راه و رسم روشنگري
سيد علي ميرفتاح
ديروز كه خبر رد صلاحيت حاجآقاي حضرتي پخش شده بود برايشان نامه زير را نوشتم. چون چيزي قطعي نبود نامه را نگه داشتم براي امروز. امروز البته خبرهاي نسبتا خوشي رسيده. طوري كه خبرگزاريها نوشتهاند آقاي حضرتي و چند بزرگوار ديگر تاييد صلاحيت شدهاند... البته غرض من چيز ديگري است و خيلي موكول به كانديداتوري مجلس نيست. مخاطب سخن من در اصل روزنامهنگاراني هستند كه با وجود سختيها و مضيقهها هنوز كار و بار خود را رها نكردهاند، انشاءالله هم نكنند:
برادر عزيزم جناب حاجآقاي حضرتي، سلام. خسته نباشيد، خدا قوت. امروز خبرهاي ضد و نقيضي به ما رسيد. اولش گفتند تاييد صلاحيت شدهايد بعد گفتند اشكال تايپي بوده، رد صلاحيت شدهايد. تا فردا شايد خبرهاي ديگري هم برسد... كه ظاهرا رسيده است و معلوم شده ميتوانيد در انتخابات شركت كنيد. به سلامتي. اميدوارم با راي بالا وارد مجلس شويد و آثار و بركات خيري را باعث شويد. اما مهمتر از بودن يا نبودن شما در مجلس همين كار روزنامهاي است كه پيشه كردهايد. اگر هوس بوده، يك بار بس بوده؛ شما كه بيش از يك بار نماينده بودهايد و اين آش دهانسوز را چشيدهايد و بهتر ميدانيد كه حلاوتي ندارد. حلاوتي اگر هست در خدمت به خلق و كمك به مردم است كه خدا را شكر به واسطه همين روزنامه مقدماتش برايتان فراهم است. شما اينجا كارهاي مهمي در دست داريد كه نبايد زمين بمانند. مطمئن باشيد خدمتي كه در «اعتماد» ميتوانيد به مردم بكنيد كمتر از خدمت نمايندگي نيست، بيشتر هست كه كمتر نيست. شما كه بهتر از ما ميدانيد در دوره وكالت چه محذوريتهايي دست و بال نماينده را ميبندند. شان نمايندگي والاست و تعبير امام خميني(ره) هنوز هم مصداق دارد كه «مجلس در راس امور است.» معذلك كاري كه شما در روزنامهتان كردهايد و منبعد هم آن را پي ميگيريد كم از نمايندگي نيست. روزنامهها البته دوره طلاييشان را پشت سر گذاشتهاند و ديگر نفوذ كلام سابق را ندارند، با اين همه اما هنوز روزنامهها مهمند و ميتوانند مفاهيمي مثل مردمسالاري و قانونگرايي و اصلاحات و آرمانخواهي و برادري و برابري و عدالتطلبي را زنده نگه دارند. اگر امروز دفاع از مردمسالاري و رعايت قانون يك گفتمان فراگير شده و همه از هر طايفهاي به آنها استناد ميكنند دليلش زحمت فوقالعادهاي است كه روزنامهها كشيدند و در بدترين شرايط چراغ روزنامه را روشن نگهداشتند و با وجود بيمهريها، مضيقهها، سختيها، گرفتاريها و دهها مانع و رادعي كه سر راهشان بود نگذاشتند كه رسم روشنگري فراموش شود و سنت نقد و تحليل و اطلاعرساني تعطيل شود. ميدانم كه همكارانمان خيلي از شبها در حالي روزنامه را به چاپخانه فرستادند كه اميدي به انتشارش نداشتند. سقف روزنامهنگاري در بسياري از روزها و شبهاي اين ساليان اخير چنان سست و لغزنده بود كه هرلحظه بيم فروريختنش ميرفت. روزنامهها دخل و خرج نميكردند و به هزار زور و زحمت چرخشان ميچرخيد. با اين همه رفقا و همكارانمان نگذاشتند كه در اين شغل تخته شود و روزنامهنگاران به سراغ كارهايي بروند كه در شأنشان نيست. خيلي از رفقاي ما مشقتهاي روزنامهنگاري را طاقت نياوردند و مجبور شدند به سراغ كارهاي ديگري بروند. خيليها هم بنا به دلايلي ول كردند و رفتند جاي ديگر. با خبرنگاران و نويسندهها صحبت كه ميكرديم بوي نااميدي از كلامشان به مشام ميرسيد. باورشان شده بود كه ديگر كارشان ارزش ندارد و آنچه مينويسند عين نوشته روي يخ آب ميشود و بخار ميشود و هوا ميرود. مردم هم با روزنامهها قهر كرده بودند و ديگر مثل سابق جلوي دكهها نميايستادند و روزنامهها را نميخريدند. هنوز هم همينطور است تقريبا، هرچند دلمان روزهاي خوش و خبرهاي خوشتري را وعده ميدهد. خيلي اتفاقات تلخ ديگري هم افتاد كه نگوييم بهتر است. حكايت شب هجران فروگذاشته به. با اين همه شما و همكارانتان جا نزديد و عقب ننشستيد و نگذاشتيد كه روزنامهتان تعطيل شود. اگر امروز ميبينيد كه حرف از دموكراسي عادي شده و همه دم از آزادي بيان ميزنند و دفاع از قانون را شعار خود قرار دادهاند محصول زحمتي ست كه بر و بچهها در روزنامهها كشيدند. به روزنامهنگارها تهمتها زدند، آنها را به بيگانهها مربوط كردند، آنها را در سختي معاش نگه داشتند، اما آنها هم جا خالي نكردند و دست از وظيفه روشنگريشان بر نداشتند. در اين ميان سهم شما و رفيقان و همكارانتان كم نيست. كاري كه در اين عرصه كرديد هيچ كم از نمايندگي نيست. سهل است، سر هم هست. خوب كه دقت كنيد ميبينيد كه روزنامهها نمايندگان واقعي مردمي هستند كه آنها را ميخرند و پيامشان را دنبال ميكنند. روزنامه اعتماد هم مردمي را نمايندگي ميكند كه اهل اعتدال و مردمسالاري و آزاديخواهي و اخلاقمدارياند. حضور در مجلس مهم است اما مقدم برآن يادتان باشد كه شما نماينده مخاطبينتان هستيد؛ مخاطبيني كه در پي ميانهروي و استبداد ستيزي و مخالفت با استكبار و آرمانخواهي و حفظ ارزشهاي واقعي انقلاب اسلامياند. چيزي را كه ميگويم به حساب شعار نگذاريد. اينها را به خاطر رقابت انتخاباتي نمينويسم. واقعبينانه بخواهيم حرف بزنيم بايد بگوييم كاري كه در روزنامه كرديد و ميكنيد به مراتب مهمتر از كاري بوده كه در مجلس كرديد. از اين به بعد هم اين راه درستي است كه بايد دنبال كنيد. از اينجا به بعد هم از اين راه است كه بايد مردمتان را نمايندگي كنيد و از اين راه است كه بايد به دولت منتخب مردم كمك كنيد و موجبات سربلندي كشورتان را به قدر وسع فراهم آوريد. مجلس واقعي شما صفحاتي است كه همكارانتان با خون دل فراهم ميآورند و از نويسندگان و منتقدان و دلسوزان ميخواهند تا از سر خيرخواهي بنويسند و گاهي هم در مخالفت با راي و نظر مديرمسوول بنويسند. اينجا همان جايي است كه شما ميتوانيد چيزهايي را ببينيد كه مديران به خاطر مشغله و حجاب قدرت از آنها غافلند و به آنها اعتنايي ندارند.