• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3494 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۶ فروردين

درباره نقش‌ها و رنگ‌هايي كه شهر را پر كرده

شادماني ديگر گمشده نيست

امان‌الله قرايي‌مقدم

شهر پر شده از رنگ و نقش و نگار. در هر خياباني، هنرمندي قلم به دست گرفته و نقشي زده. حتي وقتي بيلبوردي كه خانواده‌هاي ايراني و اسلامي را در ميدان وليعصر مي‌بيني؛ نخستين چيزي كه به چشم مي‌آيد لبخند بزرگ و عميق آدم‌هاي نقاشي شده است. اين‌همه رنگ و تصوير، شهر را گرفته و مردم هم به شادماني و لبخند از آن استقبال مي‌كنند؛ عكس‌ يادگاري مي‌اندازند يا در شبكه‌هاي مجازي، اين شهرنگاره‌ها را دست به دست مي‌كنند. همه اينها در شهر و جامعه‌اي اتفاق مي‌افتد كه تا همين چندوقت پيش از غمگين‌ترين جوامع دنيا بود. جامعه‌اي كه فشارهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي، آن را به مرزهاي افسردگي، عصبانيت و پرخاشگري كشانده بود و لبخند و آرامش، واژه‌ها و مفاهيمي دور و حتي آرزويي محال بود. اما اتفاق‌هايي كه در سال 94 رخ داد، باعث شد تا بار بزرگي از ذهن و روان مردم برداشته و نفسي راحت در جامعه دميده شود. برجام و انتخابات 94، مردم را حقيقتا شاد كرد. شادماني كه به جامعه تزريق شد و باعث شد تا روي اميدوار زندگي به مردم چهره بنمايد. مردمي كه تحت فشار اقتصادي و اجتماعي بودند، با برداشته شدن تحريم‌ها، به آينده اقتصادي كشور اميدوار شدند. انتخابات 94 مجلس شوراي اسلامي هم ثابت كرد كه اگر مردم بخواهند و با يكديگر همراه شوند، قدرت جمعي آنها را به خواست جمعي مي‌رساند. چه چيزي از همين دو نشانه براي اميدواري جامعه بهتر؟! اين وقايع، هرچند هنوز تاثيراتش به شكل شهودي و كامل رخ نداده، كافي است تا اميدواري را بازگرداند. وقتي اميدواري برمي‌گردد، نياز به شادي، نياز به لبخند، نياز به ساعتي خوش بودن هم خود را نشان مي‌دهد. حالا ديگر مردم مي‌دانند كه به شادي و لبخند نيازمندند و اين گمشده را بايد به زندگي خود بازگرداند. مردم تحت فشار و نااميد، شادي نمي‌خواستند، اما اين مردم اميدوار حالا ديگر مي‌دانند كه به شادي نياز دارند و مي‌خواهند آن را در زندگي خود پيدا كنند. در همين مسير است كه هنرمندان، آنهايي كه برخاسته از همين مردم و همين جامعه هستند هم اين نياز بزرگ را به خوبي درك كردند. هنرمنداني كه شهر را رنگارنگ كردند، از هر صنف و از هر قشري، به خوبي مي‌دانند كه نياز امروز مردم، شادماني و لبخند است. آنها با قلم‌موها و طرح‌هاي خود، رنگ را به شهر آوردند تا چشمان جست‌وجوگر مردماني كه به دنبال لبخند و شادماني هستند، با ديدن اين طرح‌ها، اين رنگ‌ها و اين لبخندها، گمشده خود را در شهر پيدا كنند. نكته ديگر اينكه اين خواست اجتماعي بزرگ، اين نياز به شادي، توسط مردم به مديران هم تحميل شده. حالا ديگر مديران هم مي‌دانند كه مردم شادماني و شادي را نياز دارند و حتي دربرابر اين نياز، تسليم شده‌اند. مديران عرصه را براي هنرمندان جوان و خلاق باز گذاشتند تا آنها رنگ و لبخند را به شهر بياورند. پيام مردم، به مديران رسيده است و نمي‌شود از اين‌همه خواست براي رسيدن به نشاط و شادماني چشم‌پوشي كرد. اينچنين است كه بايد تمام اين رنگ‌ها، طرح‌ها، تصاوير پر از لبخند و نشاط را ناديده گرفت و از آن چشم‌پوشي كرد. بايد اينها را به فال نيك گرفت و دانست كه نبض‌هاي زندگي مردم، در جامعه ايراني و در جامعه‌اي كه تا همين چند وقت پيش بي‌انگيزه و سرخورده بود، گرم شده است. اين مسير و اين شروع، متوقف هم نمي‌شود؛ اين شادماني در رگ‌هاي جامعه به حركت درمي‌آيد و جامعه‌اي كه تا ديروز پرخاشگر، عصباني و نااميد بود، حالا اميدوار و آرام‌تر مي‌شود و در رفتارهاي مردم با يكديگر، نشانه‌هاي اين آرامش و شادماني هم به زودي زود ديده مي‌شود. اين مسير بايد ادامه پيدا كند تا هم مردم به لبخند برسند و هم بدانند كه آنچه باقي مي‌ماند و به نتيجه مي‌رسد؛ خواست دسته‌جمعي است كه هيچ‌وقت گم نمي‌شود و هميشه براي اميدواري و لبخند، روزنه‌هاي روشني وجود دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون