دنياي اينروزهاي فريال سلحشور
دغدغهاي براي تجارت امضا
دنيا عيوضي / اين روزها اقتصاد هنر يا همان بازار فروش آثار هنري دغدغه بيشترهنرمندان عرصه تجسمي است. اما اين دغدغه از سوي هنرمنداني بيان ميشود كه به هنر فقط از زاويه يك كسبوكار پر رونق نگاه نميكنند كه به خلاقيت و جوهره هنر بيش از بازار فروش آن اهميت ميدهند. چرخه مالي هنرهاي تجسمي در ايران با اكسپوهاي هنري رونق گرفت و وارد مرحله تازهاي شد. مرحلهاي كه در روند خلق آثار هنري تاثيرات منفي و مثبت زيادي را بار آورد. همين تاثيرات منفي حراجهاي هنري، حرف اول روايت روزمرّگيهاي فريال سلحشور شد. حرفي كه نقاش و گالريدار ايراني آن را با وسواس و دقت مطرح ميكند تا شايد كمكي به تغيير اين روند كرده باشد. از نظر سلحشور حراج آثار هنري يك رخداد خيلي جذاب و بزرگ است، رخدادي كه گذشته از ايجاد نوآوري و خلاقيت، دستاوردهاي مالي خوبي نصيب هنرمندان تجسمي ميكند. دركنار اين همه فرصتي كه حراج هنري به بار ميآورد، اما سلحشور از وجود يك تهديد هم حرف ميزند، تهديدي كه بايد آن را جدي گرفت. خانم نقاش تعريف ميكند: «توجه به گردش مالي و رونق بازار در عالم هنر امري اجتناب ناپذير و مهم است. اما نبايد همهچيز را فداي رونق بازار كرد. اينروزها لذت جمعآوري آثار هنرمندان كنار رفته و جاي آن را جذب سرمايه و پول گرفته است.»
سلحشور مخالف باز شدن راه براي جريان اقتصادي هنر نيست، جرياني كه در گالريها باب شده و زمينه و فرصت را براي فروش آثار تجسمي فراهم كرده است. اما نگراني او خشك شدن ذوق و قريحه هنري هنرمندان است، هنرمنداني كه همه گرايش آنها جذب بازار و سليقه فروشندگان آثار تجسمي شده است. ميگويد: «مجموعهدارهاي هنري از كارهايي استقبال ميكنند كه بازار داشته باشد و در حراجپسند شود، هميناست كه خيلي از آثار كنار گذاشته ميشود و اصلا ديده نميشوند، آثاري كه به دست هنرمندان جوان و خلاق خلق شده. بايد با خريد آثاري از اين دست از هنرمندان جوان هم حمايت كنيم. متاسفانه گالريدارها ريسك نميكنند و فقط سراغ هنرمنداني ميروند كه آثار آنها در بازار بهراحتي فروش برود و سود خوبي داشته باشد.»
براي اين نقاش و گالريدار ايراني ذات و جوهره هنر در جايگاه بالاتري نسبت به باقي عناصر هنري قرار دارد، چنانكه تعريف ميكند: «ميتوان يك اثر هنري را خريد و با لذت به آن نگاه كرد، حتي تا سالها بعد هم ميتوان به آن اثر با لذت نگاه كرد و با ديدن آن به كشف و شهود تازهاي رسيد. من با خريد بعضي از تابلوها چنين هدفي را دنبال ميكنم. هميشه نبايد فقط به فكر سود حاصل از فروش يك تابلوي هنري بود، گاهي ميتوان با خريد يك تابلو و نگاه كردن به آن حس خوبي را تجربه كرد، حسي كه ميتواند براي يك گالريداركافي باشد.»
اما دغدغه سلحشور فقط نقاش و نقاشي نيست. او كه نگران گالريدارها هم هست، تعريف ميكند: «مدتهاست كسي را نديدهام كه با عشق و علاقه مجموعهداري كند. مجموعهدارها ميخواهند آثاري را بخرند كه امضا و اسامي خاصي پاي آنها است. همين است كه ديگر تابلوها خريد و فروش نميشوند، انگار فقط امضاها خريد و فروش ميشوند. اين نگاه گالريدارها يكي از دغدغههاي من است. ديگر ذوق خريد يك اثر هنري را در گالريدارها نميبينم. همه فقط دنبال اثري هستند كه توجه بيشتري را جلب ميكند و سود بيشتري دارد. اين تفكر روندي را ايجاد ميكند كه براي هنرمندان نقاش مخرب است.»
وقتي سلحشور از تبعات اين نگاه گالريدارها حرف ميزند، دغدغههايش ملموستر ميشود. ميگويد: «وقتي همه توجهات گالريدارها امضا و اسامي ميشود، تابلوها تكرار ميشود، چون هنرمندان احساس ميكنند اين آثار مورد توجه است پس همينها را ارايه ميدهند و دنبال خلاقيت و نوآوري نميروند. اينكه يك نقاش اثري را خلق كند كه براي آن مشتري پيدا شود اتفاق خوبي نيست، نقاش اثري كه در ذهنش ميگذرد را خلق كند و به فروش و بازار آن توجهي نداشته باشد.» هنرمند قديمي به فكر جوانترها هم است و درباره مشكلات سر راه آنها حرفهايي براي گفتن دارد: «اين روزها هنرمندان جوان ميخواهند آنچه در فضاي مجازي ميبينند را خلق كنند. برخي از آنها فكر ميكنند اگر از روي اثر يك هنرمند خارجي كپي كنند كسي متوجه نميشود، اين تفكر اشتباه است. يك نقاش جوان قبل از هر چيز بايد بداند چگونه مولف و صاحب فكر باشد.»