موضوع خود يك فرصت است اما متاسفانه عدمدرك آن سبب حضور تروريستهاي چندمليتي در قالب داعش كه درون آن جاسوسان كشورهاي مختلف از جمله اسراييل حضور فعال دارند، شده است و بعدي از بحران را در منطقه ايجاد كرده كه چشمانداز روشني براي آن در افق ديده نميشود. بيشك تركيه در ايجاد اين بستر و فضا تاثيري بنيادين داشته است. ما به عنوان ايران و تركيه، به شرطي كه اردوغان تغيير رفتار دهد، وظيفه داريم ديپلماسي دو كشور را نه در خدمت رقابت و بحرانسازي بلكه در خدمت همكاري، دوستي و حركت در مسير حل بحران به كار گرفته و به عنوان دو كشور تاثيرگذار در مسيري حركت كنيم كه خاورميانه هر چه سريعتر از بحران امروز خارج شده و به سوي شرايط مطلوب حركت كند. به عبارت ديگر، ما وظيفه داريم تا پيوندهاي ميان كشورها را عميقتر كرده و نه بر نقاط افتراق بلكه بر نقاط اشتراك و اتحاد تاكيد و در مسيري حركت كنيم كه امنيت و توسعه ديگري، امنيت و توسعه ما تلقي شود. شرايط امروز منطقه، شرايط خطرناكي است كه برخي هشدار دادهاند كه اين شرايط ميتواند به جنگي دامنگير در منطقه تبديل شود و ابزار اين جنگ و بحران، رويكرد بر مبناي نگاه تنگنظرانه مذهبي است كه تاكيد دارد منطقه در تهديد هلال شيعي است، در حالي كه هم عبدالله، پادشاه اردن كه مبتكر شيعههراسي است و هم اردوغان ميدانند هلال شيعه در دايره اهل تسنن بوده و ايران شيعي، بيشترين هزينهها را براي حماس سني پرداخته و ميكند. متاسفانه اردوغان با عدم درك اين موضوع يا با درك آن ولي اهميت ندادن به اين نگاه، وارد رقابتهاي ژئوپولتيكي با ايران شده و در كنار بحراني كه با عراق و روسيه دارد، سعي ميكند دامنه بحران را به روابط با تهران بكشاند. اظهارات هفتههاي اخير اردوغان عليه ايران نشان ميدهد كه او دچار خودبزرگبيني شده يا با استفاده از تاكتيك گسترش دامنه بحران ميخواهد ابزاري براي خروج از بحران پيدا كند. ايران از آغاز بحران سياسي و امنيتي در سوريه بر راهحل سياسي موضوع تاكيد داشته و امروز نيز همچنان همان نگاه را دنبال ميكند اما تركيه به اتفاق قطر و عربستان، در اين چند سال بر طبل بحران در سوريه و عراق كوبيدهاند و در مسيري حركت ميكنند كه منافع حاصل از آن، نه در خدمت منطقه و مردم آن بلكه درخدمت كشورهاي فرامنطقهاي است و در سالهاي اخير هم چتر امنيتي براي اسراييل ايجاد كرده است. به نظر ميرسد حركتهاي اردوغان در مسير گسترش بحران با همسايگان خود سبب شود تا منطقه با بحرانهايي بزرگتر در آينده روبهرو شود كه از جمله نتايج اين بحران ميتواند كمك تركيه به تجزيه عراق و ظهور دولت كردي در آن كشور باشد. تركيه به بهاي برد ژئوپولتيكي در عراق متاسفانه در مدار تجزيه عراق و تقسيم آن به سه كشور شيعه، سني و كردي حركت ميكند و البته ديري نخواهد پاييد كه با توجه به معضل كردي ديرينه آن كشور، اين سياست دامن تركيه را گرفته و آتشي كه در كشورهاي همسايه افروخته است، به تركيه نيز سرايت كند. نكته آخر، آنكه حساسيت شرايط منطقه ايجاب ميكند رهبران كشورها بر مسير عقلانيت و خرد جمعي حركت كرده و تلاش كنند به جاي حركتهاي احساسي، با انديشه و تدبيربه چارهجويي بحرانها پرداخته و با مدنظر قرار دادن منافع جمعي، شرايطي را فراهم نكنند كه تاريخ فردا نسبت به نقش آنان در عواقب ايجاد شده نظرات منفياي را ثبت كند.
٭تحليلگر ارشد مسائل خاورميانه