آيتالله واعظ طبسي دار فاني را وداع گفت
سوگ واعظ
گروه سياسي|در سلولها كه باز ميشود پيامي از جانب امام را ميشنود. پيامي كه تا آن زمان براي هيچ كسي فرستاده نشد، خطاب به ساواكيها بود. «شما ميهمان مرا گرفتهايد پس در حقيقت خودم را گرفتهايد.» حالا پس از گذشت سالها، «ميهمان امام»، به ميهماني امام رفت اما اينبار در ديار ابدي. دياري كه شايد انتظارش را ميكشيد كه دست به تصميمي باورنكردني زد. انقلاب اسلامي را حاصل خون و فداكاري جوانان خواند و به آنها فرصت حضور در امور اجرايي كشور را داد تا پايانبخش حضور او در خبرگان رهبري باشد تا دايره عضويت در سياست را به ميزان همان صندلي جلسات هفتگي در مجمع تشخيص مصلحت نظام تنگ كند و تا آخرين حضور سياسي خود را پاي صندوقهاي راي به ثبت برساند. آيتالله واعظ طبسي، نماينده وليفقيه در خراسان و توليت آستان قدس رضوي از مبارزان نسل اول انقلاب بود. از آن دست مبارزاني كه شش بار طعم تلخ زندانهاي رژيم پهلوي را چشيد و دست از مبارزه نكشيد. آيتالله عباس واعظ طبسي سوم تير 1314 در مشهد به دنيا آمد. پدرش، غلامرضا واعظ طبسي از روحانيون تاثيرگذار زمان خود به شمار ميآمد. وي در يك سالگي پدرش را كه از نوابغ گويندگان اسلامي در ايراد سخنرانيهاي مذهبي و خطابه و از لحاظ اخلاق، تقوي و پرهيزگاري زبانزد خاص و عام بود، از دست داد و دوران كودكي را با سرپرستي مادر پشت سر گذاشت. واعظ طبسي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه به تحصيل در علوم حوزوي علاقهمند شد و در سن ۱۶ سالگي با حضور در حوزه علميه مشهد دروس مقدمات، سطح و خارج را در محضر اساتيد اين حوزه گذراند. عباس واعظطبسي از محضر افرادي همچون محمدتقي اديب نيشابوري، مدرس يزدي، حاج شيخ هاشم قزويني، ميرزاجوادآقا تهراني و آيتالله ميلاني برخوردار شد و فلسفه، فقه، اصول، كلام و ساير علوم اسلامي را نزد آنان با موفقيت آموخت. دوران جواني آيتالله واعظطبسي، مصادف با دوران مبارزات
ضد استعماري ملت ايران به رهبري محمد مصدق و
آيتالله كاشاني بود.
آغاز مبارزات سياسي
تنها يك آشنايي كافي بود كه تصميم او براي مبارزه را تقويت كند. نواب صفوي در سفري كه در اوايل دهه 1330 به مشهد داشت، با سخنان پرشور خود، شوق و شوري در دل همه طلاب جوان ايجاد كرد. آيتالله واعظ طبسي خود در خاطراتش، در باب فعاليتهاي سياسياش ميگفت: «مبارزه علني بنده و جمع دوستان تقريبا از سال ۱۳۳۵ شروع شد. در آن موقع برادرمان جناب آقاي خامنهاي (مقام معظمرهبري) در مشهد تشريف نداشتند و شهيد هاشمينژاد هم در قم بودند. بنابراين در آن زمان من تنها بودم و خيلي سخت ميگذشت، به جهت آنكه در حوزه هم افكار خاص ضد مبارزه حاكم بود. بعدها با پيوستن اين دو بزرگوار، محور واحدي را در خراسان تشكيل داديم. در اوايل نشستهايمان از هم جدا بود اما بعدا تصميم گرفتيم مركزيتي داشته باشيم و دوستان مشترك به آنجا مراجعه كنند.» آيتالله واعظ طبسي نخستينبار در سال ۱۳۳۹ هنگامي كه در سراي محمديه درباره عدل زمامداران صحبت ميكرد، مورد اعتراض ساواك قرار گرفت و با تعطيلي جلسات سخنرانياش، ممنوعالمنبر شد. اين ممنوعيت البته بيش از هفت ماه به طول نينجاميد و با فشار اقشار مختلف مردم شكسته شد. در همين سال دومين اتفاق مهم در زندگي آيتالله واعظ طبسي رخ داد. او در همين سال با بنيانگذار نهضت اسلامي، مرجع عظيمالشان حضرت امام خميني (ره) آشنا شد و اين آشنايي زمينه يك عمر عشق و دلدادگي را فراهم آورد.
سال ۱۳۴۱ پس از برگزاري رفراندوم فرمايشي محمدرضا پهلوي و به دنبال ايراد چند سخنراني عليه اين رفراندوم آيتالله واعظ طبسي دستگير و به تهران منتقل شد. اين نوع برخورد از آن تاريخ به بعد شش بار تكرار شد. چند ماه بعد از قيام پانزده خرداد به عنوان نماينده حوزه علميه مشهد به محضر حضرت امام خميني (ره) رسيد و به پيشنهاد ايشان در مجلسي با حضور علما و طلاب حوزه علميه قم به ايراد سخن پرداخت و ابعاد مختلف قيام پانزده خرداد را تشريح كرد. به دنبال اين سخنراني در قم دستگير و به زندان قزل قلعه تهران منتقل ميشود. عباس واعظ طبسي در سال ۱۳۴۳ به همراه سيدحسن ميردامادي نجفآبادي، سيدمحمود مجتهدي برادر آقاي سيدعلي سيستاني مرجع تقليد و مرحوم مدرسيزدي نزد امام خميني رفت و در جلسهاي با حضور خيل كثيري از مردم سخنراني در خصوص اتفاقات ۱۵ خرداد كرد.
امام (ره) تحتتاثير صحبتهاي او به گريه افتاد و پس از آن دوباره در راهآهن قم دستگير و به زندان قزلقلعه منتقل شد. در اين ديدار امام خميني در مورد ايشان گفت: من به شما از دو حيث ارادت دارم، به خاطر خودتان و به خاطر مرحوم والدتان، چه بسيار افرادي غيرمسلمان بودند كه تحتتاثير منطق و كلام موثر و پرجاذبه او به اسلام مشرف شدند و در كشورهاي عربي موقعيت ويژهاي داشت. آيتالله واعظ طبسي سال ۱۳۴۴ پس از يك سلسله سخنراني در رفسنجان بار ديگر ممنوعالمنبر شد. او در اين سالها با ديگر ياران انقلاب همچون شهيد باهنر، شهيد مطهري، شهيد بهشتي و... آشنا شد و در سايه راهنماييهاي امام خميني(ره) به همراه ديگر روحانيان مبارز، كوشيد زمينه شكلگيري تحولي اساسي در قالب انقلاب اسلامي را فراهم كند.
توليت آستان قدس رضوي
تنها سه روز پس از پيروزي انقلاب در ۲۵ بهمنماه ۱۳۵۷، امام خميني (ره) حكم سرپرستي آستان قدس رضوي را به آيتالله واعظ طبسي محول ميكند و در فروردين سال ۱۳۵۹، وي حكم توليت آستان قدس رضوي را از حضرت امام دريافت ميكند. در حكم آيتالله واعظ طبسي آمده است: «جناب آقاي مستطاب حجتالاسلام جناب آقاي عباس واعظطبسي دامت افاضاته؛ نظر به سابقهاي كه جنابعالي در اداره امور آستان مقدس حضرت ثامنالائمه صلوات ا... و سلامه عليه و علي آبائه الطاهرين داريد و اعتمادي كه در اين باره به جنابعالي است به سمت توليت آن آستانه مقدسه منصوب ميشويد تا با كمال جديت و بهطور دقيق از متعلقات آنجا خصوصا كتابخانه و خزينه و محتويات ضريح مقدس و موقوفات و ساير متعلقات آن آستان مقدس محافظت كامل را بفرماييد و از حيفوميل و ضياع اموال جلوگيري نماييد و حضرات خدام محترم با جنابعالي در اين امر لازم تشريك مساعي خواهند نمود و آنچه لازم به تذكر است اين مطلب است كه هيچيك از نهادهاي جمهوري اسلامي مانند جهاد سازندگي و همچنين وزارت ارشاد ملي يا اشخاص عادي حق دخالت در موقوفات و ساير متعلقات آستان قدس را ندارد. از خداي تعالي موفقيت را در انجام وظايف الهي مسالت دارم.» اين حكم تنها محدود به زمان حيات حضرت امام خميني (ره) نبوده و اين مسووليت در كنار مسووليتهاي ديگري چون نمايندگي وليفقيه در خراسان و مديريت عالي حوزه علميه خراسان، همچنان در زمان رهبري حضرت آيتالله خامنهاي نيز تداوم مييابد. حتي زماني كه بنابر راي مجلس ششم، خراسان بزرگ به سه استان رضوي، شمالي و جنوبي تقسيم ميشود، باز هم آيتالله واعظ، نمايندگي ولي در خراسان بزرگ، يعني در هر سه استان را عهدهدار ميشود.
آيتالله عباس واعظ طبسي توليت آستان قدسرضوي و نماينده وليفقيه در استان خراسان كه از هفتم اسفند به دليل مشكلات تنفسي در اورژانس بيمارستان امام رضا (ع) در مشهد بستري شده بود، بامداد جمعه 14 اسفند به ديار حق شتافت. روساي قوا، شخصيتهاي سياسي، مقامات و مسوولان كشوري و لشكري در پيامهاي جداگانهاي اين ضايعه را تسليت گفتند.