باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
سيد علي ميرفتاح
هوا سالم شده، به لطف و مدد طبيعت. باد و باران و برفي آمد و آلودگيها را شست و با خودش برد. البته چهارشنبه غروب كه ابرها شروع كردند به باريدن گفتند ذرات آلوده چنان در هوا معلقند كه باران را اسيدي ميكنند. يعني باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست، همين كه با آلودگيهاي معلق تركيب شود خودش تبديل به اسيدي ميشود كه بايد از آن حذر كرد. اگر سهراب سفارشهايي درباره «زير باران» كرده، منظورش مطلقا باران اسيدي نبوده. اما اين اسيدي بودن يكي دو ساعت بيشتر طول ندارد. مختصري صبر كنيد، توصيههاي سهراب را هم ميتوانيد بعدش جامه عمل بپوشانيد مگر يكي دو مورد خاصش كه از حوصله بحث ما خارج است الحمدلله.
البته هوا خيلي زود به پرگار سابقش برميگردد و مجددا ناسالم و خطرناك و بحراني ميشود. مدام كه توقع باران و برف را نميشود داشت، ملت و مسوولان هم از مواضع خود عقب نخواهند نشست. كمافيالسابق ما شهر را آلوده ميكنيم. بعد طبيعت ميآيد گند و كثافتمان را ميشويد و ميروبد... اين قصه در ديگر عرصههاي زندگي هم هست. يعني ما خراب ميكنيم و گند ميزنيم و به خطا ميرويم و ايزد تبارك و تعالي باراني، بادي، برفي چيزي ميفرستد تا درستش كند. البته همه جا باران به همين شكلي كه از ابرها ميبارد نيست. هر عرصهاي باران خودش را دارد، چنان كه آلودگيهاي خودش را دارد. در عرصه محيط زيستي ما گازهاي گلخانهاي توليد ميكنيم و ذرات معلق را به هوا ميفرستيم.
با ماشين و موتور و كارخانه و كارگاه پدر صاحب بچه آسمان آبي را درميآوريم، خاكستري و تيره و تارش ميكنيم بعد دست به دامن طبيعت ميشويم كه بارانش را بفرستد و از نو آبياش كند. در مورد كمآبي و بيآبي هم همين وضع است. ما با ندانمكاري و سوءمديريت و اسراف آب را هدر ميدهيم و سفرههاي زيرزميني را خشك ميكنيم بعد با پريشاني و پشيماني استسقا ميكنيم بلكه دل آسمان به رحم بيايد و آب رفته را به چاه و به جوي و به رودمان برگرداند. فكر نكنيد عرصه اقتصاد و آموزش و سياست و فرهنگ جور ديگري است. در اينجاها هم بيمبالاتيهاي محيط زيستي تا دلتان بخواهد فراوانند. در اينجاها هم از صبح تا شب آلودگيهاي خطرناك توليد ميكنيم، بعد به وضعيت بحراني كه رسيديم چشم به آسمان ميدوزيم بلكه باران رحمتش را بر سرمان ببارد. فرقي اگر هست در ماهيت آلودگيها و شكل باران است.
همين الان اظهارنظرها را بخوانيد ببينيد چقدر آلودگي توليد ميكنيم. فحش و تهمت و افترا و بدگويي و دروغ را فكر نكنيد تاثيراتي كمتر از ذرات سرب و Co2 دود و دم دارند. اگر ماشين و موتور آسمان بالا سرمان را تار ميكنند كينه و نقار آسمان دلمان را سياه ميكنند. آلودگي هوا را بالاخره باران طبيعت ميزدايد اما آلودگي دل نياز به بارانهاي ملكوتي دارد كه به اين آسانيها بر كسي نميبارد. اگر قرار است طرحي جدي براي محدود كردن آلايندهها اجرا كنيد خوب است كه همزمان جلوي آلايندههاي روح را هم بگيريد. بدترين آلودگي روح «بيادبي» است.
به قول مولانا بيادب تنها نه خود را داشت بد/ بلكه آتش بر همه آفاق زد. اين آسمان ظاهري را بدل از آسمان دل بگيريد. اگر ميبينيد دم به دقيقه محتاج باران ميشود قياس كنيد ببينيد آسمان سياه دلمان چقدر احتياج به باران لطف و رحمت الهي دارد. بحث رقابت سياسي ناگزير است بلكه براي دموكراسي لازم هم هست. اما درآميختن رقابت با بيادبي و بدگويي و دعوا و جنگ همان اتفاق ناگواري است كه آتش به آفاق ميزند و دودش نه تنها به چشممان ميرود بلكه نفس كشيدن را سخت ميكند.