• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3133 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۵ آذر

گذرگاه ناگزير

دكتر محمد رضا بهشتي ٭

در كاربرد استعارات در مقام شناخت، لوازم استعاره، خود تبديل به لوازم انديشه فلسفي مي‌شوند؛ يعني آنچه مي‌بايد دالان عبور ما باشد، خود به موضوع انديشه بدل شده و لوازم خود را تحميل مي‌كند

ادبيات، فن و معاني و بيان بستر شناخت معمول ما از استعاره است. در اين‌دست مباحث، استعاره در كنار تشبيه و كنايه، قسمي از اقسام مجاز است. از اين منظر تا حدودي با كاربرد استعاره آشنا هستيم. بر اين اساس استعاره، عمدتا در حوزه ارايه‌هاي كلامي كاربرد دارد. اين تعبيري زيباشناختي از استعاره است. اين فهم از استعاره نسبت چنداني با فلسفه ندارد؛ در سنت فلسفي نسبت به كاربرد استعاره، چون ساير مجازات، نوعي واكنش منفي وجود دارد. جالب توجه است، ملاصدرا و دكارت كه تقريبا هم‌عصر هستند، در اين باره موضعي مشابه دارند. در لمعات المشرقيه، مثال‌هايي از خطا در تعريف وجود دارد. ملاصدرا بر اين راي است، فيلسوف با مفاهيم سر و كار دارد و مفاهيم چيزهايي هستند كه به مدد حد مشخص و معين شده‌اند؛ بايد از كاربست لفظ در معناي مجازي، الفاظ مشترك و اسماء غريب دوري جست؛ اگر براي معنايي اسمي وضع نشده است، مي‌بايد آن را ابداع كرد. كتاب الگوهايي براي استعاره‌شناسي نوشته هانس بلومبرگ است كه به قول دكارت در باب استعاره و كاربرد آن اشاره مي‌كند. به زعم وي‌، مطلوب مي‌بود اگر در فلسفه با واژگاني سروكار مي‌داشتيم كه مشترك و مجاز نمي‌داشتند؛ در اين‌صورت مي‌توانستيم مفاهيم را به دقت منتقل كنيم. البته داوري دكارت چنين است، اگر چنين امكاني مي‌بود، چه‌بسا از گستره بزرگي از مظاهر بشريت چون ادبيات محروم مي‌شديم؛ از نوعي امكان رهيافت به جانب موضوعات، حتي در عرصه انديشه و شناخت نيز بازمي‌مانديم. داوري اين دو فيلسوف كه به نوعي در يك سنت (سنت فلسفي مابعدالطبيعي) قرار دارند، جالب توجه است. بر خلاف امتناع و نفي كاربرد استعاره از جانب فلاسفه متعدد، حضور آن در آثار ايشان ديده مي‌شود. مثلا در آثار ملاصدرا، استعاره‌هاي متعدد وجود دارد؛ به ويژه در طرح مباحثي كه گويا حدود، كفاف بيان مطلب مورد نظر وي را ندارند؛ از آن‌جمله استعاره نور در آثار وي است. در نگاهي تاريخي به فلسفه درمي‌يابيم، مفاهيم فلسفي متاثر از عوامل دروني و بيروني دچار تطور شده‌اند. جالب توجه است، ما در اين‌جا حتي با تطور واژگان رويارو هستيم؛ اينكه اين رويكرد چه مسائلي را در پي دارد، خود تامل بسيار مي‌طلبد. اين دگرگوني و تطور را از دو سوي مي‌توان بررسي كرد: آنجا كه مفاهيم در حال شكل‌گيري هستند؛ آن‌جا كه در سطح فهم و اخذ و اقتباس هستند. دگرگوني‌ها در سطح واژه، در سطح مفهوم و آن‌گاه كه يك مفهوم مناسباتي با يك مجموعه به‌ هم پيوسته از مفاهيم (مفاهيمي كه يا مكمل، يا متضاد يا متناقض هستند) دارد، صورت مي‌گيرند. مفاهيم در پيوند با اين‌ها، معاني مختلفي مي‌يابند و دگرگوني در اين نسبت‌ها باعث دگرگوني در فهم اين مفاهيم مي‌شود. در حوزه كاربردهاي جايگزين، استعاره‌ها جايگزين حدود و تعاريفي مي‌شوند كه ديگر نيستند يا هنوز نيستند.
فراتر از اين رويكرد، كاركردهاي معرفتي استعاره مدنظر است كه فهمي جديد را به‌دنبال خواهد داشت. جالب توجه است، در كاربرد استعارات در مقام شناخت، لوازم استعاره، خود تبديل به لوازم انديشه فلسفي مي‌شوند؛ يعني آن‌چه مي‌بايد دالان عبور ما باشد، خود به موضوع انديشه بدل شده و لوازم خود را تحميل مي‌كند. اگر نظر كنيم به استعاره‌يي ديرينه در گستره فلسفه، شناخت عقلي به مثابه عرصه‌يي با ويژگي‌هاي يك دادگاه است. در واقع مسائل برآمده از اين استعاره، به مسائل فلسفه و مسائل شناخت بدل شده‌اند.
اين مساله در مباحث آنتولوژي، فلسفه اخلاق و چون آنها نيز وجود دارد. مي‌توان مسائل فلسفه را از اين منظر بررسي كرد و نقش تعيين‌كننده مفهوم استعاره را دريافت. من در تجربه محدود خود حول تحول مفهوم طبيعت، به اين واقعيت برخوردم، ما در مواقع گذار از حدي به حد ديگر، از فهم استعاري گريزي نداريم و با انبوه استعاره‌ها رويارو هستيم. ممكن است اين را تنها يك لايه از كاربرد استعاره بدانيم؛ اما در ساير موارد نيز همين رويكرد را صورت مي‌دهيم و از نقش معرفتي و اكتشافي استعاره‌ها   بهره   مي‌جوييم.
٭ استاد فلسفه دانشگاه تهران

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون