• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3133 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۵ آذر

خيال، عرضه‌كننده‌ واقعيت

دكتر اصغر دادبه ٭

وقتي ما ارتباطي خيالي از حوزه زبان به حوزه هنر برقرار مي‌كنيم، واقعيت‌ها را دگرگون مي‌كنيم؛ در نتيجه، نوعي اين‌هماني درعالم خيال و ذهن صورت مي‌گيرد، تا مخاطب چيزي را چيز ديگر بپندارد
ورود به ساحت فلسفه از پي سخن گفتن درباره خيال امري ناگزير است. ارسطو و از آن‌پس ابن‌سينا، زبان‌ خاصي براي فلسفه (منطق) مطرح كردند. شرايط تعريف در علم منطق، بر صراحت، روشن بودن، به‌دور از ابهام و ايهام و استعاره بودن و چون آنها، تاكيد دارد. ارسطو و ابن‌سينا خود سعي در كاربست اين معنا داشتند. اما در عمل، دوري كردن از استعاره و ايهام در سخن ميسر نيست. در مقاله‌يي به قلم ليكاف و ترجمه سجودي نيز بر اين امر تاكيد شده است. او در مقاله خود براساس راي مايكل ردي، جدولي تدوين كرده است، دال بر اينكه آنها تصور مي‌كنند، زبان متعارف كاملا حقيقي است و نه استعاري؛ آنها تصور مي‌كنند، تنها زبان حقيقي ممكن است صدق و كذب داشته باشد؛ آنها گمان مي‌كنند، تمام واژگاني كه در يك زبان به كار مي‌رود، حقيقي است و نه استعاري. اينكه رويكرد ارسطو و ابن‌سينا چه ميزان قابل پيشنهاد است و آنها چه مقدار در ‌كاربست آن سعي كرده‌اند، خود دو مطلب است؛ به گمان من، اگر چنين امري مقدور باشد، توصيه‌يي مبني بر اينكه اين گونه عمل شود، نياز نيست؛ دشوار است و عملي نيست. مراد از طرح استعاره، خود اين مفهوم به تنهايي نيست؛ مقصود تمام شيوه‌ها و شگردهاي هنري است كه در بيان از تشبيه آغاز مي‌شود و استعاره، سمبل و بديع را نيز در بر دارد. در تاريخ فلسفه اسلامي اين رويكرد لحاظ شده است. ميزان موفقيت ابن‌سينا و فارابي در عمل به آن توصيه‌ها، خود بحثي مفصل است. اما سهروردي زبان ديگري به فلسفه ما افزود و در كنار زباني كه توصيه مي‌شد، قرارش داد. رساله‌هاي فارسي سهروردي در قياس با آثار ابن‌سينا زباني كاملا متفاوت دارد. تاثير آراي ارسطو در بحث استعاره در فلسفه غرب بسيار جدي است. مادامي كه سيطره ارسطو بر غرب حاكم بود، همان مسائل مطرح بود؛ اما پس از رنسانس و عصر جديد كه افلاطون جاي او را گرفت، زبان فلسفه دچار تغيير شد. بر اساس راي ليكاف در همان مقاله، استعاره، آن‌چنان كه گذشتگان تاكيد كرده‌اند، يك امر زباني نيست، بلكه امري است ذهني و مفهومي. اين نظر ليكاف است، اما تصور نمي‌كنم گذشتگان در اين باره نادان بوده‌اند. بديهي است، تمامي مسائلي كه در زبان تجلــي مي‌يابنـــد، پشتوانه‌يي مفهومي و ذهني دارند. وقتي عناصر استعاره را برابر معيارهاي خود نام‌گذاري مي‌كنيم، مفهومي ديگر با عنوان «لفظ مستعار» وجود دارد؛ وقتي اين مفهوم مطرح مي‌شود، اين سوال نيز مطرح مي‌شود: «تفاوت آن با مستعارمنه چيست؟» تفاوتي ندارد، جز ذهن و عين، جز لفظ و مفهوم. اما از آنجا كه اين مفهوم با زبان تجلي مي‌يابد، صاحب‌نظران حين تعريف آن، بر جنبه زباني تمركز كرده‌اند. گزينش عنوان اين مبحث، با در نظر گرفتن همين مبنا صورت گرفته است؛ به قول ادبا، مبني بر مجاز جزءِ و كل؛ يعني آن جزء مهم در حكم صد را، اساس قرار داده‌ام تا نود نيز در دنبال آن‌ آيد. استعاره را از منظر مباحث زباني مي‌توان بازتعريف كرد. وقتي از حوزه زبان به حوزه هنر شعر، انتقال صورت مي‌دهيم، قراردادي را در هم مي‌ريزيم و در حوزه‌يي ديگر تعاريف تازه ارايه مي‌دهيم. البته‌ نگاه قابل توجه ديگري نيز هست، مبني بر اينكه، اگر در آنجا قراردادي زباني داريم، اينجا قراردادي هنري مطرح است. وقتي اين انتقال را صورت مي‌دهيم، دو ارتباط برقرار مي‌كنيم؛ يكي از آنها واقعي‌تر است، ديگري غيرواقعي. وقتي ما ارتباطي خيالي از حوزه زبان به حوزه هنر برقرار مي‌كنيم، واقعيت‌ها را دگرگون مي‌كنيم؛ در نتيجه، نوعي اين‌هماني درعالم خيال و ذهن صورت مي‌گيرد، تا مخاطب چيزي را چيز ديگر بپندارد. سيري كه از تشبيه به استعاره، به مدد پلي خيالي طي مي‌شود، استعاره را در بالاترين حوزه جلوه خيال مي‌نشاند. وقتي خيال را اساس قرار دهيم، زباني كه به كار مي‌بنديم، استعاري خواهد بود. عقل، خيال، حس و چون آنها، توانايي‌هاي ذهني انسان هستند، كه آنها را مقدم مي‌داريم. وقتي ارسطو و ابن‌سينا از آن زبان سخن مي‌گفتند، در پي جلو انداختن عقل بودند. آنها تجربه‌هايي را كه عقل بر اساس آنها عمل مي‌كند، اساس قرار دادند و اميدوار بودند آن زبان از آن برآيد.
٭ استاد
فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون