• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3429 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۲ دي

فلسفه و زندگي روزمره-2

زبان خانه هستي است

محسن آزموده

هفته گذشته در اين باره صحبت كرديم كه فيلسوفان يك اصل اساسي را سرلوحه كار خود قرار داده‌اند: كم‌گويي و دقيق و مستدل بحث كردن. اصولا زبان براي فلاسفه اهميت ويژه‌اي دارد، اين امر به خصوص در سده بيستم بارها مهم‌تر مي‌شود. تا جايي كه فلسفه در قرن بيستم را بر مبناي زبان توضيح داده‌اند و يك اصطلاح معمولا در نوشته‌هاي كساني كه درباره فلسفه در اين دوره نوشته‌اند، به عنوان كليد واژه‌اي توضيح‌دهنده به كار مي‌رود: چرخش زباني
(linguistic turning) منظور از آن نيز اين است كه به يك‌باره فلسفه در اوايل قرن بيستم در دو سنت اصلي‌اش يعني سنت فلسفي انگليسي و سنت فلسفي اروپايي متوجه شد كه زبان اهميتي ژرف و اساسي در پاسخ به پرسش‌هاي فلسفي دارد، اما منظور از اهميت يافتن زبان چيست؟ و چرا زبان به يكباره چنين جايگاه كليدي‌اي يافته است؟
قبلا بهتر است به خود زبان توجه كنيم. اين سخن مشهور ارسطو را لابد اكثرا شنيده‌ايم كه انسان حيوان ناطق است، يعني موجود زنده‌اي سخنگو. يعني وجه تمايز و تفاوت انسان با ساير موجودات آن است كه انسان از ابزاري به نام زبان برخوردار است. در سنت‌هاي ديني نيز زبان اهميتي ويژه دارد. مثلا يكي از چهار روايت اصلي انجيل مسيحيان يعني يوحنا با اين عبارت معروف آغاز مي‌شود كه «در آغاز كلمه بود... ». از اين تعابير عالمانه كه بگذريم، در زندگي روزمره نيز اهميت زبان غيرقابل‌انكار است، بدون زبان هيچ ارتباطي ولو ارتباط انسان با خودش نيز شكل نمي‌گيرد. فيلسوفاني چون مارتين هايدگر و لودويگ ويتگنشتاين، كه از دو سنت متفاوت فلسفي بر‌آمده‌اند و مباني فكري‌شان با يكديگر تفاوت جدي دارد، از اين هم فراتر رفته‌اند تا جايي كه اولي يعني ويتگنشتاين مرزهاي جهان انسان را با مرزهاي زبان او يكسان خوانده و دومي يعني هايدگر مدعي شده است كه زبان، خانه وجود است.
البته اين تعبير هايدگر كمي پيچيده و سخت است، اما اتفاقا او براي بيان منظورش معمولا تصويرسازي مي‌كند و مثل يك استاد مسلم نقاشي تابلويي ترسيم مي‌كند كه سخت‌ترين مفاهيم انتزاعي فلسفي را با آنها به تصوير مي‌كشد. در اين مورد نيز او تصويري زيبا و گويا ترسيم مي‌كند. جنگل سياه (Schwarzwald) نام رشته‌كوه جنگلي در ايالت بادن- وورتمبرگ در جنوب غربي آلمان است كه به وسعت و تراكم كاج‌هايش مشهور است تا جايي كه به سختي از لابه‌لاي شاخه‌هاي متراكم و بلند آنها نوري به زمين مي‌تابد. زندگينامه‌نويسان هايدگر مي‌گويند اين فيلسوف آلماني عادت داشته براي تفكر در كوره‌راه‌هاي اين جنگل گام بردارد. آنچه در اين تاريكي دهشت‌زا اميدواركننده است، شاخه‌هاي نوري است كه هر از گاه از لابه‌لاي درختان به زمين مي‌تابد و قطعه‌هايي را روشن مي‌كند، اين قطعه‌هاي روشن شده را فيلسوف (شايد وام گرفته از زبان محلي) روشني گاه
(Lichtung) مي‌نامد. او از همين روشني گاه‌ها براي بيان منظور خود استفاده مي‌كند. هايدگر انسان را در پهنه تاريك جهان شبيه همين روشني گاه مي‌خواند. از ديد او هستي يا وجود خورشيدي است كه در پس شاخه‌هاي در هم پيچيده درختان پنهان شده و انسان به اين معنا جايگاهي براي آشكار شدن هستي (دازاين) است. اما اين آشكارگي چگونه رخ مي‌دهد؟ به واسطه زبان. زبان خانه هستي است و انسان به واسطه سخن گفتن آن را آشكار مي‌كند.
اتفاقا به همين دليل است كه براي هايدگر شاعران به عنوان انسان‌هايي كه زبان‌آوري مي‌كنند، اهميتي يكه و يگانه دارند. مهم‌ترين واسطه شاعر زبان است و او با شعر زبان را ابداع مي‌كند يا به تعبير هايدگر صورتي نو و نديده شدن از هستي را به معرض نمايش مي‌گذارد. هايدگر حتي تا جايي پيش مي‌رود كه مي‌گويد شاعران به ديگران زبان را مي‌آموزند، سخن گفتن را ممكن مي‌كنند و صورت بنيادين و اساسي آن را خلق مي‌كنند. از ديد او بقيه انسان‌ها به تبع شاعران زبان را مي‌آموزند و هر يك مطابق تجربه خودشان از جهان آن را به كار مي‌بندند. روشن است كه يك يادداشت كوتاه نمي‌توان همه ابعاد اين تعبيرات فلسفي را بازگشود. هدف نيز اين نيست. هدف از اين اشاره‌هاي فلسفي به زبان آن است كه بار ديگر در سخن گفتن خودمان بينديشيم. زباني كه هر روزه در اشكال گوناگون از آن بهره مي‌گيريم، پيش و بيش از هر چيز نشانگر سطح نسبت ما با هستي است. اينكه پر حرفي كنيم يا به تعبير هايدگر به وراجي دچار شويم، كار آساني است. اينكه زبان را نينديشيده و بيجا به كار ببريم، سخت نيست.
 امر دشوار برقرار نسبتي انديشيده و تامل‌ورزانه با زبان است، اينكه هر حرفي را هر كجا نزنيم، بيجا و بي‌جهت زياد حرف نزنيم، به راحتي تعابير تند و خشن را بر زبان جاري نكنيم و به هر چيزي كه مي‌خواهد بر زبان مان جاري شود، تامل كنيم. فلسفه به ما مي‌آموزد كه زبان فراتر از يك ابزار ساده برقراري ارتباط، اساسا نحوه هستي ما در جهان را رقم مي‌زند. ما در جهاني تاريك، روشني گاه هستي هستيم و زباني كه با آن سخن مي‌گوييم، نحوه آشكارگي هستي را بر ما روشن مي‌سازد و ديگران با ديدن بازتاب اين نور ما را مي‌شناسند و با ما ارتباط برقرار مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون